• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 19 بهمن 1396
کد مطلب : 6501
+
-

رمان «از شیطان آموخت و سوزاند»

رنج سرگردانی

یک کتاب، یک نگاه
رنج سرگردانی

 

مینو فیض‌آبادی:

فرخنده آقایی نویسنده واقع‌گرای معاصر است و معمولا در آثارش به مشکلات طبقات فرودست جامعه و به‌خصوص زنان می‌پردازد. وی متولد تهران است و نویسندگی را از سال 1360 آغاز کرده است. داستان‌های او نه‌تنها در فضای رئال و عینی اتفاق می‌افتد؛ بلکه قسمت‌هایی از زندگی با هدف خاصی موضوع داستان‌های او قرار می‌گیرند. کتاب  «از شیطان آموخت و سوزاند» یکی از رمان‌های سالیان اخیر به زبان فارسی است که به شیوه یادداشت‌نویسی راوی اول شخص نوشته شده. داستان روایت زندگی زنی مطلقه به نام ولگاست که بی‌خانمان و بیکار است. او حدود یک سال شب‌ها را درکتابخانه می‌گذراند و تختخواب او همان جا با چیدن چند صندلی در کنار هم ساخته می‌شود.

دوست و فامیل او را از خود می‌رانند. ولگا از خانواده‌ای ارمنی است و شوهر سابق‌اش مسلمان بوده که از او پسری نیز دارد. او در تنهایی و زندگی مشقت بار خود دست و پا می‌زند و گاه باری جز شرایط زنده ماندن بر دوش ندارد. فقر و نداری به او فشار می‌آورد و تا مرز گرسنگی و سوء‌تغذیه پیش می‌رود‌ اما با همان پول مقرری اندک و درآمد ناچیز حاصل از تدریس زبان و قرض، به اردوهای مسافرتی، کلاس، شب شعر و جلسات و... می‌رود و تلاش می‌کند از رکود خود جلوگیری کند. او در فکر فراهم کردن خانه‌ای برای زندگی است تا پسرش را نزد خود بیاورد. با تغییر مدیریت از کتابخانه اخراج می‌شود و برای داشتن جای خواب ناچار می‌شود در کنار آدم‌هایی که در فساد و اعتیاد غوطه‌ورند سر کند....

آقایی در این رمان با ادبیاتی با مخاطب خود ارتباط برقرار کرده است. کلیت رمان مانند دفترچه خاطرات زنی تنهاست و نویسنده در ضمن آن به بررسی مسئله هویت و جایگاه زن در جامعه و انتقاد از جامعه مرد سالار می‌پردازد. جامعه‌ای که براساس عرف و قوانین بسته، زن را در حصاری از باید‌ها و نباید‌ها قرار می‌دهند و تلاش برای خودیابی و کسب تشخص اقتصادی آنان را نادیده می‌گیرند. نویسنده با بهره‌گیری از -عنصر نام- درک بهتری از شخصیت داستانش به مخاطب می‌دهد. ولگا کمال‌گراست و مانند نامش که برگرفته از رودی به همین نام در روسیه است، در مسیر سخت زندگی قرار دارد و پس از طی مسیری طولانی به دریای گسترده هدفش که همان یافتن سرپناه است می‌رسد. ولگا به‌عنوان یک تیپ، نماینده زنان سرگردان و دور افتاده از وطن است که با از دست دادن شغل و خانواده امنیت خود را نیز از دست می‌دهند. ولگا با اینکه دائما در تلاش است تا از رکود و ایستایی خود جلوگیری کند اما دچار دور باطل و در جا زدن است و تکامل و رشدی در شخصیت و اندیشه او حاصل نمی‌شود‌. به همین‌خاطر شخصیت ولگا را می‌توان شخصیتی ثابت (ایستا) ‌ یا به گفته فورستر‌؛ مسطح قلمداد کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید