• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 16 تیر 1398
کد مطلب : 64213
+
-

«غول» قاتل: به‌خاطر رفاقت آدم‌ کشتم

داخلی
«غول» قاتل: به‌خاطر رفاقت آدم‌ کشتم

حسین غول، شرور معروف شرق تهران که در جریان نزاع خیابانی جوانی را به ضرب گلوله به قتل رسانده بود، پس از دستگیری مدعی شد که به‌خاطر رفاقت دست به آدمکشی زده است.
به گزارش همشهری، بعدازظهر سوم خردادماه در خیابان صفا حوالی میدان امام حسین، درگیری خونینی رخ داد که در جریان آن جوانی با شلیک گلوله به قتل رسید و پدر او زخمی شد. تحقیقات پلیس از این حکایت داشت که عامل تیراندازی مرگبار شرور سابقه‌داری به نام حسین، معروف به حسین غول است. او به‌دلیل هیکل درشت و وزن سنگینش به غول معروف شده بود و همه او را با این شهرت می‌شناختند.
بررسی‌ها نشان می‌داد که حسین از سال‌ها قبل دارای سوابق زیادی بوده و از اراذل و اوباش سابقه‌دار و سطح‌یک محدوده شرق تهران است که پیش از این نیز به جرم مزاحمت، تهدید، آدم‌ربایی و حتی زخمی‌کردن یک مأمور کلانتری دستگیر و زندانی شده بود. او یک‌بار در جریان فرار از دست مأموران هدف اصابت گلوله قرار گرفته و زخمی شده بود اما هر‌بار که از زندان آزاد می‌شد، شرارت‌هایش را از سر می‌گرفت.
از سوی دیگر، مأموران متوجه شدند فردی که در این درگیری به ضرب گلوله کشته شده، جوانی 30ساله به نام فرشید است. هر‌چند او در این درگیری جانش را از دست داد، اما بخت با پدرش یار بود که با تلاش پزشکان از خطر مرگ گریخت و خوشبختانه پس از چند روز کما، به هوش آمد و به زندگی برگشت.
با این اطلاعات، تحقیقات برای دستگیری غول قاتل شروع شد اما کسی از مخفیگاه او خبر نداشت و وی بی‌آنکه ردی از خودش به‌جا گذاشته باشد، ناپدید شده بود.





پایان فرار یک‌ماهه
«پس از گذشت یک‌ ماه از فرار غول، ردپای او در یکی از شهرهای غربی کشور درحالی به‌دست آمد که او قصد خروج از کشور را داشت اما دستگیر شد و نقشه فرارش نافرجام ماند.»
سرهنگ داوود‌ فرد، جانشین رئیس پلیس آگاهی تهران صبح دیروز جزئیات بازداشت قاتل فراری را در جمع خبرنگاران شرح داد و گفت: بررسی‌های اولیه نشان می‌داد که متهم از تهران خارج شده است. بنابراین تحقیقات ادامه یافت تا اینکه کارآگاهان پلیس آگاهی از نقشه این شرور برای خروج از کشور باخبر شدند.
وی ادامه داد: در ادامه ردپای او در یکی از شهرهای غربی کشور به‌دست آمد و کارآگاهان راهی آنجا شدند و متهم درحالی‌که قصد خروج از کشور را داشت، دستگیر شد و به تهران انتقال یافت.
سرهنگ فرد درباره‌ انگیزه این شرور سابقه‌دار از جنایت گفت: بنا بر اطلاعات به‌دست‌آمده از متهم، هدف وی از درگیری خودنمایی و جلب توجه بوده است. ظاهرا متهم و دوستانش با توجه به اختلافی که از قبل با مقتول و تعداد دیگری از دوستان وی داشتند، با یکدیگر قرار دعوا گذاشته بودند و به همین دلیل روز حادثه مقابل یک مغازه مرغ‌فروشی که متعلق به مقتول و پدرش بود، درگیر شدند و در نهایت این جنایت رخ داد.
جانشین رئیس پلیس آگاهی تهران در ادامه گفت: متهم در بازجویی‌ها مدعی شده که به‌تنهایی با 2نفر درگیر شده و هیچ هماهنگی از قبل نبوده است اما حقیقت اینطور نیست. متهم با توجه به شرایط فیزیکی بدن و همچنین لقب اغواکننده‌ای که برای خود گذاشته بود، تصور می‌کرد که آدم قدرتمندی است و می‌تواند هر کاری را انجام دهد و در تحقیقات مشخص شد که چند نفر دیگر از دوستان وی نیز در این درگیری حضور داشتند.
به گفته وی، تحقیقات از متهم همچنان ادامه دارد و ممکن است افراد دیگری برای تحقیق به پلیس احضار شوند

به خاطر رفیق!
حسین معروف به غول، یکی از سنگین‌وزن‌ترین قاتلانی محسوب می‌شود که تا‌کنون از سوی پلیس دستگیر شده‌اند. در جریان درگیری مرگبار او نیز مجروح شده بود و هنوز هم دستش باندپیچی است. به‌خاطر وزن زیادش به سختی حرکت می‌کند و رفتار عادی ندارد. گاهی مقابل دوربین خبرنگاران قرار می‌گیرد و موبه‌مو جزئیات جنایت را شرح می‌دهد، گاهی هم در لابه‌لای مصاحبه و اعترافاتش فریاد می‌کشد و خودزنی می‌کند. خودش می‌گوید که این رفتارش به‌خاطر بیماری اعصاب و روان است و هر وقت که قرص‌هایش را نمی‌خورد، اینطور به‌هم می‌ریزد و کنترلش را از دست می‌دهد. او ابتدا می‌گوید بی‌آنکه بخواهد دست به جنایت زده اما کمی بعد می‌گوید به‌خاطر رفاقت آدم‌ کشته و دوستش از او سوءاستفاده کرده است. گفت‌وگو با او را بخوانید.









چند سال داری؟
37سال.
متاهلی؟
بله، 2 پسر 13و 6ساله دارم.
چرا غول صدایت می‌زنند؟
خودتان که می‌بینید به‌خاطر وزن زیادم و شرایط فیزیکی که دارم.
یعنی به خاطر قدرت‌نمایی نیست؟
منظورتان گنده‌لاتی است؟ چون ما می‌گوییم گنده‌لاتی. خب این لقب برایم ابهت می‌آورد اما نه اینکه آخرش به آدمکشی ختم شود.
چه شد که تبدیل به غول آدمکش شدی؟
به خاطر سوءاستفاده یک رفیق. ماجرا اینطور بود که دوستم امین پیش من آمد و مدعی شد که با یکی از بچه‌های محله‌شان درگیر شده است. می‌گفت که درگیری بر سر یکی دیگر بوده. نمی‌دانم راست می‌گفت یا نه، اما من واسطه شدم که آشتی کنند. با این حال، مقتول می‌گفت تو طرفدار رفیقت هستی و با من خوب نبود. این شد که من بی‌دلیل و شوخی‌شوخی شدم قاتل.
از جزئیات روز حادثه بگو؟
پیش از این 2بار دوستم امین با مقتول درگیر شده بود. (متهم در این لحظه به سر و صورتش می‌کوبد و حاضر نمی‌شود ادامه ماجرا را تعریف کند اما کمی بعد آرام می‌شود و ماجرا را ادامه می‌دهد) یک بارش جلوی خودم بود. با امین در قهوه‌خانه بودم که مقتول به آنجا آمد و با هم درگیر شدند. آن روز درگیری خاتمه یافت اما بار دیگر امین به مقابل خانه مقتول رفت و با هم درگیر شدند. پس از آن امین یک اسلحه به من داد و گفت پیش خودت نگه‌دار. اما ریز‌ریز در گوشم می‌خواند که برو حال فرشید(مقتول) را بگیر. حتی وقتی اسلحه را به من داد، گفت پیشت باشد برای روزی که با او درگیر شدی.
چند روز قبل از حادثه اسلحه را به تو داد؟
حدود 3‌ماه پیش.
بعد چه شد؟
روز حادثه من مقتول را در خیابان دیدم. داشتم از خیابان رد می‌شدم که با مقتول چشم تو چشم شدیم و بر سر همین موضوع درگیر شدیم. به دوستم امین زنگ زدم و گفتم با فرشید درگیر شده‌ام. او تحریکم کرد و گفت تو می‌توانی حالش را بگیری و از پسش برمی‌آیی. برای اینکه خودی نشان بدهم به خانه برگشتم و اسلحه را برداشتم. اسلحه کلت کمری بود، آن را برداشتم و سوار موتور دوستم شدم و برگشتم مقابل مغازه گوشت و مرغ‌‌فروشی مقتول. من به‌خاطر امین وارد این ماجرا شدم و پا در دل خطر گذاشتم اما امین به جای اینکه وارد دعوا شود، از دور فقط نظاره‌گر بود. وقتی اسلحه به‌دست به مقابل مغازه رفتم، ‌مقتول و چند نفر دیگری آمدند و درگیر شدیم. آنها چوب و چاقو داشتند و در این درگیری چند گلوله شلیک کردم. فرشید به قتل رسید و پدرش زخمی شد اما واقعا قصد قتل نداشتم.
پس چرا اسلحه برداشتی؟
می‌خواستم مقتول را بترسانم.
پیش از این هم سابقه درگیری داشتی؟
2بار سابقه درگیری دارم. یک‌بار هم سال‌82 به‌خاطر یک دختر با پدرش درگیر شدم و او را زخمی کردم. به زندان افتادم اما چند وقت بعد دیه دادم و آزاد شدم.
چرا اینقدر دنبال دعوا و درگیری بودی؟
من از کودکی بیماری اعصاب و روان دارم. همیشه افسرده و عصبی بودم حتی مدتی تحت نظر دکتر اعصاب و روان بودم. کارت قرمز دارم و قرص‌های آرامبخش مصرف می‌کردم اما از 6‌ماه پیش قرص‌هایم را قطع کردم و همین کار دستم داد. وقتی عصبی می‌شدم، کنترلم را از دست می‌دادم انگار درون مغزم بمبی بود در حال انفجار. این قرص‌ها باعث می‌شد تا آرام باشم و حتی راحت بخوابم. از وقتی قرص‌هایم را قطع کرده‌ام دیگر شب‌ها نمی‌توانم بخوابم. شاید یکی دو ساعت، همین. اشتباه بزرگ من قطع‌کردن قرص‌ها بود که به این حال و روز گرفتار شدم.
چرا قرص‌هایت را قطع کردی؟
هم پاهایم به‌شدت ورم کرده و هم کلیه‌هایم به‌شدت آسیب‌دیده بود و حتی ممکن بود از کار بیفتند.
بعد از قتل چه کردی؟
از دوستم شنیدم که فرشید فوت شده. به همین دلیل ترسیدم و فرار کردم به بانه.
گویا قصد خروج از کشور را داشتی؟
نه. می‌خواستم به یک شهر مرزی فرار کنم و پنهان شوم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. در این مدت هم چون پول نداشتم، غذا نخوردم جز چند تا بیسکوئیت و آب.
کجا پنهان شده بودی؟
یک اتاق اجاره کرده بودم اما در نهایت گیر افتادم.
از شغلت بگو، پیش از دستگیری خرج زندگی‌ات را چطور تامین می‌کردی؟
من ورزشکارم و مربی بدنسازی بودم. حتی 5مدال قهرمانی در رشته پاورلیفتینگ دارم اما آخر و عاقبتم به اینجا ختم شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید