شعر طنز مازندرانی جدی گرفته نشد
شاعر مازندرانی: موسیقی و شعر مازندران را باید از پوستهای که در آن مانده است، بیرون کشید
شهرام سوادکوهی | ساری- خبرنگار
شعر طنز یا فکاهی که در ادبیات ایرانیها جایگاه ویژهای دارد، کمتر در ادبیات و شعر مازندران به چشم میخورد. با اینکه طی 2 دهه اخیر جریانهایی در شعر تبری آغاز شده و سرودههای متفاوتی از شعرهای کلاسیک مازندرانی، اینجا و آنجا به چشم میخورد، هنوز شعر طنز و فکاهی در ادبیات مازندرانی جایگاه خود را پیدا نکرده؛ این در حالی است که طنز در روابط اجتماعی و در محاوره مازندرانیها جایگاه خاصی دارد.
«داوود کیاقاسمی» شاعر مازندرانی که در زمینه موسیقی و خواندن آواز مازندرانی هم فعال است، طی سالهای اخیر سعی کرده با بازسازی برخی اشعار فولک و بیرون کشیدن بعضی آیینها و رسوم از پستوی خاطرهها و پیوند زدن آنها به طنز، زبانی متفاوت و جدید در شعر و موسیقی مازندران ارائه کند.
او دکترای حقوق دارد و عضو هیات علمی دانشگاه شمال آمل است، اما بیشتر از آنکه به عنوان چهرهای دانشگاهی شناخته شود، شخصیتی فرهنگی و هنری است که در کارنامهاش از فیلمسازی و نویسندگی رمان و انتشار مجموعه شعر فارسی گرفته تا خوانندگی و سرودن شعر برای آلبومهای موسیقی مازندرانی و سرایش منظومههای مازندرانی دیده میشود. کیاقاسمی به چند پرسش همشهری درباره شعر فکاهی تبری پاسخ داد که در ادامه میخوانید.
کسی در مازندران ترانه فکاهی نمیگوید. چطور شد که به این سبک رسیدید؟
من با بزرگان موسیقی مازندران از ابتدای جوانی مصاحبت و مجالست داشتم. با استاد محسنپور و برخی دیگر از بزرگان موسیقی مازندران مدتها در ارتباط بودم.
در دهه 60 و اوایل دهه 70 که آلبومهای «اِفتاب تِه» و «اِسّاره سو»، «بِهار مونا»، «شوار» و «بهارانه» منتشر شدند، خیلی خوب بودند، اما موسیقی سنتی مازندران کمکم به تکرار افتاد. شاعران ما نیز به همین سمت پیش رفتند.
تمام مضامین و حرفها تکراری شدند. به همین دلیل مخاطب رفتهرفته به چند ترانه قدیمی پاپ مازندرانی رجوع کرد و بعد هم سراغ موسیقیهای جدید پاپ مازندرانی رفت. بنابراین سعی کردم در کنار خلق آثار سنتی که دوستان میخواستند، آثار جدیدتری هم ارائه کنم. گرایش من به سمت ترانههای طنز هم از این نیاز درونی به تجربه فضاهای متفاوت حاصل شد.
برای فکاهی سرودن به زبان مازندرانی الگویی هم داشتید؟
ریشه طنز در موسیقی ایرانی بسیار طولانی است؛ از موسیقی مطربی و تختحوضی و ضربی گرفته تا موسیقی کافهای و فیلمفارسی مسیری را طی کرد، اما در مازندرانی موسیقی طنز نداشتیم، جز موسیقی کوچهبازاری که گاهی خوانده و شنیده میشد. موزیکهای فولک متعددی داشتیم که روی آنها تحقیق زیادی کردم، مثلا در عروسیهای مازندران زنان برای عروس شعری را با گوشواره «ایشالاره» میخواندند که بار طنز داشت و در آن با بیان ابیات عامیانه با عروس شوخی میکردند.
همان قطعه را بازسازی و بازسرایی کردم که با تنظیم و اجرای دوستانم آقایان «حنیف شهمیرزادی» و «علیاصغر رستمی» در یک کنسرت اجرا شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. این قطعه از دل فرهنگ فولک در حال مرگ بیرون کشیده شد و الان از سوی برخی گروهها با همخوانی بانوان اجرا میشود.
در موسیقی فولک مازندران نمونههای دیگری هم داریم؟
بله؛ در فولک میتوانیم رگههایی از شعر و موسیقی طنز را پیدا کنیم، اما چندان نمونههای خوب و ارزشمندی نیستند. سرایندگان بیشتر این آثار قصدشان طنزسرایی نبود یا تواناییشان در این حد بود یا قصدشان این بود که مخاطب ترغیب به خریدن و شنیدن آثارشان شود یا اصلا قصد داشتند حرف جدی بزنند و امروز حرفشان حالت طنز پیدا کرده، مثلا ما امروز با قطعه «باریکلا شعبون کدخِدا» میخندیم؛ در حالی که این قطعه طنز نیست. آنها زندگی روزمره آن زمان را با واژههای دم دستی بیان میکردند، اما برای نسل امروز خندهدار به نظر میرسند.
فکر میکنم اگر قرار باشد با اندکی تخفیف و آسانگیری، از ترانه طنز در موسیقی مازندرانی نام ببریم، باید به 2 اثر معروف از زندهیاد «حسین حسینزاده» اشاره کنیم؛ یکی، ترانه «سید خانم جان» است که میتوان گفت نوعی Dislove مازندرانی است و شاید از اولینهای آن هم باشد.
به نظر من به هر نیتی که سروده شده، تا اندازه زیادی طنز است. من این ترانه را بر اساس همین وزن بازسازی کردم که باز هم در کنسرتی با تنظیم و اجرای «حنیف شهمیرزادی» و «علیاصغر رستمی» اجرا شد.
دیگری، ترانه «اُمِّ لَیلا» است که در آن هر بار با شوخطبعی میخواند: «اُمِّ لَیلا بَوِّه مِه فِدا» (املیلا فدای من بشود)، نمیگوید: «اَمِّ لیلا بَوِم تِه فِدا» (ام لیلا فدای تو بشوم)! این هم تا حد زیادی طنز است و معلوم است که خواننده با شیطنت، قصد خنداندن مخاطبان را دارد. اینها همگی ناگهانی و مقطعی بودند و به جریانی مستمر و فکرشده تبدیل نشدند.
شاید هم چون شاعران آن زمان شعر طنز مازندرانی نمیسرودند، ادامه پیدا نمیکرد.
درست است. من همیشه جای خالی طنز را در شعر و موسیقی مازندرانی حس میکردم. حدود 15 سال پیش همین موسیقیهای طنز مانند «سید خانم جان» را در ماشینم گوش میدادم.
آن زمان برخی اطرافیان میگفتند گوش دادن به این موسیقیها در شأن شما نیست. در حالی که من دنبال رگههای طنز در موسیقی مازندران بودم. دیگران این قطعهها را سطحی و کوچهبازاری میدانستند و من حسی را میشنیدم که در آثار جدی موسیقی مازندران مفقود بود.
همین منع کردنها مرا بیشتر تشویق میکرد که برای اثبات مدعایم به سمت بازسازی اشعار طنز مازندرانی بروم و کمکم به سرودن اشعار طنز با ملودیهای مستقل روی بیاورم.
بازخورد مخاطبان چطور بود؟
استقبال خوبی شد. برای مثال ترانه مازندرانی طنز «قوقولیقو» در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفت و در برخی محافل نیز خوانده میشود. این ترانه نقد سرمایهداری پلشت است.
در این ترانه که با زبان میانه فارسی و مازندرانی سرودم، برخی سوءرفتارهای اقتصادی و شخصمحورانه جامعه مورد انتقاد قرار گرفته است: «مردِمِ نون رِ خوردِم / مالِ وِشون رِ بردِم / شِه آبرو رِ دادم / نون رِ به دست آوردِم / راستی راستی غَوغا کردِم / قوقولیقو قوقولیقو...» این نقد سرمایهداری انحصارطلب و تکخور جامعه است که به نقد رفتارهای خودمحورانه اقشار مختلف جامعه نیز ارتباط پیدا میکند یا ترانه مازندرانی «مِرغونِ زِبون» (زبان مرغان) که نقد مدیریت کلان است و با زبانی طنز مفاهیمی جدی را بیان میکند.
در این ترانه از یک متل در فولک مازندران و از یکی از قطعات مثنوی مولوی الهام گرفتم؛ «ای سلیمان در میان زاغ و باز/ حلم حق شو، با همه مرغان بساز» البته تا حدی هم ریشه در ذهن حقوق عمومی من دارد.
نکته اینجاست که این ظرفیت طنز و طنازی را در زبان مازندرانی داشتیم، اما به طور جدی وارد ادبیات ما نشد. شعرهای ما عموما به طبیعت و عشق و کارآواها ربط داشت. دلیلش چیست؟
درست است. موسیقی ما به نسبت غنی بوده، اما بیش از اندازه جدی است و مثلا در قیاس با موسیقی همتباران گیلانیمان، درونمایههای حزن و اندوه بیشتری دارد؛ درواقع وجه طربانگیز و شاد موسیقی گیلان بیشتر است به همین دلیل بیشتر مورد توجه جامعه ایرانی قرار گرفته است. موسیقی مازندران با وجود گستردگی بیشتر، بخش عمدهاش غم و مویه است.
انواع گوشههای آوازی ما از صنم و امیری و طالبا گرفته تا نجما و کتولی و هرایی و نیز لالاییها (موسیقی گَهرهسری) و کیجاجانها، ظرفیت بسیار بالایی دارند.
فقط باید از این ظرفیتها با فرم و محتوای جدید نیز بهره برد و موسیقی و شعر مازندران را از پوستهای که در آن مانده است، بیرون کشید و دایره آن را گستردهتر از پیش کرد.
گامی که در شعر طی یکی، دو دهه اخیر با قالبهایی مانند «اساشعر» برداشته شد و من نیز به سهم خود تلاش میکنم در فضایی جدید و به روز، آن را کاربردیتر و جذابتر کنم.
این فرایند ادامه خواهد داشت؟
100درصد. این یک روند مستمر است. قصد نداشتم که با یکی، 2 اثر ذائقه طنز و نگاه اجتماعیام را در شعر مازندرانی محک بزنم و ثبت کنم. یک آلبوم طنز دارم که منتشر نشده است. اتفاقا بازخورد جامعه نشان میدهد که این مسیر باید ادامه پیدا کند.