عاشقانه موشکی
بمب؛ یک عاشقانه
محمدرضا مقدسیان:
مسئله اصلی «بمب؛ یک عاشقانه» هم مثل «برف روی کاجها» مسئله رابطهای نه چندان گرم و پرشور است که در برزخ برقرارماندن یا فروپاشی بهسر میبرد. ماجرای عاشقیت در این فیلم در دو خط مستقل پیگیری میشود؛ یکی خط داستانی ماجرای عاطفی میان زن و شوهر اصلی فیلم (لیلا حاتمی و پیمان معادی) و دیگری ماجرای عشق پرشور و نوجوانانه فیلم که تأثیر و تاثر این دو برهم، سرنوشت هر دو رابطه را بهنوعی مشخص میکند. فیلم در فضای پایانی جنگ عراق با ایران میگذرد. سالهایی که موشکباران تهران در جریان بود. معادی بخش عمده سرمایهگذاری حسی و عاطفی فیلمش را روی دوش دو نکته قرار داده که با مختصات زمانی فیلم منطبق است.
او تکیه بر جزئیات نوستالژیک برای کسانی که دهه60 را تجربه کردهاند و نگاه سیاستزده حاکم بر اجتماع ایرانی را بهعنوان برگ برندهای که میتواند خلل و فرج فیلمنامه را پر کند و برای مخاطب پر کشش باشد، انتخاب کرده است. فیلمنامه بمب؛ یک عاشقانه بر مبنای الگوی کلاسیک که یک خط سیر داستانی را محور روایتگری قرار میدهد و خردهپیرنگها را در کنار آن میچیند، نوشته نشده و اساسا گویی نوشتن فیلمنامه خردهپیرنگ محور، هدف اولیه معادی بوده است. نکته اما اینجاست که نوشتن فیلمنامه در این فضا هم به معنی آن نیست که انسجام روایی فیلم به فراموشی سپرده شود.
بمب؛ یک عاشقانه، اثری غیرمنسجم و پراکندهگو از آب در آمده و تلاش برای بهکار بستن رگههای نوستالژیک دهه شصتی به کلیت فیلم الصاق نشده و بهنوعی تزیینی (اما بهصورت مستقل جذاب) جلوه میکند. در این میان سکوت بین زوج اصلی فیلم موید این معناست که مخاطب میباید اطلاعات درونی شخصیتها برای درک موقعیت فعلی و همراهشدن با ایشان را از دل موقعیتهایی که برونریزی حسی عاطفی رخ میدهد و کشمکش درونی شخصیتها بهطور ویژه پیمان معادی و لیلا حاتمی به دست آورد اما این مهم رخ نمیدهد. لیلا حاتمی در این فیلم چیزی به داشتههایش اضافه نمیکند و همان شمایل دختر مظلوم و عاشقپیشه و آسیبپذیر را اجرا میکند که البته خوب و باورپذیر و هم از آب درآمده است. نکته جالب توجه حضور دووجهی محمود کلاری در این فیلم است. کلاری هم در قامت مدیر تصویربرداری و هم در نقش پدر لیلا حاتمی بسیار خوب ظاهر شده است. بر کسی پوشیده نیست که کلاری یکی از بهترینهای تصویربرداری ماست اما حضورش بهعنوان بازیگر در فیلم تازگی دارد و بهخوبی از پس این کار برآمده است. تم عاشقیت زیر بارش موشکها در تهران بهخودی خود جذاب و پرکشش است و فیلم بهلحاظ بصری و بهطور خاص تصویربرداری، چهرهآرایی و طراحی صحنه حرفهای بسیاری برای گفتن دارد اما برخلاف تصور اولیه، پاشنه آشیل اصلی آن فیلمنامه نه چندان تصویری شدهاش است.