اگرجنگ هم بشود ، جایی برای فوتبال هست
مارک ویلموتس در یک گفتوگوی طولانی با رسانهای بلژیکی به نام «لوسواغ» شرکت کرد و صحبتهای جالب او با این رسانه فرصت خوبی بود تا مخاطب ایرانی با سرمربی جدید تیمملیاش و نگاه او به شرایط حال حاضر ایران بیشتر از قبل آشنا شود. ویلموتس در این گفتوگو به مواردی اشاره کرده که آنالیز دقیقتر آنها میتواند تصویر کاملتری از این سرمربی بلژیکی پیش چشممان بگذارد.
ویلموتس قدرشناس: کیروش میراث خوبی گذاشته
مارک ویلموتس درباره دلایل حضورش در ایران و پروسهای که برای قبول این پست طی کرده میگوید: «هیچ وقت نشده بود که این همه آدم همزمان بهدنبال من باشند! ضمنا تحقیق کردم و متوجه شدم که فدراسیون فوتبال ایران وقتی یک مربی استخدام میکند نگاهش به همکاری با او بلندمدت است. همین برایم جذاب بود.» مشخص است که همکاری 8ساله فوتبال ایران با کارلوس کیروش موضوعی مهم و جدی برای ویلموتس بوده و او امیدوار است دوران حضورش در ایران هم دورهای طولانی و پربار باشد. اما در نگاه ویلموتس به کیروش یک نکته بسیار مهمتر هم هست که قدرشناسی سرمربی بلژیکی و تقدیر او از کاری است که مرد پرتغالی در ایران انجام داده است. ویلموتس در این مصاحبه بعد از اینکه از کار کردن با بهترین تیم آسیا ابراز خوشحالی کرده، میگوید: «ایران تیم خوبی است. مربی پیش از من -کارلوس کیروش- کارش را عالی انجام داده و میراث خوبی برای من به یادگار گذاشته است.» او به تیمی که کیروش برایش به جا گذاشته اعتماد کامل دارد و قرار است به موازات خط دفاعی خوبی که ساخته شده، تواناییهای تهاجمی تیم را هم بالاتر ببرد: «آنها من را استخدام کردهاند که به تیم ملی ایران سبک بازی و فلسفه فوتبالی تهاجمیتر بدهم. من به چشم خود دیدم که در تیم ملی ایران قابلیتهای تکنیکی و تهاجمی خارقالعادهای وجود دارد.» درباره آنچه ویلموتس میگوید « به چشم خود دیدهام» بیشتر میتوان حرف زد. او بازیهای گذشته را به دقت دیده و شناخت بسیار خوبی از بازیکنانش دارد. دلایل این ادعا هم از دل همین مصاحبه بیرون میآیند.
کاپیتان تا هیولا؛ او همه را میشناسد
ویلموتس پیش از شروع کارش با تیمملی تکتک بازیهای ایران در جامجهانی و جام ملتها را زیرنظر گرفته و شناخت نسبتا خوبی از بازیکنانش پیدا کرده است. او در این مصاحبه از بیرانوند بهشدت تعریف کرده و به او لقب «هیولا» داده و در عین حال با اشاره به تنها تغییری که در ترکیب تیمملی داده نشان میدهد شناختش از بازیکنان بیش از آن چیزی است که در این مقطع از او انتظار میرفت. دقت کنید: « یکی، دو تغییر در تیم دادم که مهمترین آنها تغییر پست کاپیتان بود. احسان حاجصفی از سمت چپ زمین به عقبتر برگشت و در هافبک بازی کرد.» ضمن اینکه اللهیار صیادمنش، پدیده جدیدی که اگر کیروش نمیرفت قطعا بعد از جام ملتها به تیم اضافه میشد به ترکیب اضافه شد و نخستین گلش را هم زد. این نشان میدهد ویلموتس اتفاقات فوتبال ایران را خوب دنبال کرده است. او حتی میداند ما سوریه را بعد از چند سال بردهایم و به بردن این تیم بعد از 11سال افتخار میکند. البته او با رِندی خاص خودش به 11سال اشاره کرده اما به این موضوع اشاره نکرده که در این 11سال فقط 2بار با سوریه بازی کردیم و به 2تساوی رسیدیم.
میماند، حتی اگر جنگ شود
اما مهمترین بخش از صحبتهای مارک ویلموتس با ژورنالیستهای بلژیکی، جایی است که درباره شرایط سیاسی- اجتماعی ایران حرف زده و نشان میدهد به راحتی با فعلوانفعالات جاری در منطقه کنار آمده است. وقتی خبرنگار بلژیکی از ویلموتس میپرسد از شرایط ژئوپلیتیکی نمیترسید، او در پاسخ میگوید: «نه. ایران نه کشور خطرناکی است و نه در جنگ است. با اینکه تحریمها ایران را آزار میدهد و ارزش پول ملی ایران را کاهش داده ولی من آنجا احساس ناامنی نکردم. من اهل سیاست نیستم. حتی اگر جنگی در بگیرد، فوتبال همچنان وجود خواهد داشت.» در منطقهای که هر آن احتمال درگیریهای مسلحانه و جنگهای جدید وجود دارد، نگاه ویلموتس به شرایط خیلی آرام و خوشبینانه است. این خوشبینی حتی باعث تعجب خبرنگار بلژیکی هم شده، چون در ادامه از او میپرسد درصورتی که درگیری مسلحانه اتفاق بیفتد در قرارداد شما بند فسخ وجود دارد؟ و جواب ویلموتس شگفتانگیز است: «نه. خب همانطور که میدانید سوریه حتی با اینکه در جنگ است ولی هنوز فوتبال بازی میکند. برای میزبانی از بازیهای تیم ملی همیشه جایی وجود خواهد داشت ولی ما هنوز به آنجا نرسیدهایم.» گفتوگوی طولانی ویلموتس با رسانه هموطنش فرازها نکتهها و تیترهای زیادی دارد. اما اجازه بدهید ما از بین تمامی آنها همین جملات آخر را دستچین کنیم و بهعنوان نخستین دلایل برای علاقهمند شدن به شخصیت او گام برداریم. جملاتی که نهتنها از لحاظ فوتبالی بلکه فراتر از این حرفها به شنوندهاش قوت قلب میدهد؛ «حتی اگر جنگ شود، جایی برای فوتبال بازی کردن هست...»؛ حتی اگر جنگ شود، زندگی ادامه دارد. بالاخره جایی برای بازی کردن هست و ما فوتبالیها هم بالاخره نقطه امیدی داریم که قبای ژنده خود را به آن بیاویزیم.