• پنج شنبه 12 تیر 1404
  • الْخَمِيس 7 محرم 1447
  • 2025 Jul 03
سه شنبه 4 تیر 1398
کد مطلب : 61942
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/9WR4
+
-

درگیری مرگبار راننده‌ها به‌خاطر بوق زدن

ترافیک سنگین، گرمای هوا و بوق‌زدن‌های پی‌درپی منجر به درگیری راننده 2خودروی تاکسی و سمند در پایتخت شد و مرگ راننده تاکسی را به‌دنبال داشت. به‌گزارش همشهری، صبح 29خردادماه درحالی‌که ماشین‌های زیادی در ترافیک خیابان آزادی، حوالی خیابان نواب گیر کرده بودند، راننده یک تاکسی چندبار بوق زد و از راننده سمندی که جلوی او بود خواست حرکت کند. بوق زدن‌های او باعث اعتراض راننده سمند و آغاز دعوای این 2راننده شد. این درگیری به زد و خورد هم کشید و هرچند راننده‌های دیگر آنها را جدا کردند اما ماجرا تمامی نداشت و ناگهان راننده تاکسی که به‌شدت عصبی شده بود از حال رفت و نقش زمین شد. مردم به اورژانس زنگ زدند و راننده تاکسی به بیمارستان انتقال یافت اما او بر اثر سکته قلبی جانش را از دست داده بود.
گزارش مرگ راننده تاکسی در حالی به پلیس و قاضی جنایی اعلام شد که مأموران کلانتری نواب با تماس شاهدان در صحنه درگیری حاضر شده و پس از انتقال قربانی به بیمارستان راننده سمند و همسرش را که با متوفی 60ساله درگیر شده بودند بازداشت کردند. آنها دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافتند و جزئیات حادثه را بازگو کردند. اتهام این زن و شوهر تسبیب در قتل غیرعمدی بود که قاضی جنایی پس از شنیدن حرف‌هایشان برای آنها قرار وثیقه صادر کرد و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد. زوج جوان که پس از مرگ راننده تاکسی بازداشت شدند، در گفت‌وگو با همشهری جزئیات ماجرا را شرح دادند.

درگیری چطور رخ داد؟
مرد: راننده تاکسی مدام بوق می‌زد. کلافه شدم و سرم را از شیشه بیرون آوردم و گفتم چرا مدام بوق می‌زنی، او حرف زشتی به من زد.
بعد چه شد؟
زن: مردم مانع دعوا شدند و شوهرم سوار ماشین شد تا حرکت کنیم اما راننده تاکسی دست‌بردار نبود و دعوا باز ادامه داشت. او خودش را جلوی ماشین ما انداخت و روی زمین خوابید تا مانع حرکت ما شود. با این حال شوهرم تغییر مسیر داد. راننده تاکسی روی کاپوت ماشین ما کوبید. خیلی عصبی بود و حرص می‌خورد. ناگهان از حال رفت و از پشت سر روی زمین افتاد.
دلیل بازداشت شما همین درگیری است؟
مرد: من تازه سمند را خریده بودم و آن روز قصد داشتم سند بزنم. همسر و 2دخترم را سوار ماشین کردم تا بعد از آنکه سند ماشین را زدم به آنها شیرینی بدهم اما نمی‌دانستم که این حادثه تلخ رخ می‌دهد و من و همسرم سر از بازداشتگاه درمی‌آوریم. همه‌‌چیز به‌خاطر عصبانیت رخ داد.

این خبر را به اشتراک بگذارید