زیر آسمان شهر
این مردمان عادی
محمدعلی طالبی | نویسنده و کارگردان سینما:
معمولا هنگامی که صحبت از جامعه ایران بهمیان میآید، کانون توجهات معطوف به تهران و احیانا چند کلانشهر دیگر میشود. این اتفاق در رسانههای گروهی هم معمولا رخ میدهد. بهطوری که توجه رسانهها بیشتر معطوف به پایتخت است. تهران هم عموما شامل بخشهای پیرامونی و حاشیهایاش نمیشود. این درحالی است که در عالم واقعیت، ایران فقط تهران نیست. نباید تنها پایتخت را دید و چشم به بقیه نقاط این سرزمین پهناور بست. شهرهای کوچک و بزرگ فراوان کشور، نقاط دورافتاده و روستاها هم بخشی از این کشور هستند و نیاز به توجه و دیدهشدن دارند. البته این گفته به این معنا نیست که در تهران همه چیز گل و بلبل است. ما بهعنوان شهروندانی که در این شهر زندگی میکنیم بهصورت شبانهروز با انبوهی از مشکلات و معضلات مواجهیم. در همین شهر هم بخشی از مردم دچار مشکلات جدی اقتصادی هستند ولی مثلا در زمینه اشتغال وضعیت پایتخت در مقام مقایسه بهتر از برخی شهرهای کوچک و روستاهاست. در سرزمینی که بهلحاظ ثروتهای خدادادی در زمینههای بسیاری سرآمد محسوب میشود، متاسفانه فقر و بیکاری ریشه دوانده است. بعضی از شهرهای کوچک که شاید ما حتی اسمشان را هم زیاد نشنیده باشیم، به لحاظ اشتغال اوضاع بهشدت نگرانکنندهای دارند. هنگامی که به ترافیک تهران و انبوه جمعیت ساکن در پایتخت انتقاد وارد میکنیم باید متوجه این نکته هم باشیم که بسیاری از مهاجران صرفا به دلیل نیافتن شغل، زادگاهشان را رها کرده و به پایتخت آمدهاند. هر ناظر منصفی میتواند شهادت دهد که مشکلات اقتصادی محصول این سالهای اخیر نیستند و بسیاری از بحرانها ریشهشان به دولتهای نهم و دهم بازمیگردد. هرچند این موضوع هم نمیتواند نافی مسئولیت دولتمردان باشد. سوءمدیریت و تقسیم ناعادلانه ثروت و موقعیتهای شغلی وضعیت نابسامانی را بهوجود آورده که ابعاد و تبعاتش میتواند بسیار ناگوار باشد.
انتشار خبرهای منفی هم اثرات مخربی بر جامعه دارد. جوان فارغالتحصیلی که بیکار است وقتی در خبرها میخواند که فلان شخص مثلا 5 شغل دارد، اولین احساسی که دچار آن میشود، حس تبعیض است. مستقیم و غیرمستقیم، خواسته یا ناخواسته بسیاری از تصمیمگیریها در خدمت بخش برخوردار جامعه بوده و نتیجه اینکه ثروتمندان ثروتمندتر شدهاند و فقرا فقیرتر. توزیع عادلانه ثروت هم با تفسیر غلط رئیس دولت سابق، ایران را تبدیل به یک کمیته امداد بزرگ کرد. در حالی که این نوع توزیع ثروت را نمیشود عدالت نامید.
در بسیاری از نقاط مردم محروم با همین یارانه مختصری که میگیرند زندگیشان را بهسختی سرمیکنند. بخشی از افراد که واقعا هم نیازمند دریافت یارانه هستند، نیروهای کار بالقوه هستند. اگر مشکل اشتغال رفع شود بسیاری از اینها میتوانند با کارکردن کسب درآمد کنند و نیازی هم به مقرری دولت نداشته باشند. در کنار اینها البته افراد ازکارافتاده و مسنی هم هستند که بهدلیل کهولت سن و ابتلا به بیماریهای مختلف شاید هزینه زندگیشان هم از افراد سالم و جوان بیشتر باشد. این اقشار باید زیر چتر حمایتی دولت قرار گیرند. وقتی منابع محدودی داریم باید در مورد نیازهایمان اولویتبندی کنیم. اگر این اولویتبندی بهدرستی صورت گیرد، میتوان بهرفع برخی مشکلات امیدوار بود، برای اینکار هم باید همه ایران را دید و بهخصوص شهرهای کوچک، روستاها و حاشیهنشینهای شهرهای بزرگ را که بیشترین آسیب را از وضعیت اقتصادی میبینند. برای تغییر وضعیت شاید نیازمند این باشیم که افقهای دیدمان را گستردهتر کنیم و مردم عادی و محروم شهرها و روستاها را ببینیم.