• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 15 بهمن 1396
کد مطلب : 6165
+
-

چرا بهرام توکلی یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین فیلمسازهای جشنواره امسال است؟

عقل سرخ

عقل سرخ

 

یحیی نطنزی

 

بهرام توکلی چند سال پیش در گفت‌وگوی بلندی با حسین معززی‌نیا خاطره جالبی از نخستین سال‌های جوانی‌اش تعریف کرد که برای شناخت روحیه‌ و حس و حال فیلمسازی این سینماگر 41ساله خیلی به‌کار می‌آید. توکلی که در خانواده‌ای اهل کتاب بزرگ شده از همان سال‌های کودکی علاقه زیادی به خواندن داشته است. تقریبا هر کتابی به دستش می‌رسیده از دست نمی‌داده؛ از آثار ناباکوف و داستایوفسکی گرفته تا «ژان کریستفِ» رومن رولان و« دمیان» هرمان هسه. این علاقه باعث شد در نوزده سالگی یک مجموعه داستان هم منتشر کند که به‌نظر خودش بیشتر یک جور سیاه مشق بوده است. توکلی تعریف می‌کند در همان دورانی که به‌شدت شیفته خواندن بوده و تصویر دقیقی از آینده شغلی‌اش نداشته یک روز زنگ در خانه دکتر آریان‌پور را که در همسایگی‌شان زندگی می‌کرده می‌زند و یکی از مهم‌ترین سؤال‌های زندگی‌اش را از او می‌پرسد: «یک روز رفتم دم در خانه ایشان و گفتم ببخشید، سؤالی دارم: من به همه‌‌چیز علاقه دارم، به‌نظر شما باید چه بخوانم؟! گفت چه خوانده‌ای؟ چند تا کتاب اسم بردم. گفت تا 25سالگی هرچه دم دست‌ات می‌رسد بخوان. لازم نیست انتخاب کنی. هر کتابی برایت جالب است بخوان. ولی از 25سالگی به بعد خلوت کن و ببین می‌خواهی چه کار کنی. وقت کم است و موضوع زیاد، باید زودتر تکلیفت را معلوم کنی!». این همان الگویی بود که توکلی در سال‌های جوانی دنبالش کرد تا بالاخره تصمیم گرفت سینما را انتخاب کند و خودش را فیلمساز بداند. قبل از آن اما مدتی به کلاس‌های داستان‌نویسی گلشیری رفت، مدتی با تأثیرپذیری از خاله‌اش که نقاش بود می‌خواست نقاش بشود، لیسانس طراحی صحنه تئاتر گرفت و اگر از حس و حال غیررئالیستی تئاتر در آن سال‌ها بیزار نمی‌شد ممکن بود نمایشنامه‌نویسی یا کارگردانی تئاتر را هم به‌عنوان حرفه‌اش انتخاب کند.

توصیه دکتر آریان‌پور چیزی نیست که خیلی از فیلمسازهای سینمای ایران به آن تن داده باشند. کم نیستند کارگردان‌هایی که خودشان را مدعی استفاده از ایده‌های نو در روایت و ساختارهای جدید در داستانگویی می‌دانند اما از سر تنبلی یا بی‌حوصلگی ضرورت استفاده از یک پشتوانه ادبی را در حرفه‌شان نادیده می‌گیرند. عده‌ای حتی آگاهانه ترجیح می‌دهند خودشان را تکنیسین‌هایی صرفاً‌ کاربلد بدانند که می‌توانند همه گرفت و گیرهای قصه‌ها را پشت رنگ و لعاب‌های بصری پنهان ‌کنند. بهرام توکلی اما وقتی در بیست و هشت سالگی فیلمنامه «پابرهنه در بهشت‌»را نوشت، هم در زندگی‌ شخصی‌اش آدمی آشنا به اصول دراماتیک داستانگویی بود و هم به‌خاطر تحصیل در رشته فیلمنامه‌نویسی در مقطع کارشناسی‌ارشد ضرورت‌های روایت‌گری را برای سینما می‌شناخت. به همین دلیل نخستین تلاش‌اش برای ساخت فیلم بلند تا حد زیادی به نتیجه رسید و به یکی از آثار متفاوت جشنواره بیست و پنجم تبدیل شد و جایزه بهترین فیلم اول را هم گرفت. توکلی در همان گفت‌وگویش وقتی بحث به علایق سینمایی‌اش می‌کشد هم حرف‌های جالبی می‌زند که برای شناخت مسیر آینده‌اش در فیلمسازی بسیار روشنگر است: «من هم از برگمان و تارکوفسکی لذت می‌برم، هم از اسپیلبرگ. بسته به حال آدم و شرایط فکری، هرکس ممکن است در دوره‌هایی از یکی بیشتر یا کمتر لذت ببرد... این تغییرات خیلی طبیعی است، اما تقسیم‌بندی‌ها فقط به ‌درد بحث‌های رسانه‌ای می‌خورد».

کارنامه فیلمسازی توکلی را که مرور‌می‌کنیم هم می‌شود ردپای تلاش برای پیوند ادبیات با سینما را در آن دنبال کرد و هم می‌توان شاهد تأثیر همین عقیده بر انتخاب سوژه‌ها و قصه‌ها بود. علاقه توکلی به استفاده از نریشن در فیلم‌های «پرسه در مه»، «اینجا بدون من» ، «آسمان زرد کم‌عمق» و «من دیه‌گو مارادونا هستم» می‌تواند تلاشی برای پررنگ‌کردن نقش راوی دانای کل در مدیوم سینما باشد که در ادبیات جایگاه تثبیت‌شده‌ای دارد. اینجا بدون من هم که اقتباسی بومی ‌شده از نمایشنامه «باغ‌وحش شیشه‌ای» تنسی ویلیامز بود. از طرف دیگر اما توکلی هیچ‌وقت خودش را به وفاداری به یک سری مضامین و ساختارهای مشترک محدود نکرده و همانطور که علایق سینمایی‌اش شامل طیف وسیعی از فیلم‌های سینمای دنیا می‌شود در حوزه کاری‌اش به استقبال تنوعی خودخواسته رفته است. ردپای این تصمیم وقتی بیشتر به چشم آمد که او بعد از درام‌هایی با شخصیت‌هایی کاملاً درون‌گرا در پابرهنه در بهشت، پرسه در مه، اینجا بدون من و آسمان زرد کم‌عمق، تصمیم گرفت با «بیگانه» قصه‌ای نزدیک به قواعد فیلم‌های موسوم به سینمای اجتماعی ایران تعریف کند. قصه‌ای که گرچه شخصیت‌هایش باز هم به بن‌بست رسیده بودند اما نوع چالش دراماتیک فیلم و نحوه مواجهه فیلمساز با آن نشان می‌داد توکلی عامدانه تصمیم گرفته از مسیری که در آن با آسمان زرد کم عمق به تبحر رسیده منحرف شود و دنیای جدید و آدم‌های جدید‌تری را تجربه کند.

وقتی نوبت به من دیه‌گو مارادونا هستم رسید تأثیر از این تصمیم بیشتر به چشم آمد. چراکه فیلمساز سر به زیر و کم‌حاشیه‌مان‌ در اقدامی دور از انتظار تصمیم گرفته بود قصه‌ای کمدی و پربازیگر برایمان تعریف کند و توانایی‌های خودش را در این زمینه به چالش بکشد. من دیه‌گو مارادونا هستم شاید برای طرفداران فیلم‌های اولیه توکلی چندان جذاب از کار درنیامد اما کمک زیادی به سینمای نه چندان خوشنام کمدی ایران کرد و فیلم قابل اعتنایی در فهرست آثار سال‌های اخیر آن قرار داد؛ فیلمی که جنس شوخی‌ها و سکانس‌های کمیک‌اش چندان در سینمای ایران تجربه نشده بود و تلاش برای طراحی موقعیت‌های گروتسک در آن به وضوح حس می‌شد. اما اگر واقع‌بین باشیم بیگانه و من دیه‌گو مارادونا هستم با اینکه شاید به‌خاطر حس و حال متفاوت‌شان برای خود توکلی فیلم‌هایی رضایت‌بخش بودند اما نتوانستند جایگاه او را در سینمای ایران به شکل محسوسی ارتقا دهند. اولی به‌دلیل چفت‌ و بست‌های دراماتیکِ نه چندان تأثیرگذارش عملاً به ضعیف‌ترین فیلم توکلی تبدیل شد و دومی هم به خاطرتجمع ایده‌هایی که گاهی جذابیت یکدیگر را خنثی می‌کردند ضرر دید. حالا اما توکلی بعد از تجربه فیلم نیمه‌تمام« برف سرخ» که قربانی اختلاقات مالی با تهیه‌کننده شد، با یک درام جنگی و پرتنش بازگشته است که گفته می‌شود قرار است جان تازه‌ای به جسم خسته سینمای جنگی ایران بدمد.

«تنگه ابوقریب» فارغ از موضوع کنجکاوی‌برانگیزش برای فیلمسازی که فیلم‌های قبلی‌اش عموماً در لوکیشن‌های شهری و فضاهای مسکونی گذشته است یک چالش کارگردانی مهم به‌حساب می‌آید که براساس شنیده‌ها، فیلمساز در آن تا حد زیادی موفق عمل کرده است. به اینها اضافه کنید تکیه نداشتن درام این فیلم بر شخصیت‌های زن که در سایر فیلم‌های توکلی همیشه سهم مهمی بر عهده داشته‌اند و در مواردی مثل آسمان زرد کم‌عمق و بیگانه ،بار اصلی درام را به دوش کشیده‌اند. تنگه‌ابوقریب اما از این نظر هم برای توکلی یک عرصه زورآزمایی تازه به‌حساب می‌آید و اگر بتواند در جشنواره کم‌رمق امسال خودی نشان دهد عیار فیلمسازی توکلی را چند پله ارتقا می‌دهد. سندروم مؤلف‌گرایی در سینمای ایران خیلی از فیلمسازها را به تکرار ایده‌های امتحان‌پس‌داده خودشان سوق داده است. توکلی اگر بتواند بی‌توجه به این سندروم در مسیر دشواری که آگاهانه در آن قدم گذشته موفق شود هم به نفع خودش عمل کرده است و هم به نفع سینمای ایران.

 

 

گله کارگردان «فیلشاه» از رسانه‌ها

در نخستین روز نمایش فیلم‌ها در کاخ جشنواره، 3 فیلم به نمایش درآمدند که آخرین آنها انیمیشن «فیلشاه» بود. این فیلم با 30‌دقیقه تاخیر نسبت به جدول برنامه نمایش، اکران شد و ازآنجا که صف تماشاگران در مقایسه با 2 فیلم قبلی کمتر بود، باعث شد تا هادی محمدیان، کارگردان فیلشاه نسبت به استقبال کمتری که از این اثر شده است، واکنش نشان دهد. او در نشست خبری فیلمش عنوان کرد که انتظار داشته این انیمیشن باحمایت بیشتری ازسوی اصحاب رسانه روبه‌رو ‌شود.

 

 

گروه سیاهپوش جاده قدیم

عوامل فیلم «جاده قدیم» به کارگردانی منیژه حکمت با لباس یکدست مشکی در کاخ جشنواره حاضر شدند. به گزارش ایسنا، این موضوع از چشم اهالی رسانه به‌دور نماند و یکی از خبرنگاران این موضوع را مطرح کرد که دلیل انتخاب این رنگ می‌تواند به جنبشی که درحال حاضر در هالیوود در اعتراض به ماجرای تعرض به بازیگران زن، رواج پیدا کرده است، ارتباط داشته است که حکمت پاسخی نداد.

 

 

انصراف سینما هویزه مشهد

سینما هویزه مشهد که یکی از مکان‌‌های نمایش فیلم‌های جشنواره فیلم فجر بود، جمعه، 13‌بهمن اعلام کرد که در اعتراض به اینکه دبیرخانه جشنواره، فیلم‌ها را به‌صورت مساوی بین سینماها تقسیم نکرده و برای احترام به مخاطبان خود، از نمایش فیلم‌ها انصراف داده است. به گزارش ایلنا، مسئولان جشنواره و سازمان سینمایی در تلاش هستند این سینما را به چرخه اکران فیلم‌های جشنواره بازگردانند

 

 

گمانه‌زنی‌ها بر سر آقاخانی

اولین فیلمی که در جشنواره برای اهالی رسانه به نمایش درآمد، «کامیون» بود که سعید آقاخانی یکی از نقش‌های آن را برعهده داشت. بازی آقاخانی درنقش راننده کامیون، متفاوت بود و برخی منتقدان و اهالی رسانه پیش‌بینی کرده‌اند که نامزد دریافت سیمرغ بازیگری شود.  او پیش‌تر برای بازی در «خداحافظی طولانی» سیمرغ بازیگری را گرفت؛ این بازیگر که بیشتر در نقش‌های کمدی شناخته شده، چند سالی است که به نقش‌‌های جدی روی آورده است.

 

 

عصبانیت حاتمی‌‌کیا از یک تماشاگر

ابراهیم حاتمی‌کیا که فیلم «به وقت شام» از او در جشنواره امسال به نمایش درآمده است، روز جمعه، 13بهمن در پردیس اطلس مشهد حضور داشت تا فیلم خود را در کنار مردم تماشا کند اما روند نمایش فیلم، روال طبیعی را طی نکرد و  این کارگردان در بخشی از برنامه درحالی که روی سن تاریک ظاهر شده بود تا واکنش خود را نسبت به یکی از تماشاگرانی که درحال فیلمبرداری از نمایش فیلم بود، نشان دهد، خطاب به مسئولان سالن گفت: «اینجا چگونه کنترل می‌شود؟ سالن‎های دیگر هم کنترل می‎شود؟ چنین اتفاقی نیفتد. با این روش سرمایه‌ها به باد می‌رود. من الان دست آن عزیز دوربین می‌بینم.»

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :