• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 1 تیر 1398
کد مطلب : 61067
+
-

معتادانی که از سینمای ایران به خاطر سپرده‌ایم

اصل جنس

مسعود پویا

تیپ یا شخصیت فرقی نمی‌کند. سینمای ایران از دهه30 تا امروز که اواخر دهه90 را سپری می‌کنیم معتادهای زیادی را به تصویر کشیده است؛ در دهه50 سید گوزن‌ها در ذهن‌‌ها ماند و دهه60  با انبوه ملودرام‌ها و اکشن‌های موادمخدری سپری شد. با تغییر الگوی مصرف و متحول‌شدن چهره اعتیاد از دهه70 به بعد به مرور شمایل اعتیاد هم در سینمای ایران تغییر کرد. از مردان میانسال پیژامه‌پوش و عرق‌گیر به تن به پسران و دختران جوان و خوش‌پوش رسیدیم که خیلی‌هایشان از طبقه مرفه می‌آمدند و در خانه‌های مجلل‌شان موادمخدر مصرف می‌کردند، نه در ته کوچه‌ای تاریک در محله‌ای از جنوب‌شهر. این نوشته اشاره‌ای است گذرا بر چند معتاد به یادماندنی سینمای ایران.

سیدرسول (گوزن‌ها)


پس از گذشت 45سال هنوز سیدرسول (بهروز وثوقی) در فیلم «گوزن‌ها» (مسعود کیمیایی1353) به یادماندنی‌ترین کاراکتر معتادی است که در سینمای ایران خلق شده است. مسعود کیمیایی در والاترین فیلم زندگی‌اش شخصیت‌ معتادی را خلق کرد که جلوه و درخشش‌اش در همه این سال‌ها ادامه یافته است. سید فیلم گوزن‌ها با درک شهودی‌اش یکی از خودآگاه‌ترین شخصیت‌های تاریخ سینمای ایران است؛ «به امام حسین من بالا هم می‌دونم پایینم می‌دونم... غصه ورم داشته، غصه من که مثل تو نیست. همه‌ش شده التماس. ای گور پدر نشئگی بعد التماس... .» سکانس التماس سید به اصغر هروئین‌فروش (گرشا رئوفی) یکی از فصل‌های ناب کیمیایی‌وار است که در ذهن همه ما مانده است. گوزن‌ها با اینکه شخصیت محوری‌اش معتاد است ولی فیلمی درباره اعتیاد نیست. گوزن‌ها با تمام ارجاعات و اشارات پنهان و آشکار سیاسی‌اش (که آن را از دید بسیاری در جایگاه سیاسی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نشانده) یک اثر سیاسی تمام و کمال هم نیست. گوزن‌ها بیش از هر چیز اثری است درباره روابط انسانی و به طور مشخص فیلمی است درباره رفاقت.  سید رفیق دوران مدرسه قدرت (فرامرز قریبیان) که روزگاری برای خود قیصری بوده و حالا معتادی درهم شکسته است، به معجزه رفاقت عزت‌نفسش را بازمی‌یابد و شجاعانه به استقبال مرگ می‌رود. در پردازش شخصیت سید جزئیاتی لحاظ شده که مشابهش را در سینمای ایران کمتر دیده‌ایم و نتیجه، کاراکتری گرم، ملموس و دوست داشتنی است که کاملا باورش می‌کنیم. 

سوسن مکاشی (تیغ و ابریشم)


«عمر عین ساختمونه، مفید داره، زیر جرز داره، غذاخوری داره، خواب داره، گرما داره، سرما داره، پنجره رو به باغ داره، رو به خیابون، رو به دیوار، رو به بیابون... خلاصه که پِرتم داره. پرت، یعنی اضافه به دردنخور، بی‌مصرف، زیاد اومده. عمر مفید 20 تا 30 ساله، خوبشه. اینا که مصرف می‌کنن، عمرشون همه پِرته. یا چُرت یا خماری یا التماس. به قول خودشون رستمایی که مهوش شدن. اعتیاد وقتی نشست توی آدم می‌شه همه چیز. سرهنگ و شاعر و کارخونه‌دار و کاسب و هنرمند نمی‌شناسه.... کی یهو اینقدر چُرت ریخت تو مملکت؟ بعد از انقلاب 10تن 10تن گیر کرده و از مرز اومده... .» اینها را بازپرس جلالی (فرامرز صدیقی) به جمشید اختری (محمدصالح علاء) می‌گوید، در «تیغ و ابریشم» (مسعود کیمیایی1366) که مسئله مبارزه با اعتیاد در آن نقش پررنگی دارد. میان تمام مردان قانون و معتادان و قاچاقچیان، شخصیت متفاوت و متمایز فیلم، سوسن مکاشی (فریماه فرجامی) است؛ دختری که روزی 16ساعت در انگلیس کلفتی می‌کرده و نامزدش جمشید اختری نابودش کرده، متفاوت‌ترین معتاد زن سینمای ایران در دهه60. دورانی که تنزه‌طلبی و پاستوریزه بودن از سر و روی فیلم‌های ایران می‌بارید، سوسن مکاشی تصویری متفاوت از زن معتاد ایرانی به نمایش گذاشت. 


علی (سنتوری)


در اقتباسی هوشمندانه از «عقاید یک دلقک» هانریش بل (که به آخرین فیلم مهم مهرجویی منجر شد) اعتیاد با تمام فراز و نشیب‌هایش مقابل دوربین ثبت شده است. نمایش عینی مصرف مواد، سرخوشی علی سنتوری (بهرام رادان) و لحظات خوش نشئگی با ترکیب موسیقی و ترانه در کنار مصائب اعتیاد و فروپاشی اخلاقی و از دست رفتن عزت‌نفس، از خواننده و نوازنده‌ای جوان و مستعد یک کارتن‌خواب آواره می‌سازد که دیگر پناهگاهی ندارد. علی در فیلم «سنتوری» (داریوش مهرجویی 1386) خواننده - نوازنده‌ای است در اوج که کنسرت‌هایش با استقبال مواجه می‌شود و شمع هر محفل جوانانه‌ای است. آشنایی و ازدواج با هانیه (گلشیفته فراهانی) هم در همین دوران اتفاق می‌افتد؛ دوران اوجی که با مجوز نگرفتن آلبوم‌های علی از وزارت ارشاد خیلی زود به پایان می‌رسد. اعتیاد علی محصول ناامیدی و بیکاری است و می‌شود گفت این دستگاه ممیزی است که خواننده‌ای با استعداد را به سمت اعتیاد سوق می‌دهد. در سنتوری تمرکز فیلمسازی بر کاراکتر علی است و بقیه آدم‌ها در فیلم حضوری سایه‌وار دارند. ترکیب اجرای بهرام رادان با صدای خش‌دار محسن چاووشی آنقدر خوب از کار درآمده که می‌توان آن را بهترین لب‌زدن بازیگر به‌جای خواننده در سینمای پس از انقلاب نامید. اغراق‌های نمایشی در لحظات به منجلاب‌افتادن علی سنتوری جز چند مورد خاص و محدود، آنقدر پرحس و حال است که تماشاگر بتواند با آنها کنار بیاید. سکانس تزریق کردن علی به کمک پدرش (مسعود رایگان) تکان‌دهنده است.

محسن (ابد و یک روز)


در خانواده پرجمعیت و پرمسئله «ابد و یک روز» (سعید روستایی1395)، محسن (نوید محمدزاده) پسر معتاد و موادفروش خانواده، بیشترین میزان همدلی تماشاگر را برمی‌انگیزد. محسن قلب تپنده ابد و یک‌روز است؛ کاراکتری که از همه آدم‌های فیلم بیشتر مسئله و مشکل دارد؛ معتاد است، از کمپ ترک اعتیاد گریخته و می‌خواهد فروختن مواد را از سر بگیرد ولی تنها فردی است که با ازدواج خواهرش مخالفت می‌کند. یکی از آخرین معتادهای همدلی‌برانگیز و سمپاتیک سینمای ایران که با بازی برون‌گرای نوید محمدزاده همان چیزی از کار درآمده که تماشاگر دوست دارد. مهارت سعید روستایی در بازنمایی و بازآفرینی نمونه‌های عینی جامعه و توانایی در نوشتن گفت‌وگوهای موثر بیش از هر کاراکتری در شخصیت محسن نمود یافته است. در خانواده‌ای که اعضایش بیشتر اوقات به جای حرف زدن با یکدیگر به هم کنایه می‌زنند و تکه می‌اندازند، محسن با تمام خود‌ویرانگری‌هایش، دلسوزترین فرد جمع است. با محسن فیلم ابد و یک روز کلیشه جوان عملی در سینمای ایران شکسته می‌شود تا جا برای حضور کلیشه‌ای دیگر باز شود؛ نقشی که هم قابلیت تقلید و تکثیر دارد  و هم جایگاه بازیگرش را به عنوان ستاره تثبیت می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :