سهم ناچیز طبیعت در برنامهریزیهای کلان توسعه
مژگان جمشیدی/ دبیر گروه زیستبوم
با نزدیک شدن فصل گرما، آتشسوزیهای سریالی جنگلها و مراتع کشور بار دیگر از سر گرفته شد. صدها هکتار از ارزشمندترین رویشگاههای جنگلی و مرتعی کشورمان در هفتههای گذشته در آتش بیاحتیاطی مردم سوخت. حریق جنگل، آن هم در سرزمینی که حتی یک بوته گیاهیاش هم بهدلیل محدودیتهای اقلیمی و محیطی، دیگر به راحتی قابل احیا نیست، گناهی نابخشودنی است. با این حال تنها در 2هفته اخیر، بیش از 800هکتار از مناطق تحت حفاظت سازمان محیطزیست که گنجینههای ارزشمند تنوع زیستی ایران را در خود جای دادهاند، قربانی این حریقها شد. 400هکتار در خاییز خوزستان و 400هکتار در میانکاله مازندران! در چشم بر همزدنی 2رویشگاه غنی جنگلی و مرتعی چند میلیون ساله، به تلی از خاکستر و بیابان تبدیل شد و آنچه باقی ماند لاشه سوخته گراز ، گربه جنگلی ، خرگوش و شغال بود و قرقاولها و جوجههایشان! و این چنین است که بیابانزایی هرساله در ایران گسترش مییابد، یا با حریق یا خشکاندن تالابها و تخریب جنگلها و مراتع به بهانه معدنکاوی ، سدسازی ، جادهکشی و توسعه کشاورزی!
آنچه این روزها، از طبیعت نحیف و رنجور وطنمان، مفت و آسان از دست میدهیم ثروتهای زیستشناختی کشورمان است. ثروتهایی که کم از ثروتهای مادی و فرهنگیمان ندارد اما گویی در ایران این ثروتها کلا به هیچ گرفته شده است! اینقدر که سهم بودجهای برای حفاظت از این میراث طبیعی، همچنان کمتر از 0.02درصد بودجه کشور است. اختصاص تنها 373میلیارد تومان بودجه برای سازمان حفاظت محیطزیست در سال98 آن هم از مجموع 1700هزار میلیارد تومان بودجه دولتی، این پیام را به جامعه منتقل میکند که محیطزیست و حفاظت از سرمایههای طبیعی این سرزمین نهتنها در اولویت سیاستگذاران و برنامهریزان کشور ما نیست که اساسا محلی از اعراب ندارد که اگر جز این بود امروز حداقل بعد از نابودی بیش از 200هزار هکتار از جنگلهای کشور در اثر حریق در 14سال گذشته، دستکم میبایست دولت نگاهی ویژه به اطفای حریق جنگلها و مراتع میداشت. در نگاه ساده آنچه هرساله در آتشسوزی جنگلها ، مراتع و تالابها از دست میدهیم تنها چند هزار درخت و چند میلیون بوته است و تعدادی هم جانور! اما به واقع ما منبع عظیمی از ثروتهای مادی به شکل خاک، دارو، غذا، آب، امنیت غذایی و زیستی کشورمان را از دست میدهیم که پیامدهایش یا گردوغبار میشود در حلقمان یا سیل میشود در خانه و کاشانهمان!
پس چرا رویشگاههای جنگلی و مرتعیمان هرساله باید در آتش بسوزد و سازمانهای متولی همچنان از نبود تجهیزات اطفای حریق و یا حتی ابتداییترین امکانات گلایهمند باشند؟ آیا به راستی خرید 10 فروند بالگرد اطفای حریق یا 50 لودر و تراکتور برای ایجاد آتشبر در زمان آتشسوزی برای زیستگاههای حساس کشور، اینقدر نشدنی است که هرساله باید هزاران هکتار از رویشگاههای ارزشمند گیاهیمان را از دست بدهیم؟ درحالیکه به گفته رئیس پیشین سازمان جنگلها و مراتع کشور، خسارت تخریب منابع طبیعی در ایران در هر سال بالغ بر 40هزار میلیارد تومان برآورد شده، پرسش این است که چرا 10درصد این 40هزار میلیارد تومان را یکبار برای همیشه صرف خرید تجهیزات اطفای حریق و آموزش مردم نمیکنیم تا حداقل سرمایههای طبیعی کشورمان را برای چند سال در برابر خطر آتشسوزی بیمه کنیم؟ چرا علاج واقعه را قبل از وقوع نمیکنیم؟ چرا حاضر میشویم سیل بیاید و بعد دستکم 20هزار میلیارد تومان صرف جبران خسارت سیل کنیم ولی یکدهمدرصد از این بودجه را صرف بهبود مدیریت منابع طبیعی و حفاظت نمیکنیم تا اصلا سیل نیاید یا اگر آمد اینقدر خسارت نزند؟
بهنظر میرسد روند مدیریت توسعه در کشور ما بهگونهای شده که کمتر شانسی برای بقای طبیعت و منابع زنده و ارزشهای بیشمار آن باقی گذاشته است. آنچه در میانکاله و خاییز در هفتههای اخیر سوخت، بخشی از میراث طبیعی کشور ما بود که میبایست در ردیف زبان و فرهنگمان آن را ارج مینهادیم. خسارت ناشی از این حریق را ساکنان شهرهای اطراف این زیستگاهها باید در سالهای اخیر با تشدید موج گرما ، سیلاب و... متحمل شوند و بس!