روایت مرگ دلخراش یک توله خرس
گفت وگو با بانویی که مدافع تولهخرس سوادکوه بود
«نه 2 مردی که تولهخرس را سنگسار میکردند، نه آنها که طناب دور گردنش پیچیدند و انداختندش در جوی آب و نه ١١ نفری که با حیوان نیمهجان عکس یادگاری گرفتند، برای هیچکدام این آدمها تولهخرس 2ساله مهم نبود.
در قضیه سنگسار تولهخرس سوادکوه، فقط یک نفر طرف خرس را گرفت و تقلا کرد که نزنید. «نزن حاجی. نزن گِنا دارنه. آقا نزن به خدا حیوون گِنا دارنه حاجی... کار ندارنه حیوون، نزنین»؛ اینها گفتههای «شبنم فتاحی» بود هنگام سنگپرانی به خرس کوچکی که از کوه افتاده بود و خرس مادر از بالای کوه تمام ماجرا را میدید؛ هم همه کسانی که در کشتن تولهاش درنگ نکردند.
به گزارش ایسنا، او آن روز بین تولهخرس و 2 دامدار ایستاد تا جلوی سنگسارش را بگیرد. فتاحی در گفتوگو با «شهروند» از جزییات روز حادثه میگوید؛ اینکه آدمها از ترس حیوان را کشتند؛ اینکه خرس مادر همه چیز را تماشا کرده بود و اینکه هیچکس، حتی خود او نمیدانست در مواجهه با یک خرس باید چکاری انجام دهد.
آن روز در ارتفاعات سوادکوه در حال گردش بودید؟ اهل همان منطقه هستید؟
تابستانها به ییلاقات خوش آبوهوای سوادکوه میآیم. این منطقه جنگلی بسیار بکر است و آبوهوای خوبی دارد. آن روز با دوستانم برای پیادهروی به ارتفاعات رفته بودم.
خرس از روی کوه افتاده بود یا کسی هلش داده بود؟
ابتدای امسال در ییلاقات سیل کوچکی آمد و بخشی از جادههای دسترسی را از بین برد. با ریزش این جادهها، کوهها هم شروع به ریزش کردهاند. روی بلندی بودم که ناگهان دیدم از روی تپه چیزی پایین افتاد. اول فکر کردم آدم است ولی وقتی نزدیک شدم، دیدم یک تولهخرس است. کسی هلش نداده بود. مادرش همان بالا بود و تماشا میکرد. تصویرش توی فیلم هم هست. آن بالا نشسته بود و نگاه میکرد.
چطور سروکله آن 2 نفر پیدا شد؟
وقتی نزدیک خرس شدم، دیدم از ماشینی که داشت رد میشد، 2 نفر پیاده شدند. همان 2 مردی که توی فیلم به خرس سنگ میزنند. حیوان زخمی بود، اما آنها شروع به سنگزدن کردند. من هر چه تلاش و خواهش کردم که سنگ نزنند، گوش ندادند. گفتم زخمی است، اما گوش نکردند. دیدم به حرفم گوش نمیکنند، فیلم گرفتم.
قصدتان از فیلمبرداری چه بود؟ چرا دوربین را کنار نگذاشتید تا جلوی آنها را بگیرید؟
من قبل از آن تلاش کردم تا جلویشان را بگیرم ولی وقتی دیدم به حرفم گوش نمیکنند، با خودم گفتم شاید فیلمگرفتن باعث شود بترسند و ادامه ندهند اما باز هم فایده نداشت. چون برای همان منطقه هستم، نمیتوانستم با آن مردها درگیر بشوم. فقط قبل از اینکه فیلم بگیرم، بین تولهخرس و آن 2 مرد ایستادم که مانعشان شوم اما ناگهان تولهخرس که ترسیده بود، از جا بلند شد و از حرکتش ترسیدم. همانجا مچ پایم ضرب دید.
آن 2 نفر را نمیشناختید؟
نه، نمیشناختم اما از همان محلههای اطراف و دامداران منطقه بودند. بعدها فهمیدم کسی که سنگ میزد، صاحب یک دامداری است و نفر کناری کارگر او بوده است.
به نظر شما قصدشان از سنگزدن چه بود؟
فکر میکنم آنها فقط ترسیده بودند. حتی خود من هم از تولهخرس ترسیده بودم. بالاخره انسان از حیوان وحشی میترسد. آنها سنگ میزدند که تولهخرس دور شود اما حیوان بیچاره زخمی شده بود، نای حرکت نداشت و آسیب شدیدی دیده بود. یکی، 2 تا سنگ مستقیم توی سرش خورد. ضربهها بیجانش کرده بود. آنها واقعا ناآگاه بودند.
گفتند که بعد از این ماجرا کسی قصد داشته لاشه حیوان را بدزدد.
بعد از اینکه 2 مرد سوار ماشینشان شدند، یکسری از اهالی جمع شدند و بدن نیمهجان حیوان را گذاشتند روی تراکتور تا ببرند. من از تمام این صحنهها فیلم گرفتم. حیوان را بردند. نمیدانم قصدشان چه بود؛ حیوان را 2 کیلومتر بالاتر بردند. من و ٦ نفر از دوستانم که همراهم بودند، چون کاری از دستمان برنمیآمد، به راهمان ادامه دادیم. جلوتر دیدیم تراکتوری که تولهخرس را میبرد، ایستاده است. بعد دیدیم حیوان را توی جوی آب انداختند.
چرا؟
میگفتند قصد کمک داشتیم. دامپزشکی میگفت شاید این کار خوبی بوده و باعث شده حیوان آب بخورد اما نمیدانم دلیلش چه بود.
تصویری منتشر شده که ١١ مرد و یک پسر نوجوان را نشان میدهد که با تولهخرس عکس گرفتهاند؛ آن افراد را ندیدید؟
بعد از این ماجراها افراد دیگری هم باخبر شدند. گروهی دور گردن تولهخرس طناب بستند؛ همان ١١ نفری که جلوی تیر چراغ برق ایستادند و عکس گرفتند. میخواستند خرس را با خودشان ببرند. نمیدانم به چه دلیل ولی حیوان هنوز زنده بود. حتی تا وقتی مسئولان حفاظت محیطزیست آمدند، زنده بود. یکی، 2 تا فیلم دردناک دیگر دارم که حیوان را با طناب بستهاند و میکشند. به مسئولان محیطزیست نشان دادم.
آنها هیچ واکنشی به فیلم گرفتن شما نداشتند؟ شما فقط فیلم میگرفتید؟
تهدید میکردند که دوربینت را میشکنیم. مدام به آنها میگفتم حیوان را رها کنید. میگفتم که خرس مادر آن بالاست و میآید بچهاش را میبرد، حالا یا زنده میماند یا در طبیعت میمیرد اما گوش نکردند. قصدم از فیلمبرداری فقط نجات دادن آن تولهخرس بود، چون میدانستم آنها آگاهی ندارند و نمیدانند با حیوان وحشی چطور برخورد کنند. کارشان از روی ترس و ناآگاهی بود.
چه زمانی با اداره حفاظت محیطزیست تماس گرفتید؟
در مسیر با اداره حفاظت محیطزیست تماس گرفتم. هرچه تلاش میکردم شماره مستقیمی پیدا نمیکردم. بالاخره از طریق برادرم با آقای «احمد باوند» تماس گرفتم و ایشان به «سهیل اولادزاد»، از فعالان محیطزیست منطقه خبر داد و در نهایت اداره حفاظت محیطزیست پیگیر شد.
اداره حفاظت محیطزیست چند ساعت بعد از ماجرا توانست وارد عمل شود؟
ساعت 3 و 15 دقیقه بعدازظهر این ماجرا شروع شد و تا ٦ و نیم، هفت طول کشید. مسئولان محیطزیست کمی دیر رسیدند که دلیلش صعبالعبور بودن منطقه بود.
فیلم اول را چطور منتشر کردید؟
قبل از تماس، با دامادم هماهنگ کرده بودم. به او توضیح دادم چون کاری از دستم برنمیآمد، فقط توانستهام فیلم بگیرم. فیلم را دست او رساندم و در نهایت از طریق محیطبانها و «سهیل اولادزاد» پخش شد.
واکنشها به رفتار شما و انتشار فیلم چه بود؟
این ماجرا روز شنبه اتفاق افتاد و تا سهشنبه هیچ تصویری از من منتشر نشد. فقط همان صدای توی فیلم بود که به زبان مازنی فریاد میزدم حاجی نزن، حاجی نزن. خواهش کرده بودم که تصویری منتشر نشود. بالاخره ما در این منطقه زندگی میکنیم. اما استاندار از من دعوت کرد و در اداره حفاظت محیطزیست مازندران لطف کردند و از من تقدیر کردند.
شما خودتان میدانستید که در زمان مواجهه با حیوان وحشی چه واکنشی باید داشته باشید؟
نه، نمیدانستم. وقتی اداره حفاظت محیطزیست برای تقدیر از من دعوت کرد، گفتم باید به محلیها این موارد را آموزش بدهند. من دوست دارم آموزش ببینم که اگر چنین چیزی دیدم چطور رفتار کنم. به ما هم گفتند با حیوان کاری نداشته باشید، از آنها فاصله بگیرید و فقط با اداره حفاظت محیطزیست تماس بگیرید.
در سوادکوه که منطقه بکری است، چقدر شما شاهد مواجهه انسان و حیوان وحشی بودهاید؟
خیلی زیاد. یک سال پیش هم در همین منطقه با یک خرس مادر و 2 تولهاش روبهرو شدم. البته فاصلهمان زیاد بود. برای دیگران هم زیاد پیش میآید، اما اکثرا نمیدانند چه واکنشی نشان دهند. هرگز دوست ندارم به محیط زندگیشان تجاوز کنم. دوست دارم همه این را یاد بگیرند. حتی موش و مار و عنکبوت هم آفریده شدهاند تا ما زندگی خوبی داشته باشیم. کاش همه این را بدانند.
همراهان شما به ماجرای سنگسار خرس واکنشی نشان ندادند؟
خالهام که همراه ما بود، یکی از دوستداران حیوانات است. در فیلم هم مشخص است که رفته پیش تولهخرس، کنار جوی آب و برایش شعر مازندرانی و غمگین میخواند.
اداره حفاظت محیطزیست 2 نفر را مقصر این حیوانکشی میداند. عکسی هم هست از ١١ نفر که با تولهخرس زخمی عکس گرفتهاند. به نظر شما در این ماجرا مقصر کیست؟
هر چه اتفاق افتاد بهدلیل ناآگاهی جمعی بود. من آن 2 نفر را مقصر اصلی نمیدانم. آنها نمیدانستند. کسی در این مناطق بکر به مردم آموزش نمیدهد؛ در حالی که هر لحظه امکان برخورد با حیوانات وحشی هست. اما فکر میکنم آن چند نفری که دور گردن خرس طناب بستند و میکشیدند، مقصرند. با اینکه دهها بار به آنها هشدار دادم که از کارشان دست بردارند، گفتم ماموران محیطزیست در راهند، کارشان را آگاهانه ادامه دادند. تقصیر آنها بیشتر است. اما کل ماجرا به علت ندانمکاری و ناآگاهی بود.
بعد از این اتفاق بهعنوان دوستدار محیطزیست شناخته شدهاید. نظرتان درباره این عنوان چیست؟
من همیشه حیوانات را دوست داشتهام. چند سال پیش توی حیاط خانهمان در سوادکوه ایستاده بودم که ناگهان صدای یک طوطی را شنیدم. آمد و روی سرم نشست. نمیدانم چرا، اما آنقدر ارتباط خوبی با هم گرفتیم که 2 ماه در خانه ما ماند. از دستم غذا میخورد. تا اینکه یک روز از پنجره پرید و رفت. حالا از اینکه به عنوان دوستدار محیطزیست شناخته شوم، خوشحالم. هر چند از مردن آن تولهخرس هنوز ناراحتم. دوست دارم آگاهیام را بالا ببرم و فعال محیطزیست شوم. آرزویم این است که روزی محیطبان افتخاری شوم و به دیگران هم آموزش بدهم.