• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 15 بهمن 1396
کد مطلب : 6081
+
-

پایان 6 سال داستان‌سرایی پدر شیشه‌ای

متهم مدعی است به خاطر مصرف شیشه دچار توهم شده و همسرش را به قتل رسانده است

پایان 6 سال داستان‌سرایی پدر شیشه‌ای

 

«مادرت ما را رها کرد تا در خارج از کشور زندگی کند»؛ این داستان دروغین پدری بود که از 6سال قبل برای تنها دخترش تعریف می‌کرد تا راز قتلی را که در سینه داشت، مخفی کند.

به گزارش همشهری، 7‌ماه پیش زنی به دادسرای جنایی تهران رفت و خبر از ناپدید شدن مرموز خواهرش داد. او گفت: خواهرم میترا سال‌ها پیش ازدواج کرده و صاحب دختری شد اما به‌دلیل برخی مسائل خانوادگی ارتباط نزدیکی با هم نداشتیم و تقریبا از هم بی‌خبر بودیم تا اینکه چند وقت پیش شنیدم شوهرش به تکاپو افتاده تا حقوق بازنشستگی خواهرم را بگیرد. او ادامه داد: خواهرم شاغل بود و تا جایی که می‌دانم در آستانه بازنشسته شدن بود. برای همین با او تماس گرفتم، موبایلش را جواب نداد. به شوهرش زنگ زدم اما او داستانی برایم تعریف کرد که شوکه شدم و به‌نظرم مشکوک می‌رسید. او می‌گفت خواهرم 6سال پیش، آنها را ترک کرده و احتمالا به خارج از کشور رفته است. شوهر خواهرم می‌گفت از همان زمان، به همراه دخترش زندگی می‌کند و خبری از خواهرم (میترا) ندارند. زن جوان ادامه داد: من حرف‌های دامادمان را باور نکردم و احتمال می‌دهم که او بلایی سر خواهرم آورده و برای بی‌گناه نشان دادن خودش، داستان‌سرایی می‌کند.

بازداشت یک مظنون

پس از شکایت این زن، قاضی جنایی دستور احضار شوهر میترا را صادر کرد. ضدو نقیض‌گویی‌های این مرد درباره نحوه خروج همسرش از کشور باعث ظن قاضی پرونده و بازداشت او شد. این مرد اما سکوت اختیار کرده و مدعی بود که همسرش آنها را ترک کرده و خبری از وی ندارد. وی‌ می‌گفت: مدت‌ها بود که میترا اخلاق و رفتارش تغییر کرده بود و اهمیتی به زندگی‌اش نمی‌داد. بارها گفته بود که من و دخترمان را ترک کرده و از پیش ما می‌رود تا اینکه اوایل سال90 وقتی به شمال رفتیم و شب را در ویلا سپری کردیم، صبح که بیدار شدیم اثری از او نبود.

7‌ماه بعد

گرچه تنها مظنون پرونده اصرار داشت که خبری از همسرش ندارد اما بازجویی از او ادامه یافت تا اینکه پس از گذشت 7‌ماه قفل سکوت را شکست و راز ناپدید شدن همسرش را افشا کرد. او گفت که یک‌شب وقتی همسرش در خواب بوده او را خفه کرده و جسدش را در نزدیکی ویلا به آتش کشیده است. با افشای راز جنایت، متهم به قتل دیروز برای انجام تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و پس از ثبت اعترافاتش، به‌دلیل اینکه جنایت در چالوس رخ داده بود پرونده به دادسرای محل جنایت فرستاده شد.

 

شیشه زندگی‌ام را نابود کرد

حدودا 45ساله است و می‌گوید که همه اختلافاتش با همسرش از وقتی شروع شد که معتاد به شیشه شد.

چرا همسرت را به قتل رساندی؟

با هم اختلاف داشتیم. می‌خواست دخترم را بردارد و با خودش ببرد. می‌خواست مرا ترک کند و تنهایم بگذارد.

چرا؟

چون معتاد به شیشه شده بودم. شیشه زندگی‌ام را نابود کرد. حدود 2سال پیش از حادثه وقتی با دوستانم بودم شیشه کشیدم و مدتی بعد معتاد شدم. همسرم متوجه شد و تهدید می‌کرد که از من طلاق می‌گیرد و دخترم را هم با خود می‌برد. من از تنها شدن می‌ترسیدم.

به خاطر همین او را به قتل رساندی؟

قصد کشتن او را نداشتم. شب حادثه شیشه کشیده بودم و توهم به سراغم آمده بود. ویلایی را در چالوس اجاره کرده بودیم و به همراه همسر و دخترم به آنجا رفته بودیم تا شاید شرایطمان بهتر شود. اما آن شب شیشه کشیدم و وقتی همسرم مرا در آن وضعیت دید باز تهدید کرد و گفت طلاق می‌گیرد. بعد به اتاق رفت تا بخوابد. دخترم هم در اتاق دیگرخواب بود. توهمات عجیبی به سراغم آمده بود برای همین بالای سر میترا رفتم و او را در خواب خفه کردم. پس از آن جسدش را کشان‌کشان به سمت جنگل بردم و آتش زدم. خیلی سریع هم به ویلای اجاره‌ای برگشتم. دخترم در آن زمان 10سالش بود و صبح که بیدار شد و سراغ مادرش را گرفت به دروغ گفتم که مادرش ما را ترک کرده و به خارج از کشور رفته است. او هم حرف‌های مرا باور کرد.

خانواده همسرت و اطرافیان سراغ او را نمی‌گرفتند؟

پدر و مادر همسرم فوت شده‌اند. با اعضای دیگر خانواده‌اش هم ارتباطی نداشت. این اواخر وقتی خواهرزنم متوجه شد در جست‌وجوی کارهای بازنشستگی همسرم هستم مشکوک شد و از من شکایت کرد. همسرم 13سال از من بزرگ‌تر بود و در شرکتی کار می‌کرد و در آستانه بازنشستگی بود.

در این 6سال عذاب وجدان نداشتی؟

مدام کابوس می‌دیدم. عذاب وجدان از یک سو و عذاب دروغی که به دخترم گفته بودم از سوی دیگر آزارم می‌داد. من در این 6سال انگار در جهنم بودم و ذره‌ذره می‌سوختم. خصوصا وقتی دخترم می‌گفت که آرزویش پیدا کردن مادرش است و اینکه از او بپرسد چرا ما را ترک کرده است؟ اینها را که می‌شنیدم عذاب می‌کشیدم.

این خبر را به اشتراک بگذارید