با برف مهربان باشیم
احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر:
روز یکشنبه پیش که برف نسبتاً سنگینی تهران را سفیدپوش کرد، برای رسیدن به محل کار، مثل همیشه، البته با چتر، پیاده راه افتادم. شهر طراوت و معصومیت خیره کنندهای داشت. شاخههای برخی درختان با سنگینی برف خم شده و شاخههای دو، سه درخت دیگر هم شکسته بود. مأموران شهرداری، با ارههای برقی شاخههای شکسته را، که سد راه شده بودند قطعه قطعه و جمع میکردند. برخی از آنها شب تا صبح بیدار مانده و میگفتند بیش از 70کارتن خواب را در آن شب در منطقه جا و غذا دادهاند. وقتی به پارک شهر رسیدم با در بسته مواجه شدم. مدیران بحق نگران لغزندگی زمین و سُرخوردن شهروندان بودند و راهحل آن را در بستن پارک شهر میدانستند. تماشای انبوه کلاغهای سیاه بر بالاترین شاخههای پر برف و سفیدپوش درختان منظرهای فراموش نشدنی داشت. انگار آنها در جشن برفریزان، عاشقانه از خود بیخود شده بودند. همان روز در محل کارم، به دفتر برخی همکارانم که پنجره اتاقشان روبه پارک شهر بود، سری زدم و زیبایی آن منظرهها را با یکدیگر مرور کردیم. قدیمیها میگفتند وقتی کلاغها با یکدیگر همصدا شوند و قارقارشان، بهویژه در صبحها بلند شود، نشانه آمدن برف است. زاغکها هم با آوازشان نوید برف را میدهند. از همان ابتدا که از منزل بیرون آمدم با انبوهی از برف مواجه شدم که آمد و شد خودروها را دشوار میساخت. در خیابانها روی برف، نمک و شن پاشیده بودند تا حرکت ماشینها آسان شود. نمیدانم چرا مثل سابق از زنجیر چرخ و لاستیکهای یخ شکن استفاده نمیکردند. در واقع کوشش آن بود که به هر شکلی برف را از سر راه بردارند. انگار برف بلایی آسمانی است و سعی داریم هرچه سریعتر آن را از میان ببریم زیرا برف را مزاحم میشناسیم و از آن همه لطافت و طراوت بخشی غافلیم. یادمان رفته که پدران ما، در فلات کم آب ایران، پیوسته چشم بر آسمان داشتند و با شکرگزاری، نخستین بارش برف را به یکدیگر تبریک میگفتند و با برف و شیره و یا شکر سرخ نوعی بستنی به نام برف - شکر درست کرده و دور کرسی به هم تعارف میکردند. بگذریم از اینکه آن روزها اینقدر آلودگی هوا و زمین و خاک نداشتیم، علاوه بر آنکه، آنها از لایه اول نزولات جوی برای این کارها استفاده نمیکردند. برای حل مشکل ترافیک در برف مهمترین راه در کشور ما، استفاده از شن و ماسه و نمک است. نمک از مهلکترین موادی است که هر سبزه، گیاه و درختی را خشک میکند. در قدیم بستنی را در چلیکهای دو لایه و بزرگ و به شکل دستی درست میکردند. یک لایه چلیک فلزی بود که در آن شیر و شکر و خامه و دیگر افزودنیها را میریختند و با پارویی چوبی هم میزدند. بین لایه اول و دوم یخ و نمک میریختند تا سرمای یخ ذوب شده را به بستنی منتقل کنند. اما آب نمک حاصل از آن را، مواظب بودند در باغچه یا کنار درختان خالی نکرده و در جوی بریزند زیرا این نمک عوارض فراوانی دارد؛ نخست آنکه خاک را شور و بیمصرف میکند. دیگر آنکه باعث خشک شدن درختان و گیاهان، بهویژه آنهایی که ریشه سطحی دارند، میشود. سوم آنکه اگر به سوی شاخ و برگ نهالها ی برگ سوزنی مانند سرو نقرهای پرتاب شود، آن بخشی را که در معرض قرار گرفته میسوزاند و لکههای سیاهی روی آنها بهوجود میآورد. ضمن آنکه نمک به آسفالت و لاستیک و بدنه و شاسی اتومبیلها هم خسارات زیادی وارد میکند. در چند سال پیش نیز برف مشابهی در تهران بارید و برای آمد و شد ماشینها آنقدر نمک بهکار بردند که موجب مشکلات زیستمحیطی برای خاک و درختان شد و مجبور شدند علاوه بر قطع برخی درختان، لایههایی از خاک باغچههای پیرامون بزرگراهها را عوض کنند. از اینرو بعدها سندی با عنوان برف روبی و یخ زدایی مناسب با استفاده از امکانات و فناوریهای روز در شهر تهران، به تصویب چهارمین دوره شورای شهر رساندیم که هدف اصلی آن جلوگیری از کاربرد نمک هنگام و بعد از بارش برف در تهران بود و قرار شد شهرداران لایحهای در این زمینه به شورا ارائه کنند که سالهاست منتظر آن هستیم.
باور برخی آن است که برف باعث شکسته شدن درختان و از بین رفتن آنها میشود درحالیکه برف سنگین اولاً باعث شکسته شدن سر شاخهها میشود که معمولاً در هرس درختان برخی از آنها را قطع میکنند و بهعبارت بهتر باعث هرس طبیعی درختان و یا از بین رفتن درختان ضعیف در طبیعت میشود و دیگر آنکه از چندین میلیون اصله درخت که در تهران است، کمتر از 200اصله در این روزهای برفی قطع شد که عموماً از درختان برگ سوزنی بودند که ریشه سطحی دارند و به سرعت جایگزین میشوند. یادم میآید در گذشته وقتی برف میآمد، برف حیاط و پشت بام را در باغچه جمع میکردیم، برف کوچهها و پیادهروها را، ساکنان خانهها و مغازهدارها در وسط کوچه یا جویها و باغچههای شهری میریختند تا راهها باز شود. (آن زمان روی جویها بسته نبود و نظافت میشد) بعدها برای بازتر شدن مسیر سواری روی آنها را پوشاندند و محیطی امن برای پرورش موش و دیگر موجودات مضر فراهم آوردند. در گذشته برف شادی دیگری هم داشت؛ کشاورزان میگفتند جز آنکه آب را فراوان میکند، باعث نابودی آفات گیاهی، موش و حشرات مضر زمین میشود. میدانیم که شهرداری تهران، دستکم در سال 3میلیارد تومان برای کشتن موش هزینه کرده اما هنوز تهران صدها هزار موش دارد.
به هر حال مرتب کردن فضای مقابل منزل و محل کار از آداب مردم تهران بودکه با همراهی و همکاری در فصل سرما و برف هم انجام میشد. هماکنون هم در برخی کشورها مردم برف را از مقابل منزلشان بر میدارند و حتی اگر کسی مقابل خانهای بر اثر سُرخوردن بیفتد و صدمه ببیند، صاحب آن خانه مسئولیت دارد به فرد مصدوم رسیدگی کند. در برخی کشورها نیز انجمنهای محلی با تقسیم وظیفه به ساکنان یک خیابان یا محله، نسبت به برف روبی معابر اقدام میکنند، مثلاً گروهی پیاده روها را برف روبی میکنند و گروهی وظیفه دارند کودکان را از معابر عبور دهند. این روحیه همکاری و نوعدوستی که در گذشتهای نه چندان دور، فرهنگ ما را آذین بسته بود، امروزه بهدلیل عملکرد نهادها و دستگاههای رسمی که صرفاً به حل مسئله با دست توانای خودشان، میاندیشند تا مثلاً توانمندیهایشان را رو کنند بسیار کم شده است. این همکاری و همدلی، همچنان که در گذشته میدیدیم، باعث میشد به جای دشمنی با برف با آن دوستانه رفتار کنیم و مهمتر از آن به جای آنکه برف را ذخیرهسازی کرده و عامل حیات و سرسبزی بهار کنیم، با نمک آلوده نسازیم تا سمی برای محیطزیست شهرمان شود. در ایامی که خیلی هم دور نیست تهران شهرداری به نام «سیدجواد شهرستانی» داشت. او نخستین فردی بود که به اتفاق آرای اعضای انجمن شهر؛ شهردار پایتخت شد و پیش از آن هم یک دوره شهردار تهران و همچنین شهردار مشهد بود. در زمانی که شهرستانی شهردار مشهد بود، برفی سنگین دراین شهر بارید که وی در اقدامی جالب اعلام کرد که از مردم برف میخرد. این اعلام باعث شد که مردم با هر وسیلهای که امکان داشت برفها را به محلی که اعلام شده بود، یعنی پارک «ملت» ببرند و در ازای آن پول دریافت کنند. با این اقدام پارک بزرگ جدیدالتأسیس ملت تا مدتها در برابر آفات نباتی و جانوران مضر ایمن ماند و برف آن زمینهساز آب فراوان و سرسبزی در بهاران شد در حالی که تفریحات و بازیهای زمستانی و مجسمهها و سرسرههای برفی پارک تا مدتها باعث شادی و تفریح مردم شهر شده بود. شهرستانی درست 40سال پیش در چنین روزهایی با پیروزی انقلاب اسلامی استعفانامه خود را تقدیم امام خمینی (ره) کرد اما امام او را ابقا کرد؛ حکم امام به شهرستانی را مرحوم شهید مطهری انشا کرد.
یادمان نرود که تهران 4فصل با شکوه دارد و همه فصلهایش زیباست. تهران محیط چندگانهای دارد، از یک سو تجریش را داریم که به کوه میرسد و از دیگر سو، ری را که به کویر میپیوندد. چرا باید اینها را نادیده گرفت؟ تهران شهر فصلها و طبیعتهای گوناگون است و باید برای همه آنها احترام قائل شد. هیچ لزومی ندارد به شکلی افراطی با درخت و برگ و برف رفتار کنیم و محیط و طبیعت را با دستان خودمان نابود سازیم. کافی است طبیعت را بشناسیم، آن را دوست و خود را وامدار آن بدانیم. آنگاه با برف مهربان خواهیم بود و طبیعت را فدای ماشین نخواهیم کرد.