عملکرد حسن روحانی در حوزه اجتماعی چگونه بوده است؟
وضعیت رودخانه امید
خدیجه نوروزی
سال92، زمانی که حسن روحانی با اعلام کاندیداتوری رسما در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری پا به عرصه رقابت گذاشت یکی از راهکارهای برونرفت از وضع کشور را پرهیز از یأس و ناامیدی اعلام کرد. وی بارها در سخنرانیهایش میگفت رودخانههای امید و نشاط مردم خشک شده است.
تدوین حقوق شهروندی و تبدیل آن به یک سند و لایحه و تصویب در مجلس شورای اسلامی، ایجاد انسجام، وحدت و ایجاد عدل و برادری و برابری، مشورت با مردم در همه کارها، برابری حقوق زنان و مردان در عرصه اجتماعی و بازگرداندن منزلت زنان به جایگاه واقعی، آزادی اندیشه و بیان انتقاد، بازگرداندن آزادی در چهارچوب قانون اساسی، تغییر مسیر پر از درد و رنج مردم و هدایت آن به سمت آسایش و رفاه، ایجاد آرامش و ثبات و فضای شور و هیجان و فعالیت، بازگرداندن قدرت ملی به جوانان و پایان دادن به افراطیگری و خودسریها، توجه به مسئله سالمندان، برنامهریزی برای کاهش اعتیاد و طلاق، توجه به بخش بیمه در حوزه سلامت و اختیاری کردن بیمهها، تلاش برای مهاجرت معکوس از شهر به روستا، تلاش برای کاهش آسیبهای اجتماعی، ایجاد شفافیت در مقررات و ایجاد فضای امن در جامعه و رسیدگی به وضعیت دانشجویان داخلی و خارجی، نمونههایی از شعارها و وعدههای انتخاباتی روحانی در دوره اول و دوم ریاستجمهوری بود. کارشناسان درباره میزان عمل به این وعدهها نظرات متفاوتی دارند. یک منتقد و یک مدافع در این زمینه اظهارنظر کردهاند که میخوانید.
- منتقد
دستاوردهایی که از دست رفت
سعید معیدفر،جامعهشناس
در دوره دوم ریاستجمهوری روحانی، تقریبا قریب به اتفاق امیدها حتی در میان رأیدهندگان موافق نیز به یأس تبدیل شد و همه خود را سرزنش میکنند. البته این سرکوب یک امر بدیهی است؛ ورود مردم در انتخابات سال96 یک ورود یقینی نبود؛ یعنی کاندید یک جریانی که رأی آورد واقعا کاندید آن جریان نبود. مثلا جریان اصلاحطلب و یا کسانی که حداقل به فرایند اصلاحات رأی دادند از سر ناچاری به روحانی رأی دادند، چون دورههای قبل کاندیدایشان رد صلاحیت شد و آنها میخواستند این دوره هم حضور داشته باشند.طبیعی است محقق نشدن قولهای روحانی در دوره دوم، بهویژه برای موافقان و بالطبع کل جامعه، ناامیدی و احساس آیندهای مبهم را به همراه آورد. نتایج این حس را به خوبی بین مردم و نخبگان و در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، بینالمللی و سیاسی مشاهده میکنیم. همچنین شکاف عظیمی که بین جریانهای اصلاحطلب بهوجود آمده و یأسی که آنها پیدا کردهاند، همه در وضعیتی که در شرایط امروز گرفتارش هستیم خود را نشان میدهد. قولهای دوره دوم خیلی قولهای شاذی بود. در دوره اول، فرایند اصلاح شرایط ما با قدرتهای منطقهای و بینالمللی در شعارها مطرح بود و جامعه هم که با توجه به مقطع بسیار حساسی که از آن عبور کرده بود تا حدی آرامش داشت و سکوت کــــرد. دولت هم توانست لااقل به یکی از قولهایش که همان بهبود شرایط کشور در وضعیت بینالملل و منطقه بود، برسد. حداقل برجام تنها ماموریت مهم دولت و شعار برجسته آن بود و بالاخره به نتیجه رسیده بود، اما بایستی اتفاقات بعدی میافتاد که برجام بتواند تثبیت شود و آن، تحولات درون جامعه بود. در دور دوم روحانی همه توجهات را به سمت داخل جلب کرد و قولهای جدی به جامعه داد. اما در این دوره نهتنها در راستای آن قولهایی که جدیدا داده بود قدم مثبتی برداشته نشد که مشکلات عظیمی هم در جامعه رقم خورد. در دیماه سال96 جامعه به آشوب کشیده شد، بلافاصله بعد از آن وضعیت اقتصادی کشور به هم ریخت و به همان نسبت شرایطی هم که در ثبات بینالمللی فراهم شده بود از بین رفت؛ یعنی در یک نگاه تمام دستاوردهایی که حتی در مرحله اول بهدست آمده بود همه پوچ شد و به فنا رفت. طرح سلامت سقوط کرد و یکیک وزرا سقوط کردند. فساد گستردهتر شد؛ یعنی اگر در گذشته فساد نمونههای منحصر به فردی داشت در شرایط کنونی فساد ساختاری گسترده پیدا کرد. وقتی اعتماد جامعه بهدلیل قولهای غیرواقعی که داده شد از بین رفت به سرعت در یک مسیر و تخریب همه دستاوردهایی که بهدست آورده بود قرار گرفت.
+ موافق
امید هوای تازه میطلبد
سمیه توحیدلو ، جامعهشناس
انتخاب ریاست جمهوری آقای روحانی در 2دوره تفاوتها و نتایج متفاوتی را در عرصه اجتماعی به همراه آورد. دور اول ریاستجمهوری ایشان بهدلیل میراثی که به او رسیده بود، ویژگی خاصی داشت. ایشان میبایست در ارتباط با وضعیت تورم و معاش مردمانی که سبد مصرفشان کوچکتر شده بود مقابله میکرد. ورود درست به موضوع رفع مناقشههای بینالمللی، تلاش در جهت رشد اقتصادی در کنار کنترل تورم و کاهش آن ازجمله اقداماتی بود که به وضوح ردپایش در سفرههای مردم دیده شد. خدمات بهداشتی و مسئله سلامت نیز در راستای ارتقای توسعه و عدالت اجتماعی، خروجی گسترده و خوبی برای دولت آقای روحانی شد تا بتواند سال 96پیروز میدان رقابت در انتخابات باشد. امید اجتماعی مهمترین و کانونیترین مفهومی بود که بعد از دوره اول ریاستجمهوری وارد گفتوگوها و گفتمان رسمی حاکمیت شد؛ مسئلهای که بارقههایی از آن خود را نشان میداد اما بهدرستی برخی از صاحبنظران نسبت به آن بیمناک هم بودند. روندها و پیمایشهایی که از این روندها بهدست میآمد نشان میداد مسئله امید، اعتماد و سرمایه اجتماعی متزلزلتر از آن است که بتوان به یک انتخاب غیرنهادمند اما فراگیر دلخوش کرد؛ از اینرو بود که مسئله امید همچنان در کانون مباحث نخبگان باقی ماند که مسئله نقض برجام، تحریمها، از سر بیتدبیری و بعضا سوءمدیریتها و بهدنبال آن افزایش قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی منجر به سلسله تصمیمهای ناصوابی شد که ماحصل آن بازگشت به نقطه پیشااصلاحی دوره اول ریاست جمهوری روحانی بود. در واقع آنچه ناامیدی آفرید و صدای مردم را با ادعای ناکارآمدی دولت بلند کرد نه لزوما نفس ناکارآمدی، که بازگشت به عقب دولتی بود که در چند حوزه حرکتهای امیدآفرین و قابل استناد و بزرگی داشت و یکباره کانون آرزوها در همان نقاط فروریخته بود. روانشناسی اجتماعی در این زمانها نشان میدهد وقتی نقطه آسیب با نقطه قوت تبلیغشده همپوشانی داشته باشد، جمیع دلایل باعث میشود که نقاط قوت جایگزین، دیگر صدایشان بلند نشود، دیده نشود و امکان پرداختن به آن ممکن نباشد.
در واقع آنچه امروز به لحاظ اجتماعی مترتب شده قبل از موضوع کارآمدی یا ناکارآمدی، ضربهخوردن از همان نقاط کانونی امید بوده است؛ نقاطی که به موجب شرایط، از دست رفته و نقاط کانونی و ترمیمی جدید هم ایجاد نشده است، چرا که زمانه به لحاظ اقتصادی آنقدر سخت بر دولت و مردمان گرفته که خلاقیت، راه به جایی نبرده. نقاط جدید امید عزم بسیار و هوای تازه میطلبد. امیدهای جایگزین، همراهیهای جدید و جایگزین میطلبد چرا که فرصت برای بیتدبیری و سوءمدیریت بسته است.