با تنهاییات حرف بزن
ناهید حسینپناهی، شاعر: شعر من به واسطه زن بودنم، حول احساسات زنانه و درگیریهای زن با خودش و دنیای پیرامونش میچرخد
محمدتوفیق مشیرپناهی | سنندج- خبرنگار:
سیر تاریخی شعر کُردی، نسلها، دورهها و نحلههای گوناگونی به خود دیده است. در این میان شاعران زن نیز تاریخساز این بخش از ادبیات بودهاند، از غزلهای ناب مستوره اردلان تا زمزمههای شعری ژیلا حسینی و ترانههای سیمین چایچی از گرههای زندگی در شعر کلثوم عثمانپور تا مشکلات زن امروز در شعرهای ناهید عرجونی، سرودههای بهیادماندنی و آثار درخور چه به زبان کُردی یا فارسی به جا گذاشتهاند.
شکلگیری ادبی و سرودن شعر «ناهید حسینپناهی» هم در ادامه همین فضا و جریان شعری دیده شده است. شعرهایی که سالها پراکنده زندگی میکرد تا بالاخره به هیات و شکل کتاب درآمد. حسینپناهی)متولد سال1357 سنندج) اکنون دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه کردستان است.گفتوگو با وی به بهانه چاپ کتاب « با تنهاییات حرف بزن» است که در ادامه میآید.
شعر چگونه به زندگیتان راه یافت و اولین آشناییتان با شعر از کجا شروع شد؟
از همان دوران دبستان علاقه زیادی به خواندن و حفظ کردن شعر داشتم و گاهی پای برگههای امتحانی چیزهایی برای معلمینم مینوشتم که بعدها فهمیدم اسمش نظمپردازی است. حس جداگانهای که من را دربرگرفته بود و فکر نمیکردم که این هم یک نوع بازی است؛ نوعی بازی که حداقل حتی لذت بردن ازش متفاوت با دیگر حسهایم بود. سالها سپری میشد و این علاقه روز به روز بیشتر شکل میگرفت و من را احاطه میکرد تا اینکه سال سوم دبیرستان، به اصرار دوستانم در یک مسابقات شعر دانشآموزی شرکت کردم و در کمال ناباوری موفق به کسب مقام استانی و بعد هم مسابقات کشوری شدم. سال 74 به انجمن ادبی جوان دعوت شدم و شعر شد همراه زندگیام.
چه وقت احساس کردید شعر را جدی گرفتهاید و وارد یک فضای ادبی با نام و نشان «ناهید حسینپناهی» شدهاید؟
ادبیات و بهویژه شعر همیشه برایم جدی بوده و هست، اما با شروع فعالیتم در انجمن ادبی جوان و شرکت در جشنوارههای متعدد دانشجویی و آشنایی با دوستان شاعر شهرهای دیگر و حضور در محافل ادبی آنها، ناهید حسینپناهی و احساساتش بیشتر برایم عیان شد و بیشتر از گذشتههایمان با وی احساس نزدیکی کردم.
اگر شعر به دنبال روایت مفاهیمی از زندگی است، شما در شعر بیشتر چه مفاهیمی را دنبال میکنید؟
به نظر من شعر خود زندگی است و زندگی شعری است که هر کس با ذوق و قریحه خودش آن را میسراید و روایت میکند. شعر من به واسطه زن بودنم، حول احساسات زنانه و درگیریهای زن با خودش و دنیای پیرامونش میچرخد و عشق درونمایه آن چیزی است که در من به نام شعر متبلور میشود.
«تنهایی» عنوان اولین کتاب شعرتان است و اولین شعر کتابتان هم با تنهایی شروع میشود، این مفهوم را در چه فضایی و با چه تصویری در شعرهایتان میسازید؟
البته عنوان شعرم همانطوری که گفتم «با تنهاییات حرف بزن» است نهتنهایی. فکر کنم این حس که آدم تنهاییاش را در صندلی مقابلش بنشاند، در چشمانش خیره شود و هزار راز مگو را از زبانش بشنود، بین تمام آدمها مشترک است و تنهایی محصول تمام لحظههایی است که آدم خودش را و احساسش را بین اینهمه ازدحام و اینهمه رنگ غمگین حس میکند.
شما یک شعر تازه را چگونه آغاز میکنید؛ جوشش یک تصویر و انتشار آن یا ساختن یک مفهوم برای شعر؟
به نظرم هیچ شعری جوشش محض نیست. گاهی تصویری میبینی و جرقهای در ذهن و روحت اتفاق میافتد و همین میشود شروع نوشتن و بعد هم آنچه از قبل در درونت آماده داری راهش را از لابهلای احساساتت باز میکند و میچسبد به همان جرقه و...
مجموعه «با تنهاییات حرف بزن» دربرگیرنده 36 شعر کوتاه و بلند است که تاریخ بیشتر شعرها سال 92 و چند شعری هم از گذشته (سالهای 6- 75) است، آیا یک فاصله طولانی را بدون شعر به سر بردید، اثری نداشتید؟
بله؛ درست متوجه شدهاید. متأسفانه چند سال شعر در من سکوت کرد، حتی حضورش را در یک تکبیت هم از من دریغ کرد. دلیلش را هیچوقت نفهمیدم؛ اما سال 91 - 92 بعد از اینکه دوباره به انجمن ادبی دعوت شدم و در فضای ادبیات قرار گرفتم، دوباره شعر رخ نمود و دوستی بیدریغش را البته در چهرههای سپید و تازه از سر گرفت.
ادامه شعر زنی شاعر که صدایش در شعرهای این مجموعه شنیده میشود به کجا میانجامد؟
این زن با شعر زندگی میکند و از هر فرصتی استفاده میکند که با این شریک لحظههای تازهای را کشف کند. اصلاً این زن حنجره الههای است که درونش آواز میخواند و تا زمانی که این الهه صدایش را دریغ نکند، شعر این زن ادامه می یابد.
مسئولان در برابر قشر شاعران جامعه چه مسئولیتی دارند؟
ادبیات و بهویژه شعر همیشه نیازمند حمایت بوده است. اینکه به آنچه از درونت میجوشد احترام گذاشته شود و کسی زنجیر به پای واژهها و احساس شاعر نبندد و اجازه بدهد شعر قد بکشد. شعر خودش راهش را پیدا میکند و میبالد و سلولهای مرده را هم زنده میکند
و پیرامونش سرزمینی میسازد به وسعت درون آدمی که آرامشش سرزمینهای مجاور را هم در برمیگیرد.
شعری از ناهید حسین پناهی
از کتاب «با تنهاییات حرف بزن»
بی خیال سالهای باران
و جادههایی
که دراز کشیدهاند.
بین دیدارهایمان
لبخندهایت را
میشمرم
تا خوابم ببرد
تو هرچه میخواهی
با تنهاییات حرف بزن
من با خیالت
شلوغترین جای جهانم...