سلامت روان؛ دغدغهای عمومی
امیر حسین جلالی ندوشن ـ روانپزشک
در سالهای گذشته موضوع سلامت روان به دغدغه جدیتری برای مردم تبدیل شده است. شخصا در مدت حدود ۱۲سال حضور در جامعه سلامت روان کشور آشکارا شاهد این هستم که سلامت روان از موضوعی حاشیهای و کمتر مورد توجه به دغدغهای عمومی هم در میان سیاستگذاران و هم در بین مردم بدل شده است. ادعایی بزرگ است اما بهجد باور دارم بخشی از این توجه به موضوع سلامت روان را بازار و صنعت سلامت روان، به مدد تبلیغات برای سودآوری بیشتر و فروش محصولات خود ایجاد کرده است و به آن دامن میزند. در نتیجه مردم باید بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند و در دام متخصصان و شبهمتخصصان سودجویی که میخواهند از این نمد، کلاهی برای خود بسازند، نیفتند و راهکارهایی را پیبگیرند که علمی و مؤثر باشد. تلاش میکنم چند راهکار کلیدی کلی برای تشخیص اقدامات غیرضروری یا غیرمؤثری که ممکن است بازار تبلیغات، آن را ترویج و بهعنوان نیاز به مردم قالب کند، بیان کنم، شاید راهگشا باشد.
مدارک کافی علمی برای اثربخشی نوروفیدبک و بیوفیدبک در بیشتر اختلالات روانپزشکی و بهویژه اختلالات روانپزشکی کودکان وجود ندارد. بهترین درمان همچنان روشهای تربیتی و روانشناختی و داروست.
با وجود تحقیقات علمی جدی هنوز کارایی درمانهایی چون آرتیاماس و تیدیسیاس در معالجه اختلالات روانپزشکی محدود و کمتر شناختهشده است. بنابراین بهتر است در صورت نیاز به این روشها آن را در مراکز دانشگاهی و زیرنظر استادان خبره روانپزشکی یا نزد روانپزشکان شناختهشده در بخش خصوصی انجام دهید. فقط این را بدانید که کاربرد این روشها محدود است.
هنوز هیچ روشی جای مصاحبه چهره به چهره را در تشخیص و درمان اختلالات روانپزشکی نگرفته و کاربرد تستهای روانشناختی، غیرروتین و صرفا برای کمک به تشخیص در موارد معین است. استفاده روتین یا بهشکل دورهای از تستها محل چندانی از اعراب ندارد.
کاربرد نوار مغزی در روانپزشکی محدود به شرایطی خاص است و استفاده روتین از آن یا استفاده از آن در تشخیص اختلالاتی چون افسردگی، اختلال دوقطبی، اضطراب یا مواردی از این دست، کاملا بیمعناست. همچنین استفاده دورهای از نوار مغزی برای بررسی پیشرفت درمان هیچ پشتوانه علمیای ندارد.