«نوشتن» تکلیف است
مهناز فتاحی، نویسنده: جنگ بخشی از زندگی کودکان دیروز است
فرحناز چراغی | کرمانشاه- خبرنگار:
«مهناز فتاحی» مدیر کل کانون پرورش فکری کودک و نوجوانان استان کرمانشاه از زنان نویسنده پرکار استان و کشور است. کتابهای این بانوی کرمانشاهی این روزها مورد استقبال و توجه ویژهای قرار گرفته است. وی 20 اثر منتشر شده دارد که بیشتر آنها در حوزه کتاب کودک و جنگ تحمیلی نگاشته شدهاند. گفتوگوی همشهری را با این نویسنده کرمانشاهی بخوانید.
بعد از کتاب پراستقبال «فرنگیس» 2 کتاب «پناه گاه بیپناه» و «باغ مادربزرگ» از شما منتشر شد. درباره این آثار توضیح دهید.
«پناهگاه بیپناه» درباره ماجرای بمباران پارک شیرین کرمانشاه در 26اسفند سال 66 است، یعنی یک سال مانده به پایان جنگ. میدانید که در پارک شیرین پناهگاهی وجود دارد، همانجا که مجسمه خانم «فرنگیس حیدرپور» هست. بمباران این پناهگاه در زمان جنگ موجب شد300 نفر شهید و زخمی شوند، اما حق مطلب درباره این پناهگاه هنوز ادا نشده است. من بعد از 7، 8 سال سراغ این موضوع رفتم و دوست داشتم بیشتر درباره آن بدانم، اما ما حتی یک مقاله درباره این پناهگاه نداشتیم در حالی که وسعت فاجعه زیاد است.
شما فکر کنید 300 زن و بچه در آن پناهگاه شهید و زخمی میشوند. طبق قوانین بینالمللی پناهگاههای غیرنظامی نباید مورد حمله موشکی و بمباران دشمن قرار بگیرند. با توجه به اینکه شهدای این پناهگاه اغلب کودک بودند، از اینکه ماجرای این اتفاق دردناک مسکوت بماند، خیلی دلم میسوخت. این بود که دربارهاش جستوجو کردم و پناهگاه را از نزدیک دیدم.
3 سال کار پژوهش موضوع پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه طول کشید. با دست خالی پیش میرفتم، چراکه اغلب جاهایی که میرفتم مستنداتی موجود نبود. خیلی پیگیر شدم که بدانم چرا آن زمان هم خیلی به آن پرداخته نشده است که فهمیدم این ماجرا با بمباران شیمیایی حلبچه همزمان شده بود.
آنقدر عمق فاجعه در حلبچه زیاد بود که همه نگاهها به آن حادثه معطوف میشود و بمباران پناهگاه پارک شیرین مسکوت میماند. من میخواستم یک کار تاریخ شفاهی انجام دهم و سعی کردم این ماجرا را از نگاههای مختلف بررسی کنم. با حدود 100 نفر مصاحبه کردم. سعی کردم پرستارها و بسیجیهای آن موقع را پیدا کنم. آتشنشانان، هلال احمریها، خبرنگارها، خانوادههای شهدا، زخمیهای حادثه و... را پیدا کردم. شاهدان عینی محل و معتمدان محل و بچههای آن زمان را دیدم.
از آنها خواستم از دیدگاه خودشان آن روز را روایت کنند. روایتها خیلی تلخ بود. صبح آن روز محل بمباران میشود و افراد بسیاری کشته و زخمی میشوند. ساعت حدود 2 بعد از ظهر نیز آژیر قرمز میشود و همه به پناهگاه میروند. یک موشک از تنها راه پناهگاه که هواکش آن بوده، وارد میشود و آن حادثه تلخ رخ میدهد. ماجراهای عجیب بسیاری در این روایتها هست که میتوانند کتاب یا فیلم شود.
مثلا یک خانواده هست که همگی اعضای خانواده شهید میشوند؛ پدر خانواده چند دقیقه قبل از اینکه بمباران شود، از پناهگاه بیرون میرود تا برای بچه شیرخوارهاش آبجوش بیاورد. پدر تنها فرد باقیمانده از آن خانواده است و آن شیشه شیری که در دست پدر میماند. یا مردی که 2 بچه داشت. همسرش به همراه یکی از بچهها به پناهگاه میروند و شهید میشوند. این مرد میماند و پسرش با دنیایی از مشکلات روحی که بعدها دچارش میشود.ماجراهای غمانگیز بسیاری در دل کتاب پناهگاه بیپناه هست که بخشی از مظلومیت مردم کرمانشاه را به تصویر میکشد. مستندات زیادی هم از پناهگاه پیدا کردم، از جمله تصاویر قبل از بمباران این پناهگاه که همه آنها را در کتاب آوردهام.
تالیف این کتاب چقدر زمان برد؟
در 310 صفحه روایت 35 راوی آمده است و 3 سال طول کشید که تالیف شود. بخش پایانی کتاب هم شامل مستندات از جمله عکس راویها، شهدا و... است.
درباره دومین تالیف اخیرتان هم بیشتر بگویید.
کتاب باغ مادربزرگ را هم «سوره مهر» منتشر کرده است. کتاب باغ مادربزرگ درباره زندگی زنی است که درواقع مادربزرگ خودم است. مادربزرگم از معتمدین منطقه بوده است. از کودکی مادربزرگ را بررسی کردم. ایشان باغی داشت که این باغش را با خدا شریک شده بود و عهد کرده بود که حتی محصول باغش را به رایگان در اختیار مردم قرار دهد.
در بمباران و زمان جنگ مادربزرگ من 7 پسر داشت و 3 دختر که همه فرزندانش و حتی نوهها و دامادهایش به شکلی در جنگ حضور داشتند و تلاش کردند. این زن تلاش میکرد که ما بچهها و نوهها را حمایت کند تا مردها بهراحتی بجنگند. موقع بمباران شیمیایی حلبچه که کردهای عراق شیمیایی شدند و به ایران آمدند، مادربزرگ من تعداد زیادی از این کردها را در باغ و در منزلش حمایت کرد. یعنی مادربزرگ هم از آوارههای ایرانی و هم از آوارههای عراقی حمایت میکرد.
فضای این کتاب چگونه است و چقدر نگارش آن طول کشید؟
این کتاب هم فضای اتفاقاتش در یک فضای روستایی است. مثل کتاب فرنگیس و مردمی را نشان میدهد که چطور مثل یک گروه بزرگ دارند، از آرمان و ارزششان دفاع میکنند. کتاب باغ بزرگ در 274 صفحه است و نوشتن آن حدود 5/1 سال طول کشید. در کتاب باغ مادربزرگ خاطرات یکی از آورگان کرد عراقی را نیز آوردهام که از مادربزرگ خاطره داشت که خواندنی است.
چرا نوشتن را انتخاب کردهاید؟
در روزهای اول جنگ من بچه بودم. آن روزها بچهها خیلی دچار رنج و استرس میشدند، مانند این روزهای ما در مورد زلزله. بچهها همین نگرانیها را داشتند. آن چیزی که در آن شرایط باعث آرامش ما میشد، خواندن و نوشتن بود. پدرم در جنگ زخمی شد که خیلی تحت تاثیر این اتفاق تلخ قرار داشتم. در هراس از دست دادن پدر که البته خیلی زود پدر از پیش ما رفت. اینها باعث شد که به نوشتن پناه ببرم. نوشتن را از آن زمان شروع کردم و اولین نوشتهام در 12 سالگی در کیهان بچهها منتشر شد.
چند اثر منتشر شده دارید؟
حدود 20 اثر.
کدام اثر شما بیشترین استقبال را داشته است و مخاطبانتان بیشتر چه کسانی هستند؟
آثار من در 2 بخش کودک و نوجوان و دیگری در بخش بزرگسال با موضوع دفاع مقدس است. در بخش کودک و نوجوان «طعم تلخ خرمای من» که اولین کتاب من بود، با استقبال خوبی مواجه شد و خیلی از جوایز کشور را برد.
از جمله جایزه کتاب فصل، نامزد سال کتاب جمهوری اسلامی و برگزیده چهارمین دوره جایزه پروین اعتصامی شد. این کتاب خاطرات کودکی خودم از دوران جنگ بود. در بخش بزرگسال نیز کتاب «فرنگیس» مورد توجه و استقبال زیاد
مردم قرار گرفت.این کتاب نیز جوایز زیادی از جمله نامزد جایزه سال جلال و کتاب سال دفاع مقدس شد. از همه مهمتر اینکه نظر مقام معظم رهبری را به خود جلب کرد که تقریظی بر این کتاب نوشتند. تقریظ ایشان جایزه بزرگی است که میتواند بر هر کتابی نوشته شود.
اکنون چه کتابی در حال انتشار دارید؟
کتاب جدیدم که در شرف انتشار قرار دارد «گمبی» به معنی گمشده است. گمبی داستانش برگرفته از کتاب پناهگاه بیپناه است. داستان آن روایت دختری جا مانده در پناهگاه است. کتابی دیگر که در دست چاپ دارم، درباره خاطرات زندگیام از کودکی تا پایان جنگ که تمام شده است. این کتاب ماجرای زندگی 8 کودک با پدری نظامی است که پدرشان را از دست میدهند و بهتنهایی در 8 سال دفاع مقدس مقاومت میکنند. همچنان در تلاشم برای بچهها و دفاع مقدس بنویسم.
چقدر میخوانید و مینویسید؟
نوشتن را از ساعت 10 شب شروع میکنم و تا ساعت 2 شب ادامه میدهم. این کار هر شب من است. مطالعه البته این روزها بهواسطه مشغله کاری در روز یک ساعت است. در همه زمینهها مطالعه دارم؛ از آموزشی تا شعر و رمان و ادبیات.