پاراجانف؛ هنرمندی که با زباله به جنگ شوروی رفت
روایتی از موزه پاراجانف
محمد باریکانی
خانه موزه پاراجانف در محلهای در شهر ایروان یادآور سالهای رنج و زندان در سیاهچالهای استالین، فقر و تنهایی پس از زندان در شوروی سابق و بیانگر بی عدالتی و ظلم در دورانی است که استالین حاکم بلامنازع شوروی و منطقه قفقاز بود. سرگئی پاراجانف، فیلمساز ارمنی منتقد سیاستهای شوروی پس از دوران زندان خود دیگر اجازه فیلمسازی نداشت. او سطلهای زباله را گشت و از اجناس دور ریختنی مردم در تفلیس، اوکراین و ایروان آثاری خلق کرد که باز هم تمام سیاستهای شوروی استالینی را به چالش کشید. خانه موزه پاراجانف در محلهای در ارمنستان شوروی پیش از فروپاشی بنا شد و در آخرین روزهای زندگی این هنرمند ارمنی در حالی که در بیمارستان بستری بود به او اهدا شد. او چند روز پس از اهدای کلید خانهاش در محله هنرمندان شهر ایروان به دلیل بیماری پیشرفته سرطان فوت کرد. آخرین وصیت پاراجانف به دوست صمیمیاش، سرکیسیان که حالا مسئول موزه پاراجانف در ایروان است انتقال تمام داراییهایش از تفلیس به ایروان بود. خانه موزه پاراجانف حالا چنان در جهان شناخته شده است که هنرمندان و سیاستمداران خارجی هدایایی برای آن ارسال میکنند. مثلا عباس کیارستمی یک قطعه از عکس هایش را به این موزه اهدا کرده است. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نیز یکی از آثار گمشده پاراجانف را با قیمت بالا از یک کلکسیون خصوصی در مسکو خریداری و به موزه پاراجانف در ایروان اهدا کرد. آثار موزه پاراجانف شامل کولاژهای بسیاری از تکه های زباله است که او در دوران پس از زندان خلق کرد.
تخممرغ کلمب
تخممرغ کلمب یکی از مهمترین کولاژهای پاراجانف است که سیاستهای شوروی استالینی را به تمسخر کشیده است. تصور کنید که اگر تخممرغ را روی یک میز بگذارید چگونه روی میز میایستد؟ به شکل افقی. حالا پاراجانف همان تخممرغ را در تابلویی روی یک میز گذاشته و آنرا بهصورت عمودی روی آن نصب کرده است. با خلق این اثر خواسته بگوید که قوانین شوروی استالینی به همین اندازه اشتباه هستند.
بشقابهای نقاشی شده
پس از متارکه دومین همسر پاراجانف از او بهدلیل چسباندن عکس نگار- همسر اولش- بر دیوار خانه، پاراجانف به دوستان خود پناه آورد. رفتوآمدهای زیادی به خانهاش شد و او که باید از مهمانان پذیرایی میکرد با زبان هنر از آنها خواست در شستن ظرفها به او کمک کنند. به همین دلیل ،روی بشقابها نقاشی کرد و آنها را از غذا پر میکرد و با خالی شدن ظرف، نقاشی نمایان میشد و ظرفها به راحتی شسته میشد. در برخی بشقابهای نقاشی شده نام مهمانانش هم نوشته شده و حالا در ویترینی در خانه موزه پاراجانف در شهر ایروان به نمایش گذاشته شدهاند.
پیشبینی فروپاشی
پاراجانف اما از همان قطعههای دورریخته شده در سطلهای زباله، فروپاشی شوروی را پیشبینی کرد و با خلق تابلوی نابودی، قطاری را به تصویر کشید که نشانه علم است و بالای آن پلاکی با شمارههای برعکس گذاشت. معنایش آن بود که مردم در شوروی سابق سوار بر قطار به آینده سفر میکنند اما سیاستهای استالین رو به گذشته دارد و مردم این سیاستها را تاب نمیآورند و به راه خود میروند.
کیف پول خالی و پر از مو
یکی از آثار موزه پاراجانف یک کیف پول خالی است که در آن چند تار مو قرار گرفته است. پاراجانف تنها یک پسر داشت که او نیز ازدواج نکرد و تنها بازمانده از خانواده پاراجانف است. سورن پاراجانف، فرزند سرگئی است و هربار که پاراجانف زندانی میشد چند تار موی فرزندش را داخل کیف پولش میگذاشت تا در زندان کمتر دلتنگ تنها فرزندی شود که هنگام زندانی شدنش بسیار کوچک بود.
گلدانهای زبالهای از کریستالهای شکسته
پاراجانف از قطعات شکسته کریستالهای رنگی در سطلهای زباله چنان گلدانهای زیبایی خلق کرده است که موزه او را جلوه بخشیدهاند. یکی از آنها به یاد پسرعمویش ساخته شده که به خدمت سربازی رفت و دیگر بازنگشت. به یاد او گلدانی از زباله خلق کرده که هرگز پژمرده نمیشود. گلدان دیگری از زباله به یاد معدود دوستانش خلق کرده که پس از بیرون آمدنش از زندانهای استالین ،شهامت سر زدن به او را داشتند و با این کار از آنها تشکر کرده است. تفاوت این کولاژ با گلدانهای دیگر در آن است که او شیشه عطر دوست داشتنی خود را نیز کنار گلها چسبانده است تا گلهای شیشهای عطرآگین باشند و بوی خوش آنها به مشام دوستانش برسد.
اتاق سالهای زندان
یکی از اتاقهای خانه موزه پاراجانف ،اتاق یادگاریهای دوران زندان اوست. استالین، پاراجانف را از داشتن خودکار و کاغذ در زندان محروم کرد. اما او توانست با هر ترفندی که شده روی دستمال یا تکه کاغذهای جدا کرده از جعبه کبریت، نقاشی کند. روی جعبههای کبریت تصاویر زندانیهای همبند خود را کشید که عمدتا از زندانیان خطرناک و آدمکش بودند. حتی از درهای آلومینیومی که روی شیشههای شیر قرار داشت برای نقاشی استفاده کرد و با ناخن روی آنها نقش زد و نقاشیهایش شبیه به سکههای باستانی رومی مشهور به تالر شدند. خودش در وصف آثار حک شدهاش در زندان گفته است که این نقاشیها تالرهای من هستند. مولاژ همین نقاشیهای آلومینیومی اکنون 12سال است که تندیس فستیوال فیلمسازی زردآلوی طلایی ارمنستان است و فیلمسازان ایرانی همچون عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی و دیگر فیلمسازان مطرح ایران هر یک صاحب یکی از آنها هستند. تابلوها و نقاشیهای خلق شده پاراجانف در زندان بسیار حزنآمیز است. او شک نداشت که در زندان خواهد مرد و به همین دلیل مجموعه نقاشیهایش از تشییع جنازهاش یکی از تکاندهندهترین کارهای او در موزه است. پاراجانف حتی یک خودنگاری از خودش هم دارد که در زندان کشید. 3 سال بود که به آینه نگاه نکرده بود اما توانست تصویر 3سال قبل خود را در زندان روی کاغذ بیاورد و نام آنرا «من، قبلا» گذاشت.
دیکتاتوری نمیمیرد
اثر دیگری که پاراجانف خلق کرد عنوان دیکتاتور داشت. او از زبالهها کولاژی ساخت که در آن یک دیکتاتور مرده را درحالیکه تخممرغی در دست داشت به نمایش کشید. منظور آن بود که دیکتاتورها فکر میکنند کره زمین را در دست دارند اما با مرگ آنها دیکتاتوری نمیمیرد و در قالب فردی دیگر زنده میماند. دیکتاتور جوان از سر یک مانکن دور انداخته شده خلق شده است. پاراجانف معتقد بود مرگ دیکتاتور بهمعنای پایان دیکتاتوری نیست.
ژکوند در شوروی گریست
گریههای ژکوند اما دیدنیترین مجموعه پاراجانف است که ایده آنرا در زندان گرفت. ماجرا آن بود که یکی از زندانیان خطرناک همبند او تصویر نقاشی معروف لبخند ژکوند را بر بازویش خالکوبی کرده بود و زمانی که شوروی استالینی تصمیم گرفت به زندانیان غذا ندهد ، این تصویر بهدلیل بیغذایی در زندان و لاغر شدن زندانیها از بازوی آن زندانی محو شد. پاراجانف مجموعهای با الهام از آن تصویر خلق کرد و نام آنرا گریههای ژکوند گذاشت. یعنی ژکوند که همیشه از هر زاویهای که به تصویرش نگاه کنید میخندد در شوروی گریسته است.
داستانهای ناقص و اشتباه انجیل
پاراجانف برای آنکه به نسل آنروز شوروی بفهماند سیاستهای حکومت استالین چگونه دین را نابود کرده اقدام به خلق کولاژهایی از داستانهای انجیل کرد تا ثابت کند سیاست شوروی نابودی دین است. او مردی معتقد به دین بود و دین را لازمه جلوگیری از جرائم اجتماعی میدانست. ولی تابلویی را طراحی کرد که در آن تعداد حواریون مسیح کمتر هستند و از 12تن به 8تن کاهش یافتهاند. در تابلویی دیگر او فتوکپی تابلوی شام آخر داوینچی که در دیوار کلیسایی در میلان قرار دارد را برداشت و تصاویر استالین و خورشچف را جای تصویر حواری خائن به عیسی چسباند که در نوع خود در دوران حکومت استالین شجاعانه و بینظیر بود.
تنهایی برای یک عکس
پاراجانف دوبار در زندگی ازدواج کرد. نخستین همسرش نگار یک مسلمان تاتار بود که بدون اجازه خانواده با مرد ارمنی ازدواج کرد و چندماه پس از ازدواج کشته شد. برادران نگار او را زیر چرخهای قطار انداختند و کشتند. مرگ نگار تأثیر بدی در زندگی پاراجانف داشت. دومینبار وقتی ازدواج کرد که به اوکراین رفته بود. همسری اوکراینی اختیار کرد و تنها فرزندش نیز از همین زن است که او را بهخاطر نصب تصویر نگاردر برابر دیدگانش طاقت نیاورد و طلاق گرفت. دلیل اختلاف آن بود که چرا تصویر همسر نخست بهگونهای قرار داده شده که عکس پاراجانف بهطور مداوم او را نگاه میکند.
زندگی سخت با خلق ماهیهای زبالهای
پاراجانف یک زبالهگرد هنرمند بود. او از خشاب قرصهایی که در سطلهای زباله مییافت و از تکههای کاه کولاژهای زیادی از ماهی خلق کرده است. ماهی نماد زندگی سخت و جانکاه در ارمنستان است و او ماهیهای زیادی خلق کرده است. در یکی از تابلوهای ماهیاش تنها قطعه واقعی از یک ماهی، تیغ بزرگ آن است که فلسهایش از تکههای خشاب قرص ساخته شده است.