3روند سیاست جهانی در 3دهه اخیر
ریچارد هاس/رئیس شورای روابط خارجی آمریکا
طی 3دهه گذشته، 3روند بهطور محسوس در سیاست جهانی شاخص بوده است؛ بحرانهای منطقه خاورمیانه، خیزش چین و چرخش مرکز ثقل روابط بینالملل به سمت آسیا و افول نظم جهانی پس از جنگ سرد.
خاورمیانه در این مدت، بیش از هر موضوع دیگری توجه همگان را جلب کرده است. خاورمیانه محل زندگی 6درصد از جمعیت جهان است و بهرغم حجم عظیم نفت در این منطقه، تنها 5درصد خروجی اقتصاد جهانی متعلق به این نقطه از جهان است. با این همه، بخش اعظم اخبار جهان ریشه در وقایع رخ داده در این منطقه دارد. برخی مشکلات خاورمیانه را متاثر از دوره استعمار اروپا میدانند. اما باید پذیرفت، اکنون دیگر با دوره استعمار فاصله بسیار داریم و نمیتوان رویدادهای امروز را به آن دوران منتسب کرد. فارغ از آن، کشورهایی در دیگر نقاط جهان هستند که زمانی تحت سیطره استعمار بودهاند اما اکنون شرایطی بهمراتب بهتر از کشورهای خاورمیانه دارند. بسیاری معتقدند مشکلات خاورمیانه متوجه بازیگران خارجی است؛ چه بهخاطر اقداماتی که انجام دادهاند، چه بهخاطر اقداماتی که انجام ندادهاند. اشغال عراق از سوی آمریکا و دخالت در لیبی بخشی از این اقدامات است. با این حال باید پذیرفت که بخش اعظم وضعیت بحرانی خاورمیانه، متاثر از عملکرد رهبران کشورهای منطقه است. ادامه بحرانهای کهنه عراق، سوریه، یمن و فلسطین نشات گرفته از عملکرد ضعیف سران کشورهای خاورمیانه است.
روند دوم مربوط به ظهور آسیا بهعنوان مرکز ثقل سیاست جهانی و روابط بینالملل مدرن است. نگاهی به تاریخ جهان نشان میدهد که در قرن بیستم، این اروپا بود که مرکز تحولات جهان به شمار میرفت. 2 جنگ جهانی و جنگ سرد از اروپا آغاز شد و بر اروپا تمرکز داشت. اکنون اما نوبت آسیاست. آسیا بیشترین جمعیت جهان را در خود جا داده و بیشترین خروجی اقتصاد جهان از این قاره است. قدرت نظامی کشورهای آسیایی نیز در حال رشد است. غیر از اینها، آسیا به صحنه رویارویی قدرتهای بزرگ نیز تبدیل شده است. آسیا طی سالهای پس از جنگ سرد، به یک منطقه با ثبات تبدیل شده است. سرعت بالای رشد اقتصادی کشورهای آسیایی را باید دلیل اصلی ثبات در این قاره دانست. تنش در شبه جزیره کره و رویارویی آمریکا و چین در دریای چین جنوبی مسائلی است که میتواند این ثبات را به خطر بیندازد.
روند سوم مربوط به مرگ نظمی است که پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد در جهان حکمفرما شد و به جهان تک قطبی شناخته شده است. خیزش چین خود یکی از دلایل از میان رفتن نظم حاکم بر دنیای پس از جنگ سرد بوده است. در عین حال، چین اگر چه به یک قدرت جهانی تبدیل شده اما بهنظر میرسد قصد ندارد همپای قدرتش مسئولیت بپذیرد. در سوی دیگر میدان، روسیه نیز نظم جهان تکقطبی را به چالش کشیده است؛ هم با ارتش کلاسیک نظامی هم با ارتش سایبری.
امروز چالشهایی در برابر جهان وجود دارد که اراده جمعی برای حل آنها یافت نمیشود. بحران آبوهوایی یکی از این چالشهاست. در چنین شرایطی میتوان گفت که از جامعه جهانی تنها نامی باقی مانده و در واقعیت چیزی به نام جامعه جهانی وجود ندارد. در این میان، دوری آمریکا از نقش تاریخیاش در دنیای بعد از جنگ جهانی باعث تسریع در مرگ نظم تثبیت شده بینالملل شده است. پس از جنگ سرد، آمریکا هرگز یک سیاست خارجی منسجم نداشته است. رویدادهای 3دهه گذشته برای آمریکا دو خروجی بزرگ داشته است؛ یکی ترس از هرگونه اقدام نظامی که متاثر از عدمموفقیت اشغال عراق و افغانستان بوده است و دیگری قدرت گرفتن پوپولیسم متاثر از بحران مالی جهان در سال 2008. انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا نتیجه همین دو ترس بزرگ بود. طی 2سال گذشته، ترامپ خود به بحرانهای جهانی افزوده است. او در این مدت، بیش از حد در جنگ تعرفهای و استفاده از ابزار تحریم پیش رفته است. ترامپ از عملیات نظامی آمریکا در جهان کاسته اما به هزینههای نظامی افزوده است. طی این مدت، دیپلماسی کلاسیک به فراموشی سپرده شده و او خود به محور دیپلماسی آمریکا تبدیل شده است. ترامپ به عامل دردسرساز برای نظمی تبدیل شده که آمریکا زمانی محور آن بود.