شهر آزاد گشته اما...
نگاهی به نمایشگاه «خرمشهر+30» در گفتوگو با محمد فرنود، جاسم غضبانپور و فریدون فربود
مرتضی کاردر/خبرنگار
خرمشهر که به اشغال درآمد، غرور ملی همه ایرانیان مخدوش شد. چندماهی گذشت تا ایرانیان در جنگ تحمیلی ناخواسته خود را پیدا کنند. مسئله اصلی همچنان خرمشهر بود. «مردم نمیپرسیدند چند کیلومتر از خاک ایران آزاد شده، میپرسیدند که خرمشهر آزاد شده است یا نه؟»*. آزادی خرمشهر خواست ملی همه ایرانیان بود. بیدلیل نبود که در تابلوی معروفی که در ورودی شهر نصب شده بود جمعیت خرمشهر را 36میلیون نفر نوشته بودند. سرانجام خرمشهر پس از 578 روز اشغال آزاد شد تا سوم خرداد 1361یکی از ماندگارترین روزهای تاریخ معاصر ایران شود.
37سال از آزادسازی خرمشهر میگذرد. هنوز هم سوم خرداد که میشود قلبهای ایرانیان سراغ خاطرههای آزادسازی خرمشهر میرود. در آستانه سوم خرداد، نمایشگاه عکسی از عکسهای خرمشهر با عنوان «خرمشهر +30» از 27اردیبهشت در گالری فرمانفرما دایر شده است.
بسیاری از عکاسان نامآشنای جنگ آمدهاند؛ از محمد فرنود و جاسم غضبانپور و محسن راستانی گرفته تا هنرمندان دیگری مثل سهراب هادی، امیر اثباتی، سمیرا علیخانزاده و.... عکس معروف شادی رزمندگان ایرانی جلوی مسجد جامع خرمشهر عکس ورودی نمایشگاه است؛ عکسهای نخلهای بیسر، سینمایی که از آن صندلیهای سوختهای باقی مانده است، پسرکی که چمدانی کوچک را قایق خود کرده است و در میان نخلها میراند، تابلوی عبور ممنوعی که گلولهها سوراخش کردهاند و... نمایشگاه مجموعه عکسهایی است که به حافظه تاریخی مردم ایران پیوستهاند. در یکی از سالنها عکسهای بهرام محمدیفر به شکل اسلاید به نمایش درآمده است.
عکسهای دیگری نیز وضعیت امروز خرمشهر را به نمایش گذاشتهاند. عکسهای ساسان توکلیفارسانی، مهدی مقیمنژاد، احسان ضیایی، امید شلمانی و... نشان میدهد بعضی از نقاط خرمشهر از روزهای اشغال تا به امروز فرقی نکردهاند و ویرانی روزهای اشغال همچنان باقی است. وجه تمایز نمایشگاه خرمشهر +30با دیگر نمایشگاههایی که درباره خرمشهر برگزار میشود این است که عکسهای دیروز و امروز خرمشهر را کنار هم قرار داده است.
خرمشهر فقط نماد مقاومت شده است
فریدون فربود، کیوریتور نمایشگاه درباره کنار هم قرار دادن عکسهای 2 نسل از عکاسان ایرانی از خرمشهر میگوید: «خرمشهر در طول این سالها برای ما فقط به نماد مقاومت تبدیل شده. سوم خرداد که میشود همه یاد خرمشهر میافتیم اما فراموش کردهایم که خرمشهر در این سالها چه وضعیتی داشته است. آیا ویرانههای جنگ را ساختهاند یا نه؟ آیا مردم به شهر بازگشتهاند و امکانات اولیه زندگی در خرمشهر فراهم است یا نه؟
نمایشگاه روایتی است از روزهای مقاومت تا آزادی خرمشهر. اما نمایشگاه خرمشهر+30 با کنار هم قرار دادن عکسهای روزهای اشغال و آزادی در کنار عکسهای امروز میخواهد درباره وضعیت امروز خرمشهر هشدار بدهد. میخواهد بگوید 30سال از پایان جنگ گذشته اما خرمشهر هنوز به روزهای پیش از جنگ بازنگشته است. عابران در گردوغبار، فقر مردم و وضعیت ناخوشایند شهر در عکسها به نمایش درآمده است تا بگوید که خرمشهر نباید 30سال پس از پایان جنگ چنین وضعیتی داشته باشد.»
این تابلو را با ضایعات آهنی دیگر فروختند
شماری از عکسهای ماندگار خرمشهر از آنِ عکاس خرمشهری، جاسم غضبانپور است. غضبانپور مشغول تماشای عکسها و مرور خاطرههاست؛ «خوشحالم که عکسهای عکاسان جنگ با عکاسانی که حتی بعضی از آنها در دوره جنگ به دنیا نیامده بودند تلفیق شده است؛ عکسهایی که مرا بهعنوان عکاس جنگ به چالش میکشاند. بهنظرم عالی است. اصلاً نپرسیدم که چه عکاسانی میآیند. وقتی از من خواستند که عکسهایم را به نمایشگاه بدهم، بیمضایقه این کار را کردم.
نمایشگاه «خرمشهر+30» تلنگری است بعد از این همه سال. درباره جنگ عملاً هیچ کاری نکردهایم که درخور جنگ8 ساله ایران و عراق باشد. وقتی صدام همزمان با جنگ موزه جنگش را تاسیس میکند میبینیم ما هیچ کاری نکردهایم. از همین تابلوی عبور ممنوع سوراخسوراخ شده در طول سالهای جنگ بیشتر از 500عکس گرفتهام. بعد از جنگ برگشتم تا بگویم این اثر را بهعنوان یکی از نمادهای ماندگار جنگ نگه دارید، دیدم آن را همراه دیگر ضایعات فروختهاند.»
هنوز کیسه تعویض فیلمها را نگه داشتهام
جاسم غضبانپور از دشواریهای عکاسی در روزهای جنگ میگوید: «چون عکاسی در آن دوره آنالوگ بوده اصلاً قابل مقایسه با امروز نیست. فیلم کم پیدا میشد. جایی را در پرشینهتل آبادان به شکل تاریکخانه درست کرده بودیم؛ نه کولر بود نه برق. در گرمای بالای 50 درجه آبادان خطر از بین رفتن عکسها وجود داشت و خیلی از عکسها از بین رفته است. حلقههای هشتادتایی میگرفتیم. در آن شرایط باید فیلم میپیچیدیم و برش میزدیم و در دوربین میگذاشتیم. من هنوز کیسه تعویض فیلمهایم را نگه داشتهام. شرایط بسیار دشواری بود. عکسهای زیادی بود که بر اثر اتفاق از بین رفته است.»
فریدون فربود درباره فرایند شکلگیری نمایشگاه میگوید: «ایده نمایشگاه از 4،3ماه پیش مطرح شد. با عکاسانی که از خرمشهر عکس داشتند صحبت کردم. از عکاسانی که در این سالها از خرمشهر عکاسی کرده بودند نیز خواستم که عکسهایشان را به نمایشگاه بدهند؛ این دو دسته عکسها را کنار هم قرار دادم تا تصویری دیگر از خرمشهر پیش چشم بگذارم.»
هزینه چاپ عکسها را نداشتیم
اما جای بعضی از عکاسان نامآشنای خرمشهر نیز در این نمایشگاه خالی است. «دوست داشتم عکسهای عکاسان دیگر خرمشهر مثل سعید صادقی، بهمن جلالی، احمد علیزادهنوحی، رسول ملاقلیپور و... هم در نمایشگاه باشد اما پروژه شخصی بوده و بودجه سازمانی نداشته است. هزینه چاپ عکسها را نداشتیم. بیشتر عکسهایی بوده که دوستان عکاس در آرشیوشان داشتهاند.»
نمایشگاه «خرمشهر+30 » از 27اردیبهشت آغاز شده و تا 10خرداد در گالری فرمانفرما ادامه دارد.
* نقلقولی از شهید علی صیادشیرازی
بچههای سنگر جلویی تکهتکه شدند
محمد فرنود و سهراب هادی روبهروی یکی از عکسهای ماندگار فرنود ایستادهاند. نوجوانی زخمی و خونآلود ظرف سرم را در دست گرفته است. محمد فرنود میگوید: «اواخر اردیبهشت بود که عازم اهواز و آبادان شدیم. بعد رفتیم سمت خرمشهر. خاکریز اول و دوم را بچهها فتح کرده بودند. خاکریز سوم هنوز فتح نشده بود. از جاده شلمچه میخواستیم به سمت خرمشهر برویم. فردای آن روز نیروها قصد داشتند که وارد خرمشهر شوند و خرمشهر را فتح کنند. همه هم و غم ما این بود که همراه بچهها وارد خرمشهر شویم. عراقیها آتش شدیدی تهیه دیده بودند. کاتیوشاها پشت سر هم آتش میریختند. توی سنگر پناه گرفته بودیم. گلوله کاتیوشا خورد به سنگر جلوی ما. زاغه مهماتی هم در آن سنگر بود. 7،6 تا از بچههای ارتشی که در آن سنگر بودند جلوی چشم ما تکهتکه شدند. جلوی چالههای قبل از خاکریز ایستاده بودم و مشغول عکاسی بودم. وقتی سرت را بالا میکردی تکتیراندازها از روبهرو تو را میدیدند و میزدند.»
لنز زوم را از کیفم درآوردم و خوابیدم روی زمین
انگار که زمان به 37سال قبل برگشته و محمد فرنود در جاده شلمچه خرمشهر است. همه جزئیات را به دقت در خاطر دارد و با هیجان بیجایگزین لحظه آزادسازی خرمشهر ماجرا را روایت میکند: «بعد از عکسهایی که در آنجا گرفتیم دودل بودیم برویم به سمت خرمشهر یا نه. چون آتش دشمن خیلی زیاد بود. بعضی از بچههای عکاس برگشتند. من و آلفرد یعقوبزاده گفتیم که با هر وسیلهای شده به خرمشهر میرویم. من و آلفرد سوار آمبولانسی شدیم که میرفت به سمت خرمشهر. لحظهای که خرمشهر آزاد شد و اسرای عراقی را میآوردند ما وارد خرمشهر شدیم. عکس معروفی که مهندس موسوی جلوی مسجد جامع دارد سخنرانی میکند در همان لحظه است. بعد رفتیم توی خیابانها. جایی را قیر پاشیده بودند و مجروحان را آورده بودند آنجا. مشغول تماشا بودم که این مجروح توجهم را جلب کرد. با اینکه زخمی و خونآلود بود، خودش سرم را در دست گرفته بود. لنز زوم را از کیفم درآوردم. سوار بر دوربین کردم و با شکم خوابیدم روی زمین. جوری عکس گرفتم که قدرت و عظمت این مجروح در تصویر دیده شود. با وجود اینکه مجروح است سرم را با قدرت نگه داشته. میخواستم حسی را که در وجود او هست، در عکس نشان بدهم و... این عکس ثبت شد.»