• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 1 خرداد 1398
کد مطلب : 56668
+
-

اشک و شوق در گلستان ایران

نگاه کارشناس
اشک و شوق در گلستان ایران

حسین آخانی/استاد گیاه‌شناسی دانشگاه تهران

در چند روز گذشته برای انجام تحقیقات علمی به پارک ملی گلستان رفته بودم. وقتی از بقایای سوخته آتش‌سوزی‌های سال‌های قبل، از منطقه شارلق گذشتم، فرش سبزی که تپه‌ها را پوشانده بود، خبر از بازسازی طبیعت می‌داد. از شارلق که گذشتم حاشیه جاده و دشت میرزابایلو پر بود از گل‌های رنگارنگ. رنگ سرخ شقایق‌ها با رنگ بنفش زبان درقفا با رنگ زرد و سفید بابونه چنان دلربایی می‌کرد که مردمی که از جاده عبور می‌کردند بی‌اختیار ترمز می‌کردند تا با گوشی‌هایشان عکس‌های یادگاری بگیرند. زن و شوهر جوانی از من خواستند که زیباترین عکس زندگی‌شان را با بهشت گلستان ماندگار کنم. سال گذشته را به یاد می‌آورم که درست در همین روزها پوشش گیاهی دشت بسیار فقیر بود. امسال در دشت میرزابایلو جای سوزن انداختن نبود؛ همه‌اش پربود از رنگ‌های سبز و قرمز و زرد و هر رنگ دیگری که تصورش را می‌توان کرد. در گردنه «یاختیکلان» بی‌اختیار اشک ریختم و دلم می‌خواست که مردم و مسئولانی که نابخردانه با طبیعت کشور بی‌مهری می‌کنند آنجا بودند و من به آنها بهشت را نشان می‌دادم. روز دوشنبه به چشمه خان رفتم. گونه‌ای گون بومی در آنجا یافتم؛ آنقدر زیبا بود که همکاران گون‌شناس من، آن را «گون خاطره‌انگیز» (Astragalus memoriosus) نام نهاده‌اند. در عین شادی از دیدن و عکسبرداری از گل‌های زرد تند درختچه‌ای که تعداد آنها فقط و فقط 6 بوته بود، سخت دلهره داشتم. اگر شمار یوزها و پلنگ‌های ایران دورقمی است، شمار بوته‌های گون خاطره‌انگیز تک‌رقمی است. اگر آتش گیرد اینها برای همیشه از تاریخ طبیعت پاک می‌شوند.

اما در سوی دیگر این زیبایی، نگرانی‌ها و زخم‌هایی است که پیکر این بهشت را سخت زخمی و آسیب‌پذیر کرده است. جاده مرگی که از وسط زیباترین پارک ملی خاورمیانه می‌گذرد و زباله‌هایی که زیر درختان را پر کرده است، بغض و دلهره من را بیشتر و بیشتر می‌کند. خیلی نگرانم که با گرم شدن هوا، بی‌احتیاطی مسافران این بهشت را به جهنمی تبدیل کند که نه‌تنها آن سرمایه‌های بی‌نظیر دود شوند که برای خاموش کردن آن میلیاردها تومان بودجه و انرژی صرف شود. در آن سوی پارک در تنگراه هم دیدن ویلا‌سازی‌ گسترده که باعث جنگل‌تراشی درختان انجیلی، نماد جنگل‌های هیرکانی شده بود، تا مغز استخوان آدم را می‌سوزاند. وقتی شنیدم که یکی از روسای سابق به محیط‌بانان دستور داده بود که درختان پارک را قطع کنند تا ویلای ساخته شده احساس امنیت کند، سخت نگران شدم که آیا فرزندان ما هم از این بهشت سهمی خواهند داشت؟ 

تنوع زیستی ایران و به‌خصوص استان‌های شمالی سخت در تنگنا قرار دارد. مدیریت ضعیف و ناآگاهانه و بهره‌کشی بیش از حد از طبیعت، برای تامین منافع کوتاه‌مدت شخصی، جناحی و رفیق‌بازی در مقابل منافع ملی و درازمدت، همه متخصصان و دوستداران محیط‌زیست را نگران کرده است. واگذاری جزیره آشوراده، آلوده کردن تالاب انزلی با دی اکسید تیتانیوم برای پر کردن جیب یک شرکت، مالچ‌پاشی در ده‌ها هزار هکتار از زیستگاه‌های بکر ماسه‌زارهای جنوب، آن‌هم در پرباران‌ترین سال نیم‌قرن اخیر و کلنگ‌زنی سد لاسک و لالی فقط گوشه‌هایی از اوضاع بحرانی تنوع زیستی کشور است. از همه دردناک‌تر، دادن مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهادکشاورزی است که در این چند دهه از متهمان ردیف اول نابودی تنوع زیستی کشور بوده است؛ اقدامی که امید متخصصان و فعالان محیط‌زیست را در بهبود شرایط به حداقل خود رسانده است.

سیل‌های اخیر نشان داد که کاروان ویرانگری تنوع زیستی، شالوده پایداری کشور را به‌شدت ناپایدار کرده است. نمی‌شود با یک باد، کشور پر از گرد و خاک و با یک باران پر از سیل شود. شاید تنها روزنه امید ما ورود دستگاه قضایی و سازمان‌های نظارتی و بازرسی باشد تا دست‌های آلوده‌ای که جنگی تمام‌عیار علیه اصل 50قانون اساسی و کنوانسیون تنوع زیستی به راه انداخته‌اند، با تابش نور قانون و عدالت، متخصصان را دور خود جمع کنند تا بتوانند این کاروان ویرانگری را متوقف کنند. توقف طرح گردشگری تنگ‌تکاب توسط دستگاه قضایی و دستور معاون دادستان کل کشور برای بررسی خارج از نوبت شکایت فعالان محیط‌زیست در پروژه گردشگری آشوراده از آن بارقه‌هایی است که ما سخت منتظر تکرارش هستیم تا شاید فرمان توسعه ناپایدار و سودجو را تغییر جهت دهد.

این خبر را به اشتراک بگذارید