اجازه ندهیم بیمبالاتیها به زبان فارسی آسیب برساند
گزارشی از دیدار سالانه شاعران با رهبر معظم انقلاب و گزیدهای از شعرهای قرائتشده در دیدار
مهرداد طبرسی/روزنامه نگار
مثل همیشه نیمه رمضان رسید تا دیدار سالانه شاعران با رهبر معظم انقلاب برگزار شود. ضیافت سالانه دیدار شاعران با رهبر انقلاب حالا به یکی از مهمترین اتفاقهای ادبی سال تبدیل شده است؛ جلسهای که چشمهای بسیاری به آن است و درحقیقت، سرفصل تقویم ادبی شاعران نسل انقلاب است.
علی موسوی گرمارودی، قادر طهماسبی، یوسفعلی میرشکاک، هادی سعیدی کیاسری، سیدفضلالله قدسی، زکریا اخلاقی، اسماعیل امینی، محمدسعید میرزایی، علیمحمد مؤدب، فاضل نظری، محمدمهدی سیار، علی داوودی، فریبا یوسفی، مهدیه انتظاریان، سجاد سامانی، عباس حسیننژاد و علی فردوسی ازجمله شاعران حاضر در دیدار امسال بودند.
همچنین مسئولان فرهنگی مثل سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، غلامعلی حدادعادل ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محسن مومنیشریف مدیر حوزه هنری و... نیز طبق سنوات گذشته در دیدار حاضر بودند.
امسال برخلاف 10سال گذشته که معمولا اداره جلسه برعهده علیرضا قزوه بود، مرتضی امیری اسفندقه جلسه را اداره کرد.
مفتامفت داریم زبان خودمان را آلوده میکنیم
به جز شعرخوانیها و دیدگاهها و نظراتی که رهبری درباره هر کدام از شعرها ارائه کردند، بخش مهمی از صحبتهای ایشان اظهار نگرانی از وضعیت زبان فارسی بود. حضرت آیتالله خامنهای در سخنانشان درباره زبان فارسی گفتند: «در جریان عمومی، زبان فارسی دارد دچار فرسایش میشود. من از صدا و سیما گلهمندم بهخاطر اینکه به جای اینکه زبان صحیح را، زبان معیار را، زبان صیقلخورده کاملا درست را ترویج کند، زبان بیهویت، پر از غلط و بدتر از همه پر از تعبیرهای فرنگی و خارجی را ترویج میکند. مترجمی از زبان انگلیسی یا فرانسه داشته ترجمه میکرده لغتی را آورده، وقتی این لغت را در تلویزیون و رادیو مجری یکی، دوبار تکرار میکند، میشود عمومی. ما بیخود و مفتامفت داریم زبان خودمان را آلوده میکنیم به زواید مضر.»
بخش دیگر صحبتهای ایشان ناظر به وضعیت نابسامان زبان در شعرها و ترانههای امروزین بود؛ ترانههایی که بسیاری از آنها بدون گذشتن از صافیهای زبانی از صدا و سیما پخش میشوند: «زبان فارسی قرنهای متمادی است که عمدتا بهوسیله شاعران بزرگ حفظ شده و اینگونه سالم و فصیح بهدست ما رسیده است، بنابراین ما باید حرمت زبان را حفظ کنیم و اجازه نداریم با بیمبالاتی آن را بهدست فلان ترانهسرای بیهنر بدهیم که الفاظ را خراب کند و بعد نیز با پول بیتالمال در صداوسیما و دستگاههای دولتی و غیردولتی پخش شود.»
اگر میشود این کتاب را تجدید چاپ کنید
پروفسور سیدعینالحسن، استاد زبان فارسی دانشگاههای هند یکی دیگر از حاضران دیدار بود. او پس از شعرخوانی سخنانی به زبان آورد که سبب حیرت حاضران شد؛ «کتاب سهم مسلمانان در آزادی هندوستان جزو واحدهای درسی ما در هند است، اما در کل دانشکده یک نسخه بیشتر از آن نیست و آنقدر دانشجویان گرفتهاند و بردهاند و کپی گرفتهاند که ورقورق شده است. اگر میشود این کتاب را تجدید چاپ کنید.»
امسال 29شاعر در دیدار شاعران و رهبری شعر خواندند؛ شعرخوانان نیز تلفیقی از شاعران پیشکسوت و جوان بودند؛ از علی موسوی گرمارودی و یوسفعلی میرشکاک و قادر طماسبی گرفته تا مهدی خانمحمدی و حسین دهلوی و اعظم سعادتمند.
وحدت غیب و شهودِ احدیت
یوسفعلی میرشکاک
واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
سر توحید در آیینه غیرت زهراست
روح آدم، شرف خاتم، دردانه غیب
ذات عصمت، نفس صبح قیامت زهراست
مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد
باده وحدت و خم، خانه کثرت زهراست
خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا
رایت رحمت و تمهید شفاعت زهراست
به عبادت نرسد عادت دینداری ما
گر ندانیم که معیار عبادت زهراست
منشأ بود و نبود، آینهپرداز وجود
وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست
در نمازی که وضویش بود از خون جگر
قبله باطن اربابِ طریقت زهراست
نه همین امابیهاست به تقدیم وجود
شخص روحالقدس و شأن ولایت زهراست
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
سرّ سرمستی هفتاد و دو ملت زهراست
غایت سیر وجود است رسیدن به علی
غایت سیر علی همچو بدایت زهراست
خلیجفارس بمان و پرافتخار بمان
حیدر منصوری
صبور مثل درختان، پر از بهار بمان
خلیجفارس! سرفراز و استوار بمان
بخند، موج به موج از کرانهها برخیز
برقص و هلهله کن، مست و بیقرار بمان
اسیر سایه این ابرهای تیره مشو
به روشنایی فردا، امیدوار بمان
دهان هلهله ناخدای بندر باش
طنین شروه جاشوی این دیار بمان
بمان برای جهان سربلند و پابرجا
بمان، ترانه مغرور روزگار بمان
میان نقشه جغرافیای سینه ما
خلیجفارس بمان و پرافتخار بمان
عصر یک جمعه بهاری
عاطفه جعفری
کوچههامان پر از سیاهی بود، شهر را از عزا درآوردند
چشمهای ستارهها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند
شاخههایی که سرفرازانند، میوههایی که جلوه باغند
مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند
روی تابوتهایشان بستند، پرچمی که به رنگ خورشید است
فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند
قصهها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند
عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند
عصر یک جمعه بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم
بادهای بهاری از هرباغ، لالههایی معطر آوردند
مثل پروانه
اعظم سعادتمند
ای دهانت لانه گنجشکهای شاد پر چانه
کودک من ای تمام حرفهایت فیلسوفانه
صد گره وا میشود از بغضها و اخمهای من
میزنم هر بار بر موهای تا سرشانهات شانه
تازگیها نخستین دندان پیشین تو افتادهست
رفته یعنی از زمان مستی ما هفت پیمانه
با تو بازی میکنم دیوانه بازی میشوم هروقت
از نبایدها و بایدهای عقل خویش دیوانه
تا شبیه کودکیهایم بفهمی حرف گلها را
بستهام روبان موهای تو را هم مثل پروانه
برایم کبوتری بفرست
سیدوحید سمنانی
برای من که پرم از قفس پری بفرست!
اگر نه... یک دو نفس بال باوری بفرست!
برای مشق جنون، شهر جای محدودیست
برایم از ورق دشت دفتری بفرست!
دو بغض چشم مرا میزبان باران کن
تر است دامن من... دیده تری بفرست!
تو تا «عزیز» منی راه و چاه هر دو یکیست
چقدر منتظرم، نابرادری بفرست!
خیال خانهام از نور و پنجره خالیست
میان «بسته دیوارها» دری بفرست!
دلم گرفته از این آسمان بیپیغام
دلم گرفته... برایم کبوتری بفرست!