طلسم جعلی، زن فالگیر را به دردسر انداخت
وقتی طلسم خوشبختی و بختگشایی زن فالگیر برای دختر عاشق جواب نداد و دختر جوان نامزدش را از دست داد، نقشه کشید هر طور شده از زن فالگیر انتقام بگیرد.
به گزارش همشهری، چندماه قبل دختری ٢٠ ساله به نام آتوسا از طریق یکی از دوستانش با زنی فالگیر به نام سوسن آشنا شد. سوسن زنی ٥٠ ساله و ساکن شمال تهران بود که با فالگیری و نوشتن نسخههای خوشبختی برای خودش کار و کاسبی پر رونقی راه انداخته بود. او به بهانه فالگیری، مشکلگشایی، بختگشایی، شکستن طلسم و نوشتن نسخههای خوشبختی از افراد مختلف بهخصوص دختران دمبخت و زنان پول میگرفت و حتی کانال تلگرامی برای تبلیغات کاری خود داشت. وقتی آتوسا عضو کانال شد و پیامهای دختران و زنان دیگر را دیدکه همگی از سوسن خانم فالگیر تعریف و تمجید کرده بودند، تصمیم گرفت برای اینکه از آیندهاش سردر بیاورد و ببیند آیا نامزدش پای او میماند و تا شب عید به خواستگاریاش میرود یا نه، به خانه سوسن خانم برود و فال بگیرد. آن روز وقتی آتوسا از زن فالگیر شنید که با پرداخت مبلغی هنگفت، طلسمی دریافت خواهد کرد که باعث میشود نامزدش یک دل نه صد دل عاشق او بماند و با هم زندگی مشترکشان را آغاز کنند، این پول را به زن فالگیر داد اما طلسم خوشبختی دروغ از آب درآمد و همین زمینهساز انتقامجویی آتوسا از زن رمال شد.
بازگشت از دنیای مردگان
یکی از روزهای فروردینماه امسال بود که دختر سوسن(زن رمال) درحالیکه از سرکار به خانه بازمیگشت تصمیم گرفت به خانه مادرش برود و به او سری بزند. مادرش مدتها بود که تنها زندگی میکرد و با رمالی و فالگیری کار و کاسبی خوبی برای خودش راه انداخته بود. اما آن روز دخترش هرچه با او تماس میگرفت پاسخ نمیداد و همین باعث نگرانی زن جوان شده بود. او وقتی به مقابل خانه مادرش رسید، با کلید در را باز کرد و وارد آپارتمان مادرش در شمال تهران شد اما به محض ورود با صحنهای تکاندهنده روبهرو شد. مادرش بیهوش روی زمین افتاده و تمام خانه بههم ریخته بود. زن جوان فورا به اورژانس زنگ زد تا مادرش را برای درمان به بیمارستان انتقال بدهند. به گفته پزشکان زن میانسال که سوسن نام داشت دچار مسمومیت شدید شده بود. درحالیکه او وضعیت وخیمی داشت تلاش برای نجاتش شروع شد و این زن چند ساعت بعد از بیهوشی به زندگی بازگشت و به هوش آمد. پزشکان بهدلیل بیماریهای مختلفی که این زن داشت امیدی به زنده ماندنش نداشتند اما بخت با او یار بود و وی پس از چند ساعت به هوش آمد.
سرقت با شیوه بیهوشی
وقتی حال سوسن خانم بهتر شد، گفت که قربانی نقشه سرقت 2دختر جوان شده است. او برای مأموران پلیس توضیح داد: چون تنها زندگی میکنم گاهی اوقات برای سرگرمی فال قهوه یا ورق میگیرم. راز و رمزهایش را در سفری که به خارج رفته بودم از زنی خارجی یاد گرفتم و معمولا حقیقت را میگفتم. برای همین مشتریان زیادی داشتم. روز حادثه دختری به نام آتوسا که از مشتریانم بود به همراه دوستش به خانهام آمدند. آنها با خود شیرینی آورده بودند که با خوردن یک شیرینی خامهای دچار سرگیجه شدم و از هوش رفتم. بهنظرم شیرینی را مسموم کرده بودند تا از هوش بروم و بعد همه پولها و طلاها و لوازم باارزشم را سرقت کردند. خوشبختانه دخترم به موقع به دادم رسید و به گفته پزشکان اگر دیرتر به بیمارستان منتقل میشدم، جانم را از دست داده بودم.
بازداشت آتوسا و النا
با شکایت زن فالگیر پروندهای در این خصوص تشکیل شد و پیش روی دادیار دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت و با دستور وی مأموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را برای بازداشت سارقان که آتوسا و النا نام داشتند شروع کردند. این دو دختر هفته گذشته درحالی دستگیر شدند که باورشان نمیشد زن فالگیر از آنها شکایت کرده است. آنها در بازجوییها به سرقت با شیوه بیهوشی اعتراف و انگیزهشان را انتقامجویی اعلام کردند.
طلسمی که شکسته نشد
آتوسا دختر ٢٠ ساله طراح نقشه سرقت بود که با همدستی دوستش النا سناریوی خود را اجرا کرد. او مدعی است که زن فالگیر با احساساتش بازی کرده و فریبش داده و از وی کلاهبرداری کرده است. در ادامه گفتوگو با دختر جوان را میخوانید.
چرا سراغ زن فالگیر رفتی؟
چون فریبم داد و به دروغ گفت طلسم شدهام و باید طلسم شکسته شود تا بختم باز شود اما همه اینها را گفت تا فریبم بدهد. درواقع مرا بازی داد و هدفش فقط پول بود و من به تازگی این موضوع را متوجه شدم.
بیشتر توضیح بده.
راستش من مدتی قبل با پسری در اینستاگرام دوست شدم و نامزد کردیم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما هر بار حادثهای رخ میداد که مانع ازدواج ما میشد. تا اینکه احساس کردم رفتارهای پسر موردعلاقهام تغییر کرده است. نمیدانستم باید چه کار کنم. به یکی از دوستانم گفتم و او گفت طلسم شدهای. دوستم گفت به تازگی با زنی فالگیر آشنا شده که از آینده خبر میدهد. حتی نسخههای خوشبختی و بختگشایی دارد. من هم تصمیم گرفتم پیش زن فالگیر بروم. این شد که به سوسن خانم زنگ زدم و پیش او رفتم. به من گفت طلسم شدهای و برای شکستن آن باید پول بدهی. او 4میلیون تومان از من گرفت و گفت تا شب عید با پسر موردعلاقهات ازدواج میکنی. این پول را با سختی جور کردم و به زن فالگیر پرداخت کردم اما شایان شب عید ارتباطش را با من قطع کرد و رفت. این شد که به سوسن خانم زنگ زدم و گفتم حرفهایش حقیقت نداشت اما او گفت باید کمی صبر کنم. او فریبم داده بود چون کمی بعد شنیدم شایان در شرف ازدواج با یکی از بستگانش است. به سوسن خانم زنگ زدم و گفتم ٤ میلیونم را برگرداند اما او زیر بار نرفت.
و بعد نقشه سرقت کشیدی. درست است؟
چندین بار به زن فالگیر زنگ زدم اما حاضر به پرداخت پولم نبود. بهدنبال راهی برای انتقامجویی میگشتم تا اینکه به سراغ دوستم النا رفتم و او حاضر شد با من همکاری کند. چون کار سوسن خانم فالگیری و غیرقانونی بود هرگز فکرش را نمیکردم که شکایت کند اما خیلی زود گیر افتادیم.
از روز حادثه بگو.
به بهانه اینکه دوستم مشکلی برایش پیش آمده، به خانه سوسن خانم رفتیم. از قبل شیرینی خریده بودیم و قرص خوابآور را پودر کرده و داخلش ریخته بودیم. وقتی سوسن خانم با اصرار ما شیرینی خامهای خورد و بیهوش شد همه جا را گشتیم و طلاهایش را سرقت کردیم. نیتمان فقط انتقامجویی بود همین.
میدانی که زن میانسال تا آستانه مرگ پیش رفته؟
بله. وقتی دستگیر شدیم، فهمیدم. خدا خیلی به ما رحم کرد. ما اصلا نمیخواستیم اتفاقی برای او رخ دهد.