عنکبوت که تازه ازدواج کرده بود با اضطراب به تار عنکبوت ماه عسلش برگشت. شب گذشته خوب بود، اما امروز صبح روی شکم عروس لکه قرمز را دیده بود.
آن روز بعدازظهر وقتی مخلوط حشرات مینوشیدند، عنکبوت نر ساکت بود. عنکبوت ماده یک دستش را دور او حلقه کرد.
«بدجوری ساکتی، از چی ناراحتی؟»
آخرین چیزی که عنکبوت نر دید، برق آروارهها بود.
کریستی تیلمن
HONEYMOONERS
The newlywed spider nervously walked back to the honeymoon web. Last night was fun, but this morning he noticed the red dot on her abdomen.
That afternoon, he said nothing while they drank medfly cocktails. She put an arm around him.
“You’re awful quiet. What’s eating you?”
The last thing he saw was flashing mandibles.
CHRISTY TILLMAN
داستانهای 55کلمهای، استیو ماس، ترجمه: گیتا گرکانی
ماه عسل
در همینه زمینه :