جوان سارق امید نام دارد و 28ساله است. او میگوید که از مدتها قبل نقشه را سرقت کشیده بود اما جرأت نمیکرد و میترسید. با این حال دلش را به دریا زده و نقشهای را که کشیده بود اجرا کرده اما خیلی زود گیر افتاده است. گفتوگو با این متهم را بخوانید.
خبر داری اگر مالباخته چند دقیقه دیرتر به بیمارستان میرسید جانش را از دست میداد؟
فکر نمیکردم اگر دوز قرصهای خوابآور بیشتر باشد ممکن است خطر مرگ برای کسی داشته باشد. خدا به من رحم کرد که او زنده ماند.
این شگرد سرقت را از چه کسی یاد گرفتی؟
از یکی از دوستانم درباره این شگرد شنیده بودم.
چه شد که تصمیم گرفتی آن را اجرا کنی؟
من ساکن کرج هستم و کارم بنایی ساختمان است. این روزها بهدلیل نابسامانی شرایط اقتصادی، اوضاع کار ما هم رونق خوبی ندارد. از سوی دیگر اقساط بانکیام هم عقب افتاده. این شد که تصمیم گرفتم سرقت کنم. چندین بار در خیابانهای کرج پرسه زدم و میخواستم از زنان و مردان زورگیری کنم اما جرأت نکردم. حتی چندبار تا یک قدمی سوژههایی که انتخاب میکردم رفتم اما ترسیدم. چون تازهکار بودم و تا به حال خلافی در زندگیم انجام نداده بودم. در نهایت هم تصمیم گرفتم از کرج به شهر دیگری بروم. با خود گفتم اگر خارج از کرج دست به سرقت بزنم دستگیر نخواهم شد. این شد که راهی قزوین شدم و در آنجا راننده وانت را شناسایی کردم. داستان دروغین طراحی کردم و او را به تهران کشاندم. در آنجا 3عدد قرص خوابآور داخل دلستر ریختم و راننده بیخبر از همه جا کباب و دلسترهای مسموم را خورد. پس از اینکه بیهوش شد او را کنار شمشادها انداخته و ماشین را سرقت کردم.
بعد هم رفتی سراغ نقشه بعدیت، یعنی اخاذی؟
بله. چون مدارکش دستم بود و گفتم شاید بشود از این طریق هم به پول رسید. با موبایل شاکی به خانوادهاش پیام فرستادم و خودم را سرهنگ معرفی کردم. به آنها گفتم مدارک و موبایل او را پیدا کردهام و برای تحویل آن 500هزارتومان پول میخواهم. حتی با آنها قرار گذاشتم اما وقتی سر قرار رفتم گیر افتادم.
ماشین شاکی را چه کردی؟
با ماشین کار میکردم. بار میبردم و پولش را میگرفتم چون میخواستم قسطهای بانک را پرداخت کنم. هنگام دستگیری، مأموران ماشین را پیدا کردند و تحویل شاکی دادند.
وحشت از سرقت
در همینه زمینه :