تهران در کاتالونیا
جواد رسولی | دانشجوی دکتری رسانه در بارسلونا:
ایالت کاتالونیا که حالا دیگر به خاطر ماجراهای مربوط به جداشدن از اسپانیا و استقلال، نامش در خبرها زیاد شنیده میشود، کانالهای تلویزیونی مستقلی هم دارد که متعلق به دولت محلیاند. مهمترین کانال تلویزیونی کاتالونیا TV3 است که طبعا همه برنامههایش به زبان کاتالان پخش میشود. در روزها و شبهایی که در بسیاری از رسانههای جهان، خبرهای مربوط به ناآرامیها در کشور تبدیل به خبر یک شده بود، این شبکه تلویزیونی برای بینندگانش یک فیلم سینمایی مناسبتی پخش کرد: «آرگو».
آرگو را بن افلک در سال۲۰۱۲ کارگردانی کرد و یکی از مشهورترین فیلمهای سال شد؛ بهخصوص که در اسکار آن سال درخشید و جوایز اصلی را برد. اما این گرامیداشت و جوایز فراوان، بیش از اینکه به دلیل ارزشهای سینمایی فیلم باشد، حاصل تنشهای فراوانی بود که دولتهای ایران و آمریکا با هم داشتند. داستان، مربوط است به اینکه چطور هالیوود به کمک CIA آمد تا یک مسئله مهم امنیت ملی این کشور را حل کند. 6نفر از کارکنان سفارت آمریکا بعد از اشغال، فرار کرده بودند و سفیر کانادا آنها را در خانهاش مخفی کرده بود. نقشه نجات آنها و بیرونبردنشان این بود که آن 6نفر نقش عوامل ساخت یک فیلم فانتزی (با نام آرگو) را بازی کنند که مثلا لوکیشنهایش قرار بود در ایران باشد و در همین نقش و با مدارک جعلی از ایران بیرون برده شوند. در واقع هیچ پروژه سینماییای در کار نبود و این فیلم فیک که هرگز ساخته نشد، صرفا پوششی برای انجام عملیات نجات بود. آرگو یکی از همان محصولات کلاسیک مورد علاقه هالیوود است؛ فیلمنامه استاندارد سهپردهای، تصویر قهرمان سفید، مدافع ارزشهای سنتی آمریکایی بهویژه ارزشهای نزدیک به حزب جمهوریخواه (نژادپرست، ضدزن و سرشار از حس وطنپرستی)؛ یکی از همان محصولاتی که بینندهاش برای تشخیص خوبها از بدها هیچ کار سختی در پیش ندارد و همهچیز آنقدر گلدرشت و توی چشم است که هیچ نیازی نیست بیننده، تاریخ و پسزمینه ماجراها را بداند. قصه، همان همیشگی است: آدمهای خوب سفیدپوستی در یک عملیات خطرناک باید الماسهایشان را که در دست موجودات شریر است (این بار ایرانیهای خشمگین عصبانی) نجات بدهند. آرگو به واسطه همین وجه ایدئولوژیک و سیاسی، بسیار تحسین شد و در یکی از نادرترین لحظات تاریخ جوایز سینمایی، میشل اوباما به صورت زنده از کاخ سفید روی پرده بزرگ سالن کداک حاضر شد و نام برنده جایزه بهترین فیلم سال یعنی همین آرگو را خواند.
آرگو خلاصه تصویریاست که از ایران در رسانههای جهان مدام تکثیر میشد و نمونههایش تا پیش از برجام به شکل عجیبی در حال افزایش بود. تصویر ایران خطرناک به سریالهایی مثل ۲۴ (فصل هشتم) و هوملند (فصل سوم) هم رسیده بود و داشت بیشتر هم میشد. TV3 یا کانال دولتی کاتالونیا با گرایش استقلالطلبی و مقاومت در مقابل آن چیزی که از نظرشان ناکارآمدی نظام پادشاهی اسپانیا است، به مناسبت خبرهای مربوط به ایران، آرگو را برای بینندگانش انتخاب کرده بود؛ تصویری که جامعه امروز ایران و پیچیدگیهایش بسیار از آن دور است. تهران پرآشوب این فیلم با مردمان خشمگین و دور از تمدنش، نسبتی با شهری که ما میشناسیم و در آن زندگی کردهایم، ندارد. اما مشکل اینجاست که این تنها تصویر موجود است. اگر انگیزهای مثل فشار اقتصادی یا بیکاری و یا مسئلهای سیاسی، جمعی را به خیابان میکشاند، بازتاب رسانهایاش در یک جای بیربط مثل کاتالونیا، میشود تهران فیلم آرگو! دیدن این تناقض که جنبشی استقلالطلب با رؤیای آزادی و جمهوری و خلاصشدن از پادشاهی و گرامیداشتن ارزشهای انسانی در تلویزیونش اوضاع تیرهوتار کشوری را روایت میکند که دقیقا بر اساس همان ارزشها و رؤیاها انقلاب کرده، تکاندهنده بود. فکر میکنم سؤال خیلی مهم این است: چرا TV3 (و دیگر کانالهای تلویزیونی دنیا) انتخابهای بهتری برای نمایش جامعه ایران ندارند؟ چرا اصولا برایمان مهم نیست که میتوانستهایم گزینههای دیگری را هم به قفسهای که آرگو در آن قرار دارد اضافه کنیم؟ روایت تهران ما کجاست؟