• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
دو شنبه 9 اردیبهشت 1398
کد مطلب : 54082
+
-

مراسم شکست کتاب در جنگ اینستاگرام

صف طولانی مخاطبان برای شرکت در جشن امضای کتاب امیرعلی قاف اتفاق حیرت‌انگیز روزهای نخست نمایشگاه کتاب بود

کتاب
مراسم شکست کتاب در جنگ اینستاگرام

مرتضی کاردر/روزنامه‌نگار

پنجشنبه که نمایشگاه، یکی از روزهای خلوت آغازینش را می‌گذراند و تازه داشت خودش را برای بازدیدکنندگان جمعه نخست گرم می‌کرد، ازدحام مخاطبان کتاب در صف طولانی کتاب جوانی، خلوتی و سکوت نمایشگاه را شکست. انبوه مخاطبان نوجوان و جوان به نمایشگاه آمده بودند تا در جشن امضای کتاب یکی از شخصیت‌های محبوب خودشان شرکت کنند. بسیاری از بازدیدکنندگان با تعجب و حیرت از ایستادگان در صف می‌پرسیدند که جشن امضای کتاب کیست، اما پاسخ ایستادگان در صف بر حیرت آنها می‌افزود چرا که آنها از کسی نام می‌بردند که کتابخوانان حتی یک‌بار اسمش را نشنیده بودند؛ امیرعلی قاف! 

همه غم دنیا را فراموش می‌کنی


اگر پیگیر فالوئرها و اینستاگرام باشید، احتمالا نام امیرعلی قاف را شنیده‌اید یا دست‌کم صفحه‌اش را در پیشنهادهای اینستاگرام دیده‌اید. امیرعلی قاف هم یکی از انبوه اینفلوئنسرهایی است که با اینستاگرام به شهرت رسیده و چندصدهزار طرفدار پیدا کرده‌ است. یکی از انبوه کسانی که عکس‌هایشان را که بیشتر عکس‌هایی از دختران و پسران جوان است که چتر بر سر زیر باران قدم می‌زنند یا در جاده‌ای بی‌انتها دور می‌شوند،  فنجان قهوه در دست دارند و در کافه‌ای نشسته‌ و به افق‌های دور خیره شده‌اند و... همراه با متن‌های کوتاهی درباره وصل یا جدایی منتشر کرده‌اند. متن‌هایی کوتاهی که او می‌نویسد بیشتر درباره رابطه است و جنس رابطه‌هایی که نسل جوان‌تر درگیرش می‌شود. دل‌نوشته‌هایی نظیر این: «اصلا به‌نظرم عشق همین است. یکجا یک نفر پیدا می‌شود که حاضر نیست دلت را بشکند و تو اینگونه با او، همه غم دنیا را فراموش می‌کنی.»
      
نشر 360درجه کتاب «من سر قولم هستم» را با کاغذ نفیس به قیمت 37هزارتومان منتشر کرده و کتاب در همین دو، سه روز اخیر به چاپ سوم رسیده است. نشر 360درجه در وب‌سایت، خود را ناشر نویسندگان پرمخاطب معرفی کرده است. وقتی نگاهی به نویسندگان صفحه می‌اندازیم که ظاهرا بیشترشان کتاب اولی هستند آن‌وقت می‌توان به‌معنای روشن‌تری از پرمخاطب رسید. نویسنده پرمخاطب یعنی نویسنده‌ای که از راهی به جز نویسندگی مخاطب دارد.
      
جنس واکنش کتابخوانان به پدیده‌های تازه، اغلب یکسره انکار و تخطئه است. واکنش‌هایی شبیه به اینکه وضعیت کتاب آن‌قدر غم‌انگیز شده است که هر کسی می‌تواند خودش را به بازار کتاب برساند و عنوان نویسنده را به نام خودش ضمیمه کند و وای بر جامعه کتابخوان ایرانی که شمارگان کتاب‌های شاعران و نویسندگان باسابقه در 500نسخه منتشر می‌شود و مخاطبان برای گرفتن امضا از امیرعلی قاف در صف می‌ایستند.

چنین واکنش‌هایی در روزگار بد کتاب درک‌شدنی است. شمارگان کتاب به حداقل رسیده است و بازار کتاب روزگار خوشی ندارد. نویسندگان و شاعران مجبورند که ماه‌ها در صف انتشار بایستند و هر بار به بهانه کمبود و گرانی کاغذ، هم انتظارشان طولانی‌تر و هم قیمت کتاب‌هایشان زیادتر می‌شود و در نهایت با حداقل شمارگان منتشر می‌شود. اما گناه مخاطبان جوان چیست؟ 
طبیعی است که چنین کتاب‌هایی مخاطبان جوان و نوجوان را جذب خود می‌کند. مخاطبانی که بسیاری از آنها از طریق شبکه‌های اجتماعی و اینفلوئنسرها با شعر و ادبیات آشنا شده‌اند و هنوز دنیای واقعی ادبیات را کشف نکرده‌اند و شاید گمان کنند همه ادبیات همان است که آنها از طریق شبکه‌های اجتماعی شناخته‌اند.
      
نمونه اتفاق‌های این‌چنینی در سال‌های اخیر به شکل‌های دیگر نیز پیش آمده است. شاعران و نویسندگانی هستند که بخش قابل توجهی از محبوبیتشان از شبکه‌های اجتماعی می‌آید و اگر گسترش شبکه‌های اجتماعی نبود شاید نمی‌توانستند به اندازه امروز مخاطب داشته باشند. اما مسئله شاید فقدان گفت‌و‌گو و تعامل با مخاطبان چنین پدیده‌هایی است. مخاطبانی که هر بار به شکلی فقط در معرض تمسخر و استهزا قرار می‌گیرند، طبیعتا توجهی به این خنده‌ها نمی‌کنند، راه خودشان را می‌روند و ستاره‌های خودشان را خلق می‌کنند.



وقتی سهراب و اخوان را معرفی نمی‌کنیم...



مجید غلامی جلیسه/کارشناس کتاب، پژوهشگر تاریخ کتاب و نشر 

   در دنیای امروز رسانه داشتن آن‌قدر راحت است که هر کسی می‌تواند نوشته‌های خودش را مکتوب کند و نمی‌توان جلوی انتشار آثار را گرفت. از زمان قاجار تا امروز چنین کتاب‌هایی وجود داشته است. اصلا عجیب نیست که کتاب کسی که 100هزار فالوئر دارد با تیراژهای فعلی به چاپ هشتم برسد.در عین حال ناشرنماهایی هستند که شاید برای سود اقتصادی، به چنین پدیده‌هایی پیشنهاد انتشار کتاب می‌دهند.

   وقتی آموزش و پرورش آنطور که باید ادبیات کلاسیک و معاصر را به نوجوان‌ها معرفی نمی‌کند و جوان‌ها با نمونه‌های درجه یک ادبیات معاصر آشنا نمی‌شوند طبیعی است که هر شعری بتواند آنها را جذب کند. وقتی نوجوانان ما اخوان، سهراب، شفیعی کدکنی، ابتهاج و شمس لنگرودی را درست نمی‌شناسند طبیعی است که آقای قاف و خانم دال و هر کسی که جذابیت‌های رسانه‌ای را بلد است آنها را به‌خود جذب کند.

    تردیدی نیست که چنین آثاری کف روی آب هستند اما وجه ناراحت‌کننده ماجرا این است که چنین مخاطبانی به حال خودشان رها شوند. آن‌وقت به مرور زمان فرهنگ دچار استحاله می‌شود و چنین نمونه‌هایی به‌عنوان نمونه‌های حقیقی ادبیات مطرح می‌شوند. آنچه باید اهالی فرهنگ به آن بپردازند نقد درست و منطقی و منصفانه و حرفه‌ای است و اگر جریان نقد حرفه‌ای باشد هر اثری نمی‌تواند بالا بیاید. اما منتقدان ما خیلی وقت‌ها ابا دارند از اینکه به چنین آثاری بپردازند. در عین حال، خیلی از نقدها سطحی و کم‌بنیه است. روزنامه‌ها‌، مجلات و رسانه‌ها به نقد بها نمی‌دهند و خیلی از آثار خوب جایی در رسانه‌های ما ندارند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید