سمیرا مصطفینژاد
نامش اجرای هنری بود اما میتوان اجرای «ریتم صفر» مارینا آبراموویچ را یکی از عجیبترین و دردناکترین آزمایشهای روانشناسانهای توصیف کرد که در جهان انجام شدهاست؛ آزمایشی که نتیجهاش توحش بشر را در دورانی که دم از تمدن و صلح میزند، با قدرت به رخش کشید. تاریخ بارها نسبیبودن اخلاقیات را در میان انسانها ثابت کردهاست. در دورههای مختلف، انسانها در قالب تحقیقات علمی و به بهانه یافتن پاسخ چند پرسش ساده، اخلاقیات و انسانیت را کنار گذاشته و دست به آزمایشهایی زدهاند که زندگی و جان حیوانات، کودکان و بزرگسالان را به خطر انداختهاست. روانشناسی یکی از شاخههای علمی است که در آن آزمایشهای عجیب و باورنکردنی فراوانی انجام شدهاست؛ آزمایشهایی که شاید نتایجی مهم و تأثیرگذار داشتهاند، اما اثر روانی جبرانناپذیر و مادامالعمری را بر سوژههای آزمایشی برجا گذاشتهاند.
ریتم صفر
مارینا آبراموویچ، هنرمند یوگسلاو در سال 1974 در استودیو مارا در ناپل ایتالیا آزمایش «ریتم صفر» را انجام داد و خود ابزار اصلی آزمایش بود. آبراموویچ در این اجرا 6ساعت بدون واکنش و در سکوت ایستاد و بازدیدکنندگان اجازه داشتند با وسیلههای روی میز، هرکار میخواهند با او انجام دهند. در میان این وسایل، ابزار بیخطری مانند پر و گل و ابزار خطرناکی مانند چاقو، تیغ و کلت پرشده وجود داشت.
اجرا با آرامش آغاز شد اما در ساعات آخر اجرا، بازدیدکنندگان بدن او را با تیغ و چاقو یا خارهای گل سرخ زخمی کردند، تفنگ پرشده را به سمت سرش نشانه گرفتند و در پایان، آبراموویچ با بدنی خونآلود و چشمانی اشکبار در میان تماشاگران قدم زد و به گفته او، تمامی آن افراد روی نگاهکردن بهصورتش را نداشتند زیرا نمیخواستند با آنچه انجام دادهاند مواجه شوند. آبراموویچ بعدها درباره تجربهاش گفت: این اجرا پدیدهای وحشتناک را در بشر آشکار کرد. نشان داد یک انسان چقدر سریع میتواند در شرایط مساعد، به شما آسیب بزند. نشان داد چقدر راحت میتوان یک فرد آرام که از خود دفاع نمیکند را تحقیر کرد. نشان داد اگر بستر مناسب باشد، اکثریت انسانهای عادی به معنی واقعی کلمه وحشی و خشن میشوند.
عملیات اوج نیمهشب
ارتش و سازمان اطلاعات آمریکا سابقهای طولانی در اجرای تصمیمات ناخوشایند و فریبکارانه دارند. یکی از این تصمیمات به اجرای عملیاتی به نام اوج نیمهشب منجر شد که در دهه 50میلادی و تحت نظارت مستقیم رئیس وقت سازمان سیا انجام شد. هدف از اجرای این عملیات، بررسی کارایی و تأثیر داروهای روانگردانی مانند الاسدی و هروئین بر افراد بود. در این پروژه، زنهای خیابانی که در استخدام سازمان سیا بودند، شهروندان عادی را به خانههای امن تعیینشده سازمان میبردند و به آنها داروهای روانگردان میخوراندند یا تزریق میکردند، درحالیکه محققان سیا از پشت شیشههای یکطرفه، بر رفتار سوژه آزمایش نظارت داشتند. این آزمایشها گاه تا حدی سادیستی میشد که مأموران سیا پس از خوراندن اجباری داروهای روانگردان به سوژهها، آنها را درون مخازن انزوا محبوس میکردند. طی 10سال تداوم این آزمایشها، دولت آمریکا اطلاعات فراوانی درباره فناوری تجسس، داروهای روانگردان و حتی باجگیری جنسی بهدست آورد.
آزمایش میلگرم
روانشناسی از دانشگاه ییل به نام استنلی میلگرم این آزمایش که یکی از مهمترین و غیراخلاقیترین آزمایشهای پژوهش در زمینه اطاعت به شمار میرود را در سال1963 انجام داد. او در این آزمایش روانشناسانه تنش میان وجدان فردی و اطاعت از قدرت را مورد بررسی قرار داد تا بهانههایی که متهمان نسلکشی در جنگ جهانی دوم برای توجیه اعمالشان ارائه میدادند مطالعه و تحلیل کند. برای انجام این آزمایش، او در روزنامه آگهی مشارکتی چاپ کرد و از داوطلبان خواست تا در آزمایشی در دانشگاه ییل شرکت کنند. سپس هر دو داوطلب که یکی از آنها همدست او بود را در یک گروه قرار میداد، داوطلب اصلی در نقش معلم و داوطلب تقلبی در نقش شاگرد.
شاگرد به یک اتاق عادی و معلم به اتاقی هدایت میشد که به مولد شوک الکتریکی و صفحهکلید کنترلکننده ولتاژ شوک مجهز بود. میلگرم بهشدت مشتاق بود درک کند چگونه انسانهای عادی را میتوان به آسانی تحتتأثیر قرار داد تا در حق دیگری جنایتی مرتکب شود. نحوه انجام آزمایش به این شکل بود: معلم یکسری کلمات را از روی کاغذ میخواند. سپس حافظه شاگرد را با گفتن، مورد آزمایش قرار میداد و از شاگرد میخواست که از بین گزینهها، مورد درست را انتخاب یا شوک الکتریکی دریافت کند؛ شوکی که با هر پاسخ اشتباه شدت آن بیشتر میشد. در شوک 180ولتی شاگرد نقش بازی میکرد و فریاد میکشید دیگر نمیتواند درد را تحمل کند و در شوک الکتریکیدو70ولتی جیغی وحشتناک میکشید. با بالارفتن میزان شوک، شاگرد خود را به دیوار میکوبید و التماس میکرد. این شوکها در اصل وارد نمیشدند اما معلم تصور میکرد درحال شوکدادن به شاگرد است. نتیجه نشان داد اگرچه پیش از آزمایش بیشتر داوطلبان اصلی ادعا کرده بودند هرگز حاضر نمیشوند به کسی شوک وارد کنند، 65درصد از آنها به راحتی به شاگردها شوک وارد کردند و حتی عدهای از آنها از انجام اینکار لذت میبردند.
آزمایش زندان استنفورد
یکی از خطرناکترین آزمایشهایی که در جهان روانشناسی اجرا شد، آزمایشی بود که توسط فیلیپ زیمباردو، استاد دانشگاه استنفورد در سال1971 انجام و بهدلیل از کنترل خارجشدن شرایط و به درخواست نامزد او، کریستینا مسلاک، پس از 6 روز متوقف شد. در این آزمایش، 24داوطلب بهصورت اتفاقی بهعنوان زندانی و نگهبان انتخاب شدند. همگی آنها در نهایت سلامت فیزیکی و روانی قرار داشتند. زندانیان پس از دستگیری ساختگی توسط نیروهای پلیس، در فضای زندانی ساختگی در زیرزمین دانشگاه حبس شدند و بلافاصله پس از آغاز آزمایش، زندانبانها بدرفتاری با زندانیان را آغاز کردند. هدف بررسی احتمال سوءاستفاده از قدرت توسط افرادی عادی بود که برای مدتی مشخص، در جایگاه قدرت قرار میگیرند.
زیمباردو با وضع شروطی خاص تلاش کرد تا سردرگمی، شخصیتزدایی و فردیتزدایی را در آنها تشدید کند. در زندان به زندانیان لباسهایی ناراحت داده شد، آنها را با شماره صدا میزدند و زنجیری به پایشان بسته شده بود. به زندانبانان نیز یونیفرمهای خاکی، باتوم، سوت، عینکهای آینهای و اسلحه داده شدهبود، اما آنها اجازه نداشتند با زندانیها حرف بزنند یا برای کنترل زندان از تنبیه بدنی استفاده کنند. از روز دوم، آزمایش از کنترل خارج شد و زندان ساختگی، طی 6روز با نافرمانی زندانیان و خشونت سادیستی زندانبانان، به زندانی واقعی و خشن تبدیل شد؛ درحدی که وضعیت روانی چند نفر از داوطلبان بهشدت به هم ریخت. محققان متوجه شدند که حداقل یک سوم نگهبانان در این آزمایش تمایلات سادیسمی واقعی از خود نشان میدهند و بیشتر آنها از اینکه آزمایش بعد از فقط6 روز متوقف میشود، ناراحت بودند. با اینکه زندانبانها آزاد بودند هرنوع رفتاری با زندانیان داشته باشند، این افراد بدون هیچ پیشزمینه فرهنگی و خانوادگی خاص، رفتارهای غیرانسانی و خصمانه را انتخاب کردند.
صحنهای از فیلم مستند « آزمایش زندان استنفورد».
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398
کد مطلب :
53885
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/8nRL
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved