نگار حسینخانی
«به کجا میبَرَد این امید ما را/ به کجا میبَرَد ما را/ نشد این عاشق سرگشته صبور/ نشد این مرغک پر بسته رها...» حالا دیگر تصنیف «امید عشق» محمدرضا شجریان داستان ما و اوست. اویی که هر سال به نوعی شخصیت تأثیرگذار سال بوده بیآنکه حتی بتواند آوازی نو سر دهد. در آغازین ماه سال98، شجریان را همچنان میتوان شخصیت اثرگذار سال نورسیده دانست. او که هر سال با شروع سال تازه پیام نوروزیاش را منتشر میکرد، از نوروز 95 دیگر نتوانست پیامی برای هموطنانش بفرستد. اهالی موسیقی و علاقهمندان به صدای شجریان که پیش از آن، عادتشان شده بود سال را با تبریک استاد مسلم موسیقی ایران آغاز کنند، با طولانیشدن شایعاتی درباره سلامتش در نیمههای نوروز95 شاهد پیامی تصویری بودند که در آن مرغ سحر پرده از بیماری خطرناکش برمیداشت؛ بیماریای که تا این زمان، یعنی حالا که این گزارش تحریر میشود، هنوز دست از دامان او برنداشته است. با این حال امسال نیز او در رسانهها خبرساز بود. اما چگونه؟
با پخش و انتشار مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» در روز ۱۰ فروردین ماه از شبکه افق سیما که سعی داشت به برخی مواضع استاد بتازد، علاقهمندان به او آرام ننشستند و یکی پس از دیگری درباره این مستند و ادله کارگردان، و صحت و سقم روایتهای مطرح شده نقلهایی کردند، اعتراضهایی در قالب نقد مبنی بر اینکه این مستند جانبدارانه بوده و جانب استاد آواز ایران را نگه نداشته است تا اینکه صدا و سیما از حذف محمدرضا شجریان نادم است و بهدنبال راهی برای بازگشت به اوست... ؛ اظهارنظرهایی که یک روز بعد رنگوبویی سیاسی بهخود گرفت.
۱۱ فروردین یعنی روز پس از پخش مستند «از سپیده تا فریاد» از تلویزیون، نخستین دوره جایزه مؤسسه بینالمللی موسیقی آقاخان که مراسمش را در موزه گولبنکیانِ لیسبونِ پرتغال با حضور برگزیدگان و مهمانانی از چهارگوشه دنیا برگزار میکرد، «جایزه ویژه شهنواز» را که اهدایی شخصِ آقاخان بود در این مراسم به محمدرضا شجریان، اهدا کرد. همین باعث شد بسیاری از کاربران اینترنتی به این خبر واکنش نشان دهند و این عمل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را نوعی پیشدستی و سرپوش بر عملکرد ناصحیح رسانه ملی و بیتوجهی و ناملایمتی در قبال استاد آواز ایران قلمداد کنند.
98 اما با سیل رسیده بود و همهچیز را ازجمله امید با خود برده یا بر گل نشانده بود. تصویر زنان خوزستانی که درهای خانههاشان بر آب سوار است و ویرانه را با یک کلید در دست رها میکنند، بیش از هر تصویر دیگری یادآور خسرانی است که میشناسیم؛ کلیدهایی که دیگر خانه ندارند و کوچ و باز هم کوچ. اما چه صدایی میتواند داغ بالشهایی را بخواند که بر آب سوارند و خواب فلاکت میبینند؟ شاید تصویر آن مرد که پشت بر ویرانههای ارگ داده و داغ میخواند تنها صدای آشناییاست که میتواند صدایمان باشد. مرغی که ناله سر داده و داغ را تازه میخواند. سیل آمد، اما آنقدر بخت یارش نبود که خسرو آواز ایران را چون زلزله بم همراه خود کند و چقدر امسال سخت خواهد بود و چرا سیل هم یادآور اوییاست که با ما در عذابها زیسته است؟
با اینحال انگار همه این اتفاقات کافی نبوده تا همچنان یاد شجریان برایمان تازه بماند. هنوز چند روزی از نخستین ماه سال باقی بود که باز خبری آمد و چه خوش بود برای آنها که تا امروز نمیدانستند در دل چهکسی ساکن هستند. آنهایی که در خیابانی چون همه خیابانهای دیگر میزیستند ناگهان یکباره خانهشان را در دل خسرو آواز ایران یافتند؛ در خیابان استاد محمدرضا شجریان.
اعضای کمیته نامگذاری شورای شهر تهران روز ۲۷ فروردینماه در بررسی تغییر نام معابر و اماکن عمومی شهر تهران پیشنهاد کردند که بلوار فلامک جنوبی و شمالی در منطقه۲ به نام «محمدرضا شجریان» ثبت شود. همین خبر کافی بود تا موجی از واکنشها دوباره در رسانهها و شبکههای اجتماعی آغاز شود. از واکنش به دیرهنگام بودن این اتفاق تا حسرت بر ساکنان خیابانش.
اما هنوز ماه دوم سال آغاز نشده بود که خبر از امضای پوستر و آلبوم «جام تهی» با حضور حسین علیزاده، فریدون شهبازیان و ... منتشر شد. جام تهی که در سال 82 با صدای شجریان منتشر شده بود پنجشنبه گذشته در رویداد یاریرساندن به سیلزدگان امضا شد تا نام شجریان دوباره تکرار شود و در این غم کنارمان باشد.مرغ آوازخوان اما انگار هنوز روی صحنه است، هرچند، سالی است از قفس بیرون نشده و مردمش همچنان یکصدا میخوانندش؛ بلبلِ پَر بسته ز کنجِ قفس درآ/ نغمه آزادی نوع بشر سرا/ وَز نفسی عرصه این خاک توده را/ پرشرر کن، پر شرر کن.
چهرههای خبرساز آغاز سال: محمدرضا شجریان
او که با ما زیست و بر ویرانهها گریست
پخش فیلمی درباره شجریان در نوروز با واکنشهای زیادی مواجه شد
در همینه زمینه :