نقرهفروش، دستورگروگانگیری داد
مرد نقرهفروش که 100میلیون تومان از رقیب کاریاش طلب داشت در قهوهخانه نقشه گروگانگیری کشید. او 3نفر را اجیر کرد تا در نقش مأمور، مرد بدهکار را گروگان بگیرند و او به پولش برسد اما نقشهاش نگرفت.
بهگزارش همشهری، چند روز پیش 3مرد درحالیکه لباس پلیس به تن داشتند وارد یک مغازه نقرهفروشی در مرکز تهران شدند. آنها تجهیزات نظامی همراه داشتند و مدعی شدند مأمور پلیس هستند و حکم بازداشت مرد نقرهفروش را دارند. یکی از آنها برگهای در دست داشت و میگفت فردی بهنام رضا از مرد نقرهفروش بهخاطر پرداخت نکردن بدهی شکایت کرده است. آنها به این بهانه وی را سوار بر خودروی 405 کردند و با خود بردند.
5ساعت بعد
مرد نقرهفروش مقابل افسر پلیس نشسته بودتا جزئیات 5ساعت گروگانگیری را فاش کند. او میگفت 3مرد مأمورنما او را مورد ضرب و شتم قرار داده و تهدید به قتل کردهاند. وی ادامه داد: وقتی سوار بر خودروی 3مردی شدم که لباس مأمور به تن داشتند فکرش را نمیکردم که آنها نقشه شوم در سر دارند. مردان مأمورنما میگفتند فردی به نام رضا از من شکایت کرده است. رضا تا چند وقت پیش شاگردم بود و در مغازهام کار میکرد اما از وقتی فوت و فن نقرهفروشی را از من یاد گرفت، مغازهای اجاره کرد و از پیش من رفت. با این حال مراودات کاری ما ادامه داشت و به تازگی مدعی شده بود 100 میلیون به او بدهکارم. فکر میکردم از من شکایت کرده است و مأموران قصد انتقال مرا به کلانتری دارند اما وقتی آنها مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند متوجه شدم که همه این نقشهها زیر سر رضاست و آنها پلیس قلابی هستند. با وجود این آنها اصرار داشتند که مأمورند و اگر بدهی رضا را پرداخت کنم دیگر مرا به کلانتری نمیبرند و پرونده تشکیل نمیدهند. اما من پولی در حسابم نبود چون اوضاع مالیام به هم ریخته بود. آنها 5ساعتی در خیابان مرا چرخاندند و مدام کتکم میزدند و تهدید میکردند تا 100میلیون تومان را جور کنم اما وقتی دیدند من حاضر به پرداخت پول نیستم رهایم کردند.
نقشه گروگانگیری در قهوهخانه
با این شکایت، قاضی عظیم سهرابی، بازپرس دادسرای جنایی تهران دستور دستگیری رضا را صادر کرد. او وقتی بازداشت شد راز گروگانگیری را فاش کرد و گفت: مرد نقرهفروش در جریان یک معامله کاری 100میلیون تومان به من بدهکار شد و حاضر نمیشد بدهیاش را بپردازد. مدام امروز و فردا میکرد و واقعا خسته شده بودم. یک روز که بهشدت از دست او عصبانی بودم به قهوهخانه رفتم تا قلیان بکشم. در آنجا یکی از دوستانم را دیدم و وقتی علت حال خرابم را پرسید برایش تعریف کردم که مرد نقرهفروشی 100میلیون به من بدهکار است و حاضر نمیشود بدهیاش را بپردازد. دوستم وقتی در جریان این ماجرا قرار گرفت گفت حاضر است کمکم کند. او پیشنهاد داد تا در نقش مأمور، مرد نقرهفروش را گروگان گرفته و پولم را پس بگیرند. من هم قبول کردم و در آنجا نقشه گروگانگیری را طراحی کردیم. برای اجرای این سناریو 2 نفر از دوستان دیگرم را هم اجیر کردم و قرار شد وقتی به پولم رسیدم نفری 10میلیون تومان به آنها بدهم اما نقشهام نگرفت و نهتنها به پولم نرسیدم بلکه باید به زندان هم بروم.
پس از اعترافات این مرد نقرهفروش، 3 آدمربای اجیر شده نیز به دام پلیس افتادند و همه آنها با صدور قرار قانونی روانه زندان شدند.