تا چهارم اسفند برای بازدید از جشنواره تجسمی فرصت دارید
چیدمان تصویر خیال
آزاده بهرامی:
سه ماهه آخر سال تنها با برف و سرما و احیانا خبرهای ناگواری که در این روزها شنیدهایم، همراه نیست. خبرها و رخدادهای خوب هم هست؛ رخدادهای خوبی که میتوان همپای آنها رفت و با آنها در دنیای رنگین و دلانگیز هنر همراه شد. صحبت از جشنوارههایی است که از همین ماه گذشته تا اوایل اسفند در شهرما جریان داشتهاند و قرار بوده چراغ امید و شادمانی را در دلهای ما برافروزند. سخن از جشنواره موسیقی، جشنواره تئاتر و اینک جشنواره هنرهای تجسمی و تا چند روز دیگر؛ جشنواره فیلم فجر است. در این میان، دهمین جشنواره تجسمی از چند روز پیش آغاز شده و تا چهار اسفند ادامه خواهد داشت. کل ثبت نامکنندگان این دوره جشنواره 2764 نفر بودند که در مجموع 10650اثر به دبیرخانه جشنواره تجسمی فرستاده و در نهایت پس از بررسی تعداد 1622اثر انتخاب شدند. در مرحله بعدی نیز 159اثر بهصورت حضوری، مورد بررسی داوران قرار گرفت و در نهایت 91اثر برای نمایش انتخاب شدند. این آثار به 33هنرمند زن و 58هنرمند مرد اختصاص دارد. البته از این تعداد هشت اثر متعلق به هنرمندانی از کشورهای بلژیک، برزیل، بنگلادش، پرو، ترکیه، صربستان و عراق است که از میان 168اثر هنرمند خارجی از 53کشور انتخاب شده.
نقطه تمایز جشنواره امسال با جشنوارههای سال گذشته این است که در سالهای گذشته، سی دی آثار برگزیده به شهرستانها فرستاده میشد و آن اثر به نمایش در میآمد اما امسال به همه استانها فراخوان داده شد و در نهایت 25 استان مشارکت خود را برای شرکت در جشنواره استانی اعلام کردند. با توجه به اینکه در طول سال، نمایشگاهها و جشنوارههای متعددی برگزار میشود، جشنواره تجسمی فجر بهعنوان نمادی از ظرفیتهای هنری کشور، عرصه را برای حضور شاخههای گوناگون تجسمی باز کرده است. به همین خاطر شما هم میتوانید با سر زدن به جشنواره هنرهای تجسمی کل فعالیتهای حوزه تجسمی کشورمان و همچنین جهان را یکجا ببینید و از آنها لذت ببرید. ضمن اینکه به قرار معلوم، امسال کتاب جشنواره دهم همراه با مولتی مدیا منتشر و در روز اختتامیه هم کتابهای 10 دوره گذشته عرضه میشود. بنابراین اگر مایل به دیدن آثار ایرانی هستید، میتوانید به موزه هنرهای فلسطین، مؤسسه فرهنگی هنری صبا و فرهنگسرای نیاوران از 10 صبح تا هشت شب مراجعه کنید. اگر هم علاقهمند به آثار هنرمندان خارجی در حوزه تجسمی هستید، میتوانید به مؤسسه فرهنگی اکو سر بزنید. ما هم در صفحههای پیش رو چند گزارش از جشنواره فراهم آوردهایم تا با چند و چون جشنواره بیشتر آشنا شوید.
گفتوگو با جمعی از هنرمندانی که آثارشان را در جشنواره میبینیم
طرح و نقش سرزمین ما
سجاد رافعی؛ طراح و کاریکاتوریست
پیشگامی کاریکاتوریست های ایرانی در جهان
سجاد رافعی 34 ساله و اهل اهواز است. 17 سالی است که در زمینه کاریکاتور، پوستر گرافیک و تصویرسازی فعالیت میکند. او مهندس مکانیک است و برنده جوایز بینالمللی متعددی از جمله جایزه جشنواره گوگلم، چین 2008، جایزه اول جشنواره کارتون «بی اچ هیومر» برزیل 2010، جایزه سوم جشنواره «ضد جنگ» ایران 2012، جایزه ویژه سیامین جشنواره آیدین دوگان ترکیه 2013، جایزه جشنواره کارتون زیتون قبرس 2016 و... شده است. او که امسال برای چهارمین بار به جشنواره آمده درمورد اثر راه یافتهاش به جشنواره میگوید: «در جشنواره امسال بهصورت پروژهای و با هفت اثر که تم جنگ دستمایه آنهاست، شرکت کردم. موضوعات کارهایم در این جشنواره جنگ حلب، سوریه و داعش است. در کارهایم سعی کردم سلاحهای جنگ، بیتفاوتی نگاه سرمایهداری، بیتفاوتی سازمان ملل و نابسامانی وضعیت موجود را به شکل و شمایلی خاصی طراحی کنم. بهنظرم یکی از مهمترین رسالتهای یک هنرمند، آسیبشناسی است تا بدان وسیله بتواند مردم و جامعه را نسبت به وضعیت و شرایط موجود آگاه کند. در طول سالهای فعالیتم در کاریکاتور، هدفم این بوده تا شرایط و وضعیت روز را به چالش بکشانم و برای همین بیشتر آثار مخرب جنگ روی شهرها و مردم را به تصویر کشیدهام. از کودکی در اهواز بزرگ شدم و جنگ را از نزدیک لمس کردهام. جنگ همیشه دغدغهای در گوشه ذهنم بوده و تا زمانی که جنگ وجود دارد، به این مقوله میپردازم.»
رافعی نگاه متفاوتی به جشنواره امسال دارد و با مقایسه آن با جشنوارههای قبلی میگوید: «وقتی رویکرد جشنواره هنرهای تجسمی فجر امسال را با سالهای قبل بررسی میکنم، بیش از هر چیز تفاوت نگاهها را میبینم. احساس میکنم این نگاهها فرم هنری تری بهخود گرفته و کارها، مخاطب خاص خودشان را در این دوره پیدا کردهاند. داورها حرفهایتر نگاه میکنند و رویکرد بسیار خوبی نسبت به جشنوارههای سابق دارند. امیدوارم این روال در سالهای آینده هم ادامه پیدا کند.»
رافعی هنرمندان این حیطه را جزو برترین کاریکاتوریستهای دنیا میداند و معتقد است آنها حرفهای زیادی در جشنوارههای معتبر دنیا دارند. البته مستندات موجود، حرفهای او را اثبات میکند و نشان میدهد که ایران در این زمینه جزو پیشگامان هنر کاریکاتور در خلاقیت، نوآوری و تکنیکهای خاص است؛ تا جایی که کشورهایی مانند پرتغال، ترکیه، برزیل و ایتالیا فراخوان جشنوارههایشان را به زبان فارسی هم منتشر میکنند تا کاریکاتوریستهای ایرانی هم در آن جشنوارهها شرکت کنند. رافعی درمورد جایگاه کاریکاتور در داخل کشور ایران نگاهی منتقدانه دارد: «شرایط کاریکاتور در داخل کشور اصلا خوب و مناسب نیست. متأسفانه حمایت مادی و معنوی نمیشویم، هر چند انجمنهای فعال و نیمه فعال زیادی در این حیطه داریم. این در حالی است که یک کاریکاتور گاهی به اندازه یک مقاله 10 صفحهای، حرف را به تصویر میکشد و جالب این است که خیلی راحت میتواند با تمام لایههای جامعه، ارتباط برقرار میکند. کاریکاتور آنقدر قدرت تصویری و بصری بالایی دارد که هر قشری را مجذوب خود میکند و افراد حس میکنند میتوانند با نگاهی به طنز تلخ، در مورد آن صحبت کنند. با این همه اما حمایتهای لازم را نمیبینیم.»
جاوید نیکپور؛ عکاس
از هنر عکاسی دور شده ایم
نیکپور فعالیت عکاسی را از سال 77آغاز کرد و در بخش سمعی و بصری، نمایشگاههای بینالمللی تهران و واحد آموزش خانه عکاسان ایران مشغول به فعالیت شد. او از سال 80با روزنامه 90، فعالیت مطبوعاتی خود را شروع کرد و بعد از آن با روزنامههای دیگری و بهعنوان دبیر عکس نگاه ورزشی به کارش ادامه داد. او در بازیهای المپیک پکن، لندن، ریو، بازیهای آسیایی قطر، گوانگجو و اینچئون بهعنوان مدیر گروه عکس حضور داشته است. همچنین در سال 2013بهعنوان عکاس رسمی، مسابقات لیگ جهانی والیبال انتخاب شد. این هنرمند که در بین رسانهایها چهرهای شناخته شده به شمار میآید، با اثر زیبایی که از یک مسابقه شمشیربازی ثبت کرده، به دهمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر، راه پیدا کرده است. او درمورد نحوه راهیابی اثرش به جشنواره فجر میگوید: «برای این دوره از مسابقات، یک مجموعه عکس و یک تک عکس به دبیرخانه جشنواره، ارسال کردم. کلیات هر دو عکسم، مربوط به مسابقات شمشیر بازی بود و از این نظر، هر دو اثرم خیلی شبیه هم بودند. هر عکاسی دغدغههای خاص خودش را دارد اما دغدغه اصلی من خلاقیت است. عکاسی ورزشی شاخهای از عکاسی خبری است که خلاقیت در آن از واجبات است. عکاس ورزشی فارغ از تأثیرگذاری به واسطه خبر از تکنیکهای عکاسی بسیار بهره میبرد. به همین خاطر عکاسان مطرح ورزشی دنیا با تمرکز بر بخش هنری، در مجامع بینالمللی خود را مطرح میکنند. من هم با توجه به همین رویکرد، مجموعه عکس «نور و شمشیرباز» را عکاسی کردم و کوشیدم در راستای بیانیه مجموعه عکس که تأکیدی بر پیروزی روشنایی بر تاریکی داشت، عکاسی کنم. همانطور که میدانید «شمشیربازان» در محیطی نسبتا تاریک به مصاف حریفان میروند تا با غلبه بر تاریکی حریف را شکست داده و به سوی نور پیروز شوند. این مجموعه عکس با تأکید بر پیروزی نور بر تاریکی، عکاسی شده است. سعی کردم در عکسهایم، حرفی برای گفتن داشته باشم و امیدوارم توانسته باشم، حرف مدنظرم را به مخاطبان برسانم. »
نیکپور در ادامه میگوید:« در اثری که به جشنواره فرستادم رعایت اصول تکنیک در عکاسی ورزشی خیلی مؤثر بوده و بار معنایی و هنری آن در کنار هم توانسته داوران را متقاعد به حضور اثر، در نمایشگاه کند. احساس میکنم با این عکسها توانستم، اول خودم را راضی و با ارائه این مجموعه، نظر هیأت داوران را جلب کنم. ایدهام را با بهرهگیری از تکنیک عکاسی به نتیجه رساندم و امیدوارم مخاطبانم را هم به همان سمت، سوق داده و همان تأثیر مدنظرم را روی آنها بگذارم.»
نیکپور در سال 94هم در جشنواره تجسمی فجر، شرکت کرده بود که در آن سال توانست با مجموعه عکسهای «کشتی از نمای بالا» تندیس و جایزه نقدی جشنواره را از آن خود کند. با توجه به سابقه حضور این هنرمند در جشنواره تجسمی فجر او درمورد داوری امسال میگوید:
«وقتی اسامی داوران را نگاه کردم، متوجه شدم این دوره از جشنواره از داوران صاحب نام در عرصه هنر بهره میبرد. این فضای داوری فارغ از اعتبار و وجاهت هنری، برایم خیلی جذاب بود. داوران این دوره کسانی هستند که در مبحث هنر صاحبنظرند و برای این موضوع، بسیار خوشحال هستم. فارغ از آنکه جایزهای ببرم یا نه، با دیدن چنین ظرفیت بالای هنری در داوران، احساس خرسندی دارم. این روزها با توجه به ورود دوربینهای حرفهای فوقالعاده و همینطور تلفنهای همراه به قلمرو عکاسی، تعداد کسانی که خود را عکاس قلمداد میکنند، زیادشده و به نوعی از هنر عکاسی فاصله گرفتهایم. معتقدم که وجود چنین جشنوارههایی، شخصا باعث رشد خود من میشود؛ چراکه آثارم در کنار آثار هنرمندان رشتههای تجسمی دیگر، دیده میشود. عکاسی یک هنر است و برگزاری چنین جشنوارههایی برای بهتر شدنشان و منزلت هنر عکاسی،لازم است.»
آنه محمد تاتاری؛ نقاش
اثری که غریبه نیست
آنه محمد تاتاری یکی از برجستهترین نقاشان ایرانی است که در سال 1336در گنبدکاووس به دنیا آمده است. آثار او در کشورهایی چون سوئیس، انگلیس، فرانسه، هند، قطر، ارمنستان، ونزوئلا، اردن و... بارها در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته است. او برگزیده دومین دوسالانه نقاشی تهران، سومین فستیوال نقاشی معلمان ایران، نخستین جشنواره آثار تجسمی معلمان، دومین دوسالانه نقاشی جهان اسلام، چهارمین دوسالانه بینالمللی نقاشی جهان اسلام و... است و نیز جوایز بسیاری را در عرصههای مختلف از آن خود کرده است. اثر او امسال برای دومین بار به جشنواره هنرهای تجسمی فجر راه پیدا کرده است. خودش در اینباره میگوید:« قبلا نمیدانستم چنین جشنوارهای هست و از فراخوان آن مطلع نمیشدم وگرنه در تمامی دورههای آن حضور مییافتم، اما از سال گذشته در جشنواره شرکت کردهام و امسال برای جشنواره دهم با اثری آمدهام که آن را بسیار دوست دارم و از نگاه خودم و بسیاری کارشناسان زیباست. این اثر دو نام دارد؛ اولی «همه نجیبند» و دیگری «آن مرد ارتباطدهنده اقوام و ملتهاست.» در تابلوی نقاشیام، اسبی را به تصویر کشیدهام که بهصورت یورتمه و خیلی سنگین به طرف راست در حرکت است و چهار تصویر از آقای ظریف را کشیدم که بسیار باوقار و متین، به سمت راست حرکت میکند. با خلق این اثر میخواستم به مخاطبانم بگویم، بعضی از آدمها ارتباط خوبی با دیگران برقرار میکنند و خصلتهای خاصی دارند. این آدمهای خاص میتوانند با هماهنگی و تدبیر، ویژگیهای فرهنگی و قومی را به یکدیگر ربط دهند و باید به چنین آدمهایی احترام گذاشت. همیشه در ذهنم بود اثری خلق کنم که با مردم غریبه نباشد و همه نسبت به آن، شناخت و اطلاعات کافی داشته باشند. شاید علت راهیابی اثرم به جشنواره دهم، همین نگاه امروزیام باشد. نگاهی که مردم با آن انس دارند و میتوانند با آن نگاه زندگی کنند. بهنظرم همین نگاه باعث شد هیأت داوران نتوانستند از این کار، به راحتی بگذرند و آن را جزو منتخبان قرار دادند.»
تاتاری نظر مثبتی نسبت به جشنواره امسال دارد و درمورد مزیتها و معایب آن میگوید: « بهنظرم تنها چیزی که سال به سال بهتر میشود، این است که هر سال آدمهای جدید با فکرها، ایدهها و خلاقیتهای جدید وارد جشنواره میشوند. در این جشنواره نوع نگاه بسیار مهم است. نگاهها باید، نگاه نوینی باشد. تنها بدی جشنواره این است که در مکان مناسب و در خورشان هنرمندان برگزار نمیشود. بهنظرم موزه معاصر یا هر جای دیگری، برای این کار خوب است.جشنوارههای این چنینی باید در فضاهای خاص با ویژگیهای منحصر به فردی که با نورپردازی و چیدمان مناسب طراحی شده، برگزار گردند.» تاتاری جایگاه نقاشی ایران را با توجه به دیدگاهها، طرز تفکر و برخورد با هنرمندان؛ نسبت به کشورهای همسایه خوب ارزیابی میکند اما میگوید: ارتباط هنرمندان نقاش ایرانی با هنرمندان سایر کشورها، ضعیف است و برای همین است که هنر دست نقاشان ایرانی بهدلیل عدمشناخت خلاقیت و نوآوری هنرمندان ما را در عرصههای جهانی، ناشناس میماند. اما در داخل کشور هم اگر اثری نگاه درست و فلسفی داشته باشد حتما مردم هم به آن عمیقتر توجه میکنند، کاری شبیه نقاشان قدیم که بسیار بیآلایش و ساده بودند و حتی زیر کارهایشان را هم امضا نمیکردند. من میگویم هنرمند باید آنقدر خلوص نیت داشته باشد، صاف و ساده باشد که محبوب دل مردم شود. ما در ایران زندگی میکنیم و چقدر خوب است با صداقت و مهربانی در حرفهمان فعالیت کنیم و با این ویژگی قشنگ هنرمان، با مردم ارتباط خوبی برقرار کنیم.»
عبدالرحمن مجرد؛ عکاس
اتفاقات خوب
مجرد متولد سال 63در اردبیل و کارشناس عکاسی است و 15 سال است که در این رشته فعالیت میکند. او دارای عنوانها و جایزههای بسیاری در سطح ملی است و آثارش به جشنوارههای بینالمللی زیادی ازجمله جشنواره بینالمللی شهرداری «بویوک چک مچ» ترکیه، جشنواره بیخوابی یونان، نهمین جشنواره بینالمللی عکس امارات، جشنواره توسعه هزاره سازمان ملل و.... راه پیدا کرده است. عبدالرحمن مجرد که با اثری به نام «هستی و نیستی» به جشنواره آمده، درباره اثرش میگوید:« این عکس را حدود هشت سال پیش، در سفر معنوی به خانه خدا گرفتهام. این اثر را با توجه به زیبایی شناسی ارزشها و با مفهوم هستی و نیستی کار کردم و عمده تلاشم این بوده که از نگاه کلیشهای به ارزش دین و اعتقادات دوری کنم. از نگاه من نیستی زمانی شکل میگیرد و پا به هستی میگذارد که «هستی» مطلق وجود داشته باشد. به این معنی که «نیستی» از دل «هستی» پدید میآید و هستی حقیقی است.»
این هنرمند عکاس اردبیلی در جشنواره نهم و هشتم هم حضور داشته اما در جشنواره هشتم، بهدلیل هزینههای سنگین پروژهاش نتوانست کار خود را در جشنواره ارائه کند اما در این دوره از جشنواره با انگیزه آمده و درباره جشنواره دهم میگوید:«جشنواره بهعنوان گوشهای از توانمندیهای تجسمی است که از دوره هفتم به بعد، میدان حضور را برای ظرفیتهای متنوع هنر تجسمی باز کرده است. بهنظرم قابلیتهای این جشنواره در سه دوره گذشته باعث شده اتفاقات خوبی در آن رقم بخورد و هنرمندان زیادی جذب آن شوند. همین فرصت مغتنمی است که باید قدر دانست تا هنر و هنرمند امروزی بیاعتنا به مرزهای جغرافیایی و پندارهای رایج، در قالبهای متعالی پیشنهادهای ارزشمندی برای نسل بشر به ارمغان بیاورد. در این دوره از جشنواره، نگاه زیبایی شناسانه از محورهای اصلی انتخاب آثار بود و آثار پس از چندین مرحله داوری به مرحلههای بعدی و نهایی راه پیدا کردند. وقتی در جشنوارهای با طیف وسیعی از ایدهها روبهرو هستیم و هنرمند خودخواسته و براساس احساس مسئولیت و درک از جامعه و پیرامون خود، اثرش را پیشنهاد داده یا عرضه میکند، اتفاق بسیار خوبی است که راه پیش روی هنرهای تجسمی را روشن میکند. در هنر معاصر، یکی از راههای عرضه و ارائه مفهوم خوب، ادغام هنرهاست و پیوستگی هنرها و درهم تنیدگی روابط بین آنها، باعث ایجاد خلاقیت و خلق آثار بین رشتهای میشود. با نگاهی که در جشنواره امسال هست، امید داریم این موضوع استمرار یابد تا بتوان به خلق آثار عالی چشم داشت.»
حبیب پنبهچی، ؛ نقاش و گرافیست
امید به سخن گفتن
حبیب پنبهچی متولد تهران است و هماکنون در آتلیه خود کار عکاسی میکند. او که در رشتههای نقاشی، گرافیک و مجسمهسازی نیز فعالیت میکند، درباره سبک کار و زندگیاش میگوید:« سالهاست در جشنوارههای متعدد شرکت میکنم و بهطور کلی آثار هنری و هنر جزئی از زندگیام است. همچنان که درگیر کار هستم، ایدههایی در ذهنم بالا و پایین میروند و گاه حتی در خواب هم رهایم نمیکنند؛ تااینکه نهایتا باعث میشوند یک کار رقم بخورد. علاقهمندی و کنجکاویام به انسان، بهعنوان تنها موجودی که قدرت ادراک هستی و برقراری ارتباط معنا دار را دارد، همیشه همراهم است. ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که سرشار از تضادهاست. در دریایی از اطلاعات بیمصرف که از رسانهها دریافت میکنیم، غرق هستیم. بدون اینکه در اتفاقات و پدیدههای اطرافمان عمیق شویم، از همه چیز به سرعت رد میشویم و عبور میکنیم. احساس تنهایی و سرگشتگی انسان معاصر ناشی از همین وضعیتی است که او را در برگرفته و ذهن من، همواره درگیر حل این تناقضات است. نتیجه کشمکش من با چنین موضوعاتی در جریان زندگی و اندیشیدن به آنها، خلق آثاری هنری میشود. با همین محور، اثری که به جشنواره ارائه کردهام با عنوان «ما در بیابانیم و هیچکس با هیچکس سخن نمیگوید». این اثر تکنیک تکرار موقعیتی را رقم میزند و بافتی را در بستر بوم ایجاد میکند که در ساختن محتوای اثر، بسیار مهم و تأثیرگذار است. پروسه کار به نوعی درگیری من با موضوع انسان، هویت، حدود مشخص و گاه مخدوش بودن روابط انسانی را به تصویر میکشد. این تنها راهی است برای ارتباط با مخاطب، البته اگر هنوز امیدی به سخن گفتن باشد.»
او درباره جشنواره فجر میگوید: « جشنوارهها و فراخوانهای این چنینی بهعنوان حرکتهایی در جهت پویایی و رشد هنر مؤثرند. در سراسر دنیا جشنوارههای هنری بهصورت مستمر برگزار میشوند و در سالهای اخیر ایران نیز، در جریان هنر معاصر حرکتی آهسته اما رو به جلو داشته است. بهنظرم جشنوارههای هنری داخلی نیز در این سالها، برای معرفی هنرمندان جوان و جذب مخاطب عام موفق عمل کردهاند. هرچند نقاط ضعفی وجود دارد، اما شخصا بهخود حرکت اهمیت بیشتری میدهم و برای دیده شدن اثر هنری و اشتراک تجربه با مخاطبان ارزش زیادی قائل هستم.از سوی دیگر؛ این روند حرکتی است که باعث جهانی شدن هنرمندان معاصر ایران میشود. جریانهای هنری داخلی از روند جهانیسازی مستثنا نیستند و مرزها را درهم مینوردند. هنر امروز ایران تحت تأثیر این تحولات از جهاتی بسیار شبیه هنر جهان شده است اما به همان میزان تحت تأثیر زمینه فرهنگی و اجتماعی خود تفاوتهایی در ذات خود حمل میکند. بهنظرم هنرمند معاصر ایرانی با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد، امکان تامل بیحد و مرز با جهان را داراست. بدیهی است که هنر ایران برآمده از وضعیتی است که شهروند و هنرمند ایرانی دارد و معرف دیدگاه و مسائل و دغدغههای او است.»
مهدی وفامهر، هنرمند رشته چیدمان
از بناهای تاریخی ایده گرفتم
وفامهر کارشناسی ارشد تصویرسازی دارد. او از سال 77بهصورت حرفهای در کار چیدمان است و چندین نمایشگاه گروهی در اصفهان و تهران داشته است. او چندی پیش جایزه کتاب فصل سال را بهخاطر کار پژوهشی که با یکی از هنرمندان اصفهانی انجام داده بود، دریافت کرد. این دومین دوره حضورش در جشنواره تجسمی فجر است و امسال با اثری به نام «آنوسمیا» توانسته نظر هیأت داوران را بهخود جلب کند. او میگوید؛ اثرش چیدمانی و بهصورت بارکد است و مخاطب میتواند با گوشی همراه و نصب اپلیکیشنهای مخصوص، آن را رمزگشایی و اسکن کند. او درمورد ایده اولیه و ادامه روند خلق اثرش میگوید:« مطالعهای که روی نقشهای کاشیکاریهای سنتی انجام دادم، باعث شد تا ایدهای از ناحیه بناهای تاریخی به ذهنم خطور کند. بعدها به این نتیجه رسیدم که چقدر فرم این کتیبهها و خطوط بناهای سنتی به بارکدها نزدیک است. از اینجا بود که کتیبههایی درست کردم که شبیه این خطوط بود، ولی در عین حال، بارکد هم بودند و خوانده میشدند. زمانی که کارم را شروع کردم، بارکد در بین مردم زیاد شناخته شده نبود، ولی حالا همه مردم بهنحوی با این بارکدها در ارتباط هستند. «آنوسمیا» یک اثر تاملی است؛ زیرا مخاطب نمیتواند از نظر بصری آن را بخواند و درک کند. مخاطب با دیدن صرف اثرم به جایی نمیرسد، بلکه باید از اپلیکیشن آن کمک بگیرد تا بتواند آن بارکد را بخواند. درواقع؛ این اثر محتوایی دارد که در جای دیگری، بارگذاری شده است.»
وفامهر که برای ساخت اثرش از تعداد زیادی لیوان یکبار مصرف مقوایی استفاده کرده، قصد داشته با این چیدمان، از نظر بصری هم فرم جالبی را اجرا کند. این هنرمند اصفهانی از افزوده شدن بخش استانی جشنواره، ابراز خرسندی میکند و میگوید:« چیدمان، شاخهای از هنرهای جدید محسوب میشود و جایگاه نسبتا خوبی در بین هنرهای معاصر دارد اما برای دیده شدن آثاری مانند چیدمان، قطعا نیاز به فرهنگسازی است. نیاز است روی سلیقه عمومی کار شود. نهادهای هنری، مخصوصا نهادهای هنری دولتی متولی این کار هستند. از این لحاظ بخش استانها با تهران اختلافات زیادی دارد. ما که در شهرستان اصفهان با پیشینه تاریخی و فرهنگی غنی زندگی میکنیم، قاعدتا باید در زمینه هنر کهن، پیشروتر از نقاط دیگر باشیم، اما واقعیت چیز دیگری است. تهرانیها در آخر هفتهها میتوانند به مراکز تخصصی هنری، فرهنگسراها، گالریها و...بروند. درصورتی که شهرستانیها حتی از یک گالری کوچک هم بیبهره هستند.آرزو دارم مسئولان به شهرستانها توجه ویژهای داشته باشند و این فاصلهها را از بین ببرند.»
نیما آذرگان؛ گرافیست و نقاش
جست و جو در " گوگل ارت "
نیما آذرگان، اهل تهران و فاقد تحصیلات آکادمیک است. او دانشگاه معماری را رها کرده اما 10 سالی است که در کار هنر است. این جوان 34ساله خلاق، بدون آنکه زیر دست استادی آموزش ببیند، بهصورت خودآموخته نقاشی را یاد گرفته و امسال سومین حضور وی در جشنواره بینالمللی، هنرهای تجسمی فجر است. او تاکنون نمایشگاههای انفرادی و گروهی زیادی را در تهران و سایر شهرهای کشور برپا داشته است. یکبار اثرش، در جشنواره ونیز هم پذیرفته شد، اما بهدلیل مشکلات مالی و عدمحمایت مسئولان، نتوانست در عرصههای جهانی خودی نشان دهد. آذرگان امسال با مجموعهای با نام «مینی مالهای غلام قمر» به جشنواره فجر راه پیدا کرده است. کارش متشکل از 16 اثر ترکیبی است که با الهام گرفتن از نقشههای ماهوارهای «گوگل ارت» و مینیاتورهای قدیمی ایرانی طراحی شده است. او درباره ایده اثرش میگوید: « نزدیک به 10 سالی میشود که جستوجودر «گوگل ارت» جزو سرگرمیهایم است. از آنجایی که نمیتوانم بهصورت فیزیکی از منظره زمین از زاویه دیگری لذت ببرم، بنابراین هر روز وضعیت آن را از گوگل ارت پیگیری میکنم. متأسفانه ایران به سمتی میرود که در آینده فقط لکههای سفید از آن باقی بماند؛ اینها قبلا جاهایی بودند که دریاچه و تالابها را تشکیل میدادند. این اتفاق ناخوشایند و تلخ، در عین حال زیبایی مبهوت کنندهای را بهوجود میآورد که به تنهایی میتواند یک اثر ترکیبی باشد. از آنجایی که به هنر مینیاتور قدیمی ایرانی هم علاقه زیادی دارم، تلاش کردم تا این دو را با هم ترکیب کنم و کار نویی را پدید آورم؛ کاری که کسی تا به حال انجام نداده باشد.
بهنظرم هنرمند در قبال اتفاقات اطراف خودش مسئول است و فرقی نمیکند این مشکلات را در چه نوع کپسولی قرار دهد. مهم این است که بتواند آنها را ماندگار کند تا شاید جامعهشناسان آینده بتوانند روی آنها تحقیق کنند.» آذرگان که سال گذشته از جشنواره و حواشی آن انتقادهایی داشت، درمورد جشنواره امسال میگوید: «تصور میکنم با توجه به حاشیههای سال گذشته، انتخاب آثار امسال با حساسیت بیشتری صورت گرفت. با آقای کفشچیان تماس گرفتم و به او گفتم که خیلی از هنرمندان تمایل ندارند با نام حقیقیشان در جامعه شناخته شوند. آنها دوست دارند، با نام هنریشان مطرح شوند، اما متأسفانه خیلی از هنرمندان عزیز امسال هم بهرغم میل باطنیشان با نام غیرهنری خود به جشنواره آمدهاند.» وی درباره حفظ جایگاه هنری که در آن فعالیت میکند، میگوید: « متأسفانه نقاشی دیجیتال نسبت به سایر رشتههای تجسمی رشد چندانی نداشته است. در واقع استقلال این رشته از گرافیک، نادیده گرفته شده است. تصور عموم مردم از هنر نقاشی، این است که حتما باید بوم، قلممو و رنگی وجود داشته باشد تا ارزش کار بالا برود و قابل خرید باشد. درحالیکه یک هنرمند دیجیتال، به همان اندازه برای آفرینش یک اثر، از فکر و زمان بهره میبرد و تلاش میکند. تنها تفاوت در ابزار است و بس! اتفاقات و رویدادهای خوشایندی مانند جشنواره تجسمی فجر به امثال ما اجازه میدهد تا در چنین عرصهای حضور پیدا کنیم و با آوردن آثارمان به جشنواره آنها را به دیگران نشان دهیم و حتی در بعضی مواقع جوایزی را ببریم. این رویدادها باعث میشود تا دید مردم نسبت به مجموعههای ما نیز تغییر پیدا کند. البته این را هم بگویم که هنوز به آن جایگاهی که مدنظرم بوده و آن استقلال مالی که بتواند معاشم را بهعنوان یک هنرمند تأمین کند، نرسیدهام.»
معصومه رضازاده؛ نقاش
ارزش های انسانی
معصومه رضازاده یکی از زنان هنرمند و توانای استان آذربایجان شرقی است. او متولد سال 1360است و مدرک کاردانی نقاشی و کارشناسی صنایعدستی دارد. فعالیتهای هنری خود را در زمینه سفال سرامیک، از سال 80شروع کرده و بارها در نمایشگاههای داخلی شرکت کرد. او همچنین چندین بار نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است. او در نخستین جشنواره صنایعدستی فجر که در بهمن 95برگزار شده بود، جزو 10 نفر برگزیده بود. از سوی دیگر یکی از آثار این هنرمند در سال 95 «مهر اصالت یونسکو» را دریافت کرده است. اثری بدون نام که یک بشقاب سرامیک با نقشهای اصیل ایرانی بود. اوهمچنین سه دوره در دو سالانههای سرامیک، شرکت کرده و در سالهای 78و 90، رتبه اول و همچنین در سال 85رتبه دوم را کسب کرد. رضازاده درمورد راهیابی اثرش به دهمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر میگوید: «امسال برای حضور در جشنواره، سه مجسمه سرامیک با طرح زن ارائه دادهام. در ابتدا نامی برای آثارم انتخاب نکردم، اما بعد از پذیرش اثر، ایدهای به ذهنم رسید و نام اثرم را «زن، از نگاه یک زن شرقی» گذاشتم. سعی کردهام در کارم بیشتر ارزشهای انسانی را مدنظرم قرار دهم.»
رضازاده، پنج دوره در جشنواره هنریهای تجسمی فجر شرکت داشته و در سال 93مقام دوم این جشنواره را کسب کرده است. او در آن سال، یک کار سرامیکی ترکیبی را ارائه داده بود که مورد توجه قرار گرفت.
مریم کمار؛ عکاس
حس معلق
مریم کمار کارشناسی ارشد عکاسی دارد و تاکنون بارها آثارش به جشنوارههای مختلف عکاسی راه پیدا کرده و در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته است. او نمایشگاههای انفرادی و گروهی زیادی را در کارنامه هنری خود دارد. او در سال 92از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهعنوان هنرمند ارزشی شناخته و از او تقدیر شده است. او برای نخستین بار است که در جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی شرکت کرده و در همین نخستین حضور آثارش مورد تأیید داوران جشنواره بوده است. خودش در اینباره میگوید:«دوست داشتم کار در چنین فضایی را تجربه کنم. همیشه بهدنبال ارائههای جدیدی از جنس خلاقیت هستم و به همینخاطر تصمیم گرفتم مجموعهای به نام «کیانشهر» را که یک سال برای ثبت آن کار کرده بودم، به دفتر دبیرخانه ارسال کنم. از نگاه خودم چیدمان شش تایی عکسها، نزدیکی رویکردم به موضوع و شاید خلاقیت، عواملی هستند که کارم را به جشنواره کشاندند.»
او در توضیح اثرش میگوید: « در واقع این اثر، متشکل از شش عکس است. میخواستم با چنین چیدمانی از جزئیات، کلیتی از منطقه را در ذهن مخاطبانم شکل دهم. مجموعه در یک محله شهری است با فضایی که اگر چه بهنظر میرسد بسیار معمولی است، اما در عین حال آرایش، چیدمانها و سازههایی نامعمول دارد؛ فضایی عمومی متشکل از قشرهای متفاوت. در اینجا آنچه توجه را برمیانگیزاند «تضاد»است. نمای بیرونی (ریخت شناسی) محله، ابزاری جهت شناخت هویت ساکنان این محله است. در این میان وجود ایوانهای پر از اثاثیه در حکم یک رسانه یا به مثابه یک ویترین جهت اطلاعرسانی، خود نمایی میکنند. گاهی این مکانهای عمومی (ایوان) با کشیدن ایرانیتی تبدیل به فضای خصوصی شدهاند. لباسها و وسایل نمیتوانند هیچگونه هویت ارتباطی واجتماعی با صاحبانشان نداشته باشند. تک تک این ابزارها در حکم جزئی از یک کل محسوب میشوند. در یک فضای ابری، عکاسی را تقریبا از یکی از جنوبیترین نقطه تهران، کمی پایینتر از میدان شوش شروع کردم. راستش را بخواهید چنین منظرهای زیاد خوشایند نیست. گویا حس افسردگی و گرایش به زندگی در انزوا را در این منظره به وضوح میدیدم. ساختمانها و مناظر پشت پنجرهها، چیدمان جالبی داشتند. خصوصا اگر مخاطبی به سمت پنجرهها سوق داده شود، با سازههای متفاوتی مواجه میشود که چشم به سختی میتواند روی آنها متمرکز شود. چنین منظره عجیب و آشفتهای، مدام بیننده را به چشمچرانی دعوت میکند. در چنین فضایی، ظاهرا هر نمادی کارکرد خود را از دست داده است؛ مثلا پنجرهها دریچهای برای گشوده شدن، ورود نور وهوای تازه به اتاق هستند اما آنها در این فضاها بیشتر شبیه انباری هستند. آشفتگیها و ناهمگونیهایی در این مناظر به وضوح دیده میشوند. در واقع فضای این منطقه در تهران، دستخوش تغییرات جدی است که به مخاطب حس معلق بین روستانشینی و شهرنشینی را القا میکند و محرومیت معنای صریحی است که در نگاه اول به چشم میآید.»
این هنرمند تهرانی، با چیدمانی که در عکس خود انجام داده، توانسته آن را از حالت مستند اجتماعی، کمی خارج و وارد فضای هنری کند.او با توجه به جزئیاتی مانند نوشتههای گرافیکی روی دیوار، درها و پنجرهها توانسته اثر قابل توجهی را در این دوره از جشنواره ارائه کند. وی رمز موفقیت ثبت اثرش را متمرکز شدن طولانی مدت روی این پروژه میداند و از اینکه از دید دیگری به معضل مهاجرت نگاه کرده، رضایت خاطر دارد. از نگاه این هنرمند؛ عکاسی رشتهای است که مظلوم و مهجور واقع شده بهخصوص در کشور ما که برای تامین هزینههای پروژههای عکاسی، بودجهها دست نهادهای هنری است و گاه دیده میشود که مدیران هنری اصلا رشته تخصصیشان هنر نیست و به همین دلیل گاه رکود در فضای هنر بیش از پیش دیده میشود. کمار معتقد است نقش حمایتی از این رسانه ارزشمند، در ایران کمرنگتر از خارج کشور است و به جای شایسته سالاری، بیشتر رابطهها معیاری برای انتخاب هستند. وی در اینباره میگوید:« چیزی که این روزها گاه در کنار دانش هنری، در دنیای هنر میبینیم، بیشتر عمل کردن براساس سلیقه است. البته این موضوع در هنر طبیعی است، اما انتخاب اثر به صرف سلیقه، مطلقا غلط است. متأسفانه گالریها با افراد مشخص کار میکنند و این خیلی خوب نیست. از طرف دیگر؛ نهادهای هنری گاه به جزایری دست نیافتنی تبدیل میشوند و این موجب میشود رشد هنر بهخصوص در حوزه عکس به کندی صورت گیرد. البته گویا به تازگی قدمهای جدید برداشته شده که در آن با شیوههای مختلف، بچههای بااستعداد را شناسایی میکنند. امیدوارم این حرکت در سراسر ایران دیده شود و راهی برای همه عکاسان جوان، بهخصوص شهرستانیها باز شود تا این عزیزان هم این فرصت را پیدا کنند تا مانند هنرمندان تهران و سایر شهرهای بزرگ آثارشان پررنگتر دیده شود و صدایشان به گوش برسد.»
ابراهیم پاپیراد؛ مجسمهساز
هنر و تمدن ما غنی است
پاپی راد 19 سالی است که مجسمهسازی میکند. چند بار آثارش به جشنوارههای خارجی راه پیدا کرده ولی بهدلیل نبود حمایت مالی، نتوانسته در عرصههای جهانی حضور پیدا کند و خوش بدرخشد. او 29ساله و کارشناسی گرافیک است. سال گذشته با اثر «نازداره» به جشنواره هنرهای تجسمی فجر، راه یافته بود. «نازداره» را با الهام گرفتن از گاو مادهای حجم داده و تصویرسازی کرده بود. خودش میگوید: ما کشاورز هستیم و نسبت به حیواناتی که بزرگ میکنیم، تعلق خاطر داریم. «نازداره» هم یکی از آن حیوانات بود که بر اثر بیماری از بین رفت و به نوعی چند روزی، احساسات من و افراد خانواده را تحت تأثیر خود قرار داده بود. البته سال گذشته نام این اثر را به غلط در سایتها منتشر کردند که باعث دلخوری شد. پاپی امسال با اثری به نام «چرخ چپی» به جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر راه پیدا کرده است. او درمورد اثرش میگوید: «چرخ چپی» اصطلاحی در فرهنگ مردم لر زبان است، به این معنی که چرخی که میچرخد، برعکس حرکت میکند. یعنی چیزی باب میل نبوده و اوضاع بر وفق مراد نیست. مفهوم آن را از زندگی مردم روستایی که در آن زندگی میکنم، برداشت کردهام. اهالی روستا، بهرغم تمام تلاشی که میکنند و زحماتی که متحمل میشوند، باز هم خواستههایشان برآورده نمیشود و روزگار سختی دارند.
پاپی میگوید: من برای خلق آثارم از کلمات قدیمی و اشعار لری بهره میگیرم. با استفاده از آنها، تصویرسازی کرده و به ایدهام شکل و حجم میدهم و در نهایت آن را به شکل مجسمه درمیآورم. برای خلق آثاری از این دست باید نگاه ریزبینانه به زندگی مردم روستا داشت تا بشود اثری متفاوت خلق کرد. من مدتهاست درحال تجزیه، تحلیل و آزمایش هستم و قصد ندارم تا چند سال آینده، مجسمههایم را در نمایشگاه انفرادی یا گروهی در معرض دید عموم، قرار دهم. او درمورد جشنواره فجر امسال و همچنین آثار هنری جشنواره میگوید: «بیشتر جشنوارههایی که در داخل کشور برگزار میشوند، دارای تم کاری غربی هستند و حتی نگاهها، ایدهها و کارشان به سمت غرب گرایش پیدا کرده است. درصورتی که ما هنر و تمدن غنی داریم. بنابراین سعی میکنم بیشتر روی محور هنر لرستان کار کنم و کمی آن را به شکل امروزیتر و مدرنتر بازنگری و احیا کنم. معتقدم که در حق هنر کوتاهی میشود و کسی فضای کارهای هنری اصیل را به درستی نمیشناسد. ما باید بهعنوان هنرمند، در مورد طرحها و اثرهایمان بازنگری داشته باشیم. باید با فرهنگ اصیل ایرانی آشتی کنیم و کمی مهربانتر به آن نگاه کنیم. وقتی به پیرامونم نگاه میکنم، متوجه میشوم که خیلی از آثار قدیمی از برخی فرهنگهای خاص لرستان اقتباس شدهاند و این یعنی ریشه دار بودن. پاپی راد در مورد آینده کاری و هنریاش میگوید: « واقعا در ابتدای شاهراه هنر مجسمهسازی قرار دارم. نمیتوانم بگویم مردم از دیدن کارهایم، چه عکسالعملهایی خواهند داشت اما برای معرفی فرهنگ لرستان که حتی برای خودم هم گنگ است، تمام تلاشم را میکنم تا بتوانم با هنرم آن را به معرض نمایش بگذارم.»
فاطمه سادات فضایل اردکانی؛ هنرمند رشته چیدمان
یک تلنگر
جوانترین فرد راه یافته به دهمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی تهران، دانشجوی 21 ساله اهل اردکان یزد است که در دانشگاه الزهرای تهران، مشغول تحصیل در رشته نقاشی است. فاطمه سادات فضایل اردکانی با همه جوانیاش با آثارش در نمایشگاههای گروهی زیادی شرکت کرده است. او سال گذشته هم به این جشنواره راه پیدا کرده بود. ایدههای او برای حضور در جشنواره هنرهای تجسمی، جالب است. خودش میگوید؛ سال گذشته با پرس و جو از دکهها فهمیدم که روزی شش هزار نخ از یک مارک سیگار فروخته میشود. همین موضوع باعث شد تا با شش هزار نخ سیگار اثری خلق کنم که خیلیها آن را دوست دارند.فضایل در مورد اثر امسال خود در جشنواره میگوید:« در این دوره از جشنواره با کار «قتل عام» آمدهام. چندی پیش شنیدم در تهران، فقط در شش ماه دو هزار و 200 نفر بر اثر آلودگی جانشان را از دست دادهاند.همین تلنگر باعث شد تا این خبر تلخ را تبدیل به یک اثر متفاوت کنم. در مجموع برای خلق آثارم، دستخط خاصی ندارم. هر چیزی که برای مدتی ذهنم را درگیر کند، تبدیل به یک اثر و ایده میشود. از آنجایی که اهل اردکان یزد هستم و با موضوع آلودگی غیرمانوس، با شنیدن موضوع آلودگی و مرگ ناشی از آن خیلی شوکه شدم.
تصمیم گرفتم دوهزار و 200 ماسک سرماخوردگی را در پارچه سه در سه متر، با دست بدوزم و اثر« قتل عام» را خلق کنم.» از آنجایی که داوران جشنواره فجر، به نوآوری و ایدههای جدید بها میدهند، فاطمه سادات میتواند آینده روشنی در زمینه چیدمان داشته باشد. او در ارزیابی جشنواره دهم با مکث کوتاهی جواب میدهد:« فکر میکنم مکانی که برای جشنواره درنظر گرفتند، زیاد مناسب نیست. وقتی برای مرحله دوم پذیرفته شدم، رفتم تا کارم را نصب کنم اما با فضای خوبی مواجه نشدم. با آقای هنرمندی برخورد کردم که چیدمانش با تعدادی لحاف و تشک و ویدئو بود که با توجه به فضای محیط، اصلا جالب نشد و ایشان نمیتوانستند اثرشان را به خوبی به معرض نمایش بگذارند. مکان ارائه اثر، در پایین آمدن سطح کار نقش دارد. بهنظرم موزه معاصر، بهترین مکان برای برگزاری جشنواره هنرهای تجسمی فجر است.» جوانترین راه یافته به جشنواره فجر، مشکلات مالی را جزو بزرگترین دغدغهها برای پیشبرد اهدافش میداند. زندگی دانشجویی، زندگی در محیط کوچک خوابگاه و نبود حمایتهای کافی باعث شده تا او نتواند، خیلی از ایدههایش را به سرانجام برساند. او درمورد برخورد مردم با هنرمندان، بهخصوص در شهرستانها، کمی گلهمند است و امید دارد که شرایط هنرمندان و نگاههای مردم و مسئولان به آنها کمی تغییر کرده و بهتر از سابق شود.
ناهید حاجیمحمدی اوشانی؛ مجسمهساز
نشان یک وضعیت
ناهید حاجیمحمدی اوشانی، لیسانس نقاشی و کارشناسی نمایش دارد. او فعالیتهای هنری خود را در زمینه ساخت مجسمه از سال 82 شروع کرده است. او قبلا یک دوره به بخش مدعوین و دو دوره به بخش مسابقه جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر راه پیدا کرده است. حاجی محمدی در سال 92جایزه نفر اول جشنواره را از آن خود کرد و امسال هم با کاری به نام «لکن» در دهمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر، اعلام حضور کرده و توانست نظر هیأت داوران را بهخود جلب کند. حاجی محمدی درمورد خلق اثرش میگوید: «ترجیحم این است که خود اثر دیده شود، بعد راجع به آن حرف بزنیم. «لکنت» نشاندهنده یک وضعیت است. این وضعیت مربوط به زمان و مکان مشخصی نیست، ولی نشاندهنده یک رخداد است. معتقدم که عنوان اثر، در کنار خود اثر معنا پیدا میکند و معنای اثر، به تنهایی اثر را توضیح نمیدهد. اثر وابسته به فضاست و از آنجایی که عناصر مختلف در کنار یکدیگر، معنا را شکل میدهند، حرف زدن درمورد اثر پیش از قرار گرفتن در فضای آن، بخشی از مفهوم را در سایه قرار میدهد. به همین دلیل- همانطور که اول اشاره کردم- یک اثر باید از نزدیک دیده شود. » حاجیمحمدی درباره علت راهیابی اثرش به جشنواره میگوید: « علت راهیابی اثرم را در واقع باید از اعضای محترم هیأت داوران پرسید. این اثر از دیدگاه خودم، دارای چند ویژگی متفاوت بود. شاید دید داوران چنین نبوده و این برداشت شخصیام باشد. به هر حال کارم، چیدمانی بهمعنای مجسمه و فرم نیست. در اثرم، هم از متریال استفاده کردم و هم از رنگ و عنوان! روی یکی از فرمهای مخروطی زمان، چهار و سی و سه ثانیه مربوط به اثر کیج نوشته شده است. قطعا هر کسی که با هنر موسیقی آشنا باشد، این مفهوم را هم میشناسد. خود این مفهوم یک مکمل است و در واقع؛ مفهومی را وارد یک اثر تجسمی میکند. »
حاجی محمدی، نحوه استقبال مردم از این جشنواره را وابسته به اطلاعرسانی و نحوه تبلیغات میداند و میگوید:«تبلیغات خوب و ایجاد انگیزه، میتواند عموم مردم را راغب به بازدید از این جشنواره کند.» او با توجه به اینکه در دورههای قبل جشنواره هم حضوری پررنگ داشته، درخصوص به مزیتهای جشنواره امسال میگوید: «مزیت خوب جشنواره تجسمی فجر سال 96، این است که عنوان مشخصی ندارد؛ یعنی هنرمندان را آزاد گذاشتهاند تا هر کسی با هر اثری که دارد، کارش را ارائه کند. هر هنرمند میتوانست، ایده خود را با توجه به فضایی که جشنواره در اختیارش گذاشته بود، مطرح کند. خوبی کار این بود که در این دوره، عنوانی از سوی هیات داوران به هنرمندان تحمیل نشد که بهنظرم این موضوع، ارزشمند و مهم بود. اینکه این جشنواره تا چه حدی نسبت به جشنوارههای سابق، میتواند موفقتر عمل کند، چیزی است که باید منتظر بمانیم.»
این بانوی 36ساله تهرانی، در پاسخ به این سؤال که هنر مجسمهسازی ایرانی چه جایگاهی در ایران و دنیا دارد، معتقد است:« صحبت در مورد مجسمهسازی در ایران، یک بحث کلی است که نمیتوان آن را در یک جمله خلاصه کرد. شرایط امروز حاکم بر هنر در دنیای کنونی به اندازه زیادی همهچیز را درهم پیچیده کرده است. هنرمندان مجسمه ساز ایرانی، تاکنون آثار موفقی را خلق کرده و از این پس نیز خواهند کرد. در این فعالیتها، تحت شرایط مختلف نقاط ضعفی بهوجود آمده که یکی از آن دلایل، کمبود امکانات مناسب برای یک مجسمه ساز است. به هر حال فضایی لازم است تا یک اثر، خلق شود و فقط این نیست که هنرمند ایدهای داشته باشد. متأسفانه در برخی موارد شاهدیم که بحثهای مادی و هزینهها، باعث شده تا ایدهها کمرنگتر و کارهای بیکیفیتی دیده شوند.»
محمدرضا فتحی؛هنرمند رشته دیجیتال ایمیجینگ
با محافظان ملکه
محمدرضا فتحی، عضو انجمن نقاشان ایران، انجمن عکاسان ایران، مؤسسه توسعه هنرهای تجسمی ایران و همچنین عضو شورای پژوهش و فناوری مرکز آموزش علمی کاربردی میراث است. او اهل ابهر است. وی علاوه بر دریافت لوح تقدیر و جوایز از جشنوارههای داخلی، آثارش به چهار جشنواره بینالمللی آمریکا نیز راه یافته است. این هنرمند 33ساله از سال 72بهصورت رسمی در کلاسهای هنری شرکت کرده است. او در چهار زمینه طراحی فرش، نقاشی، عکاسی و دیجیتال ایمیجینگ فعالیت میکند. فتحی درمورد اثر هنری خود که «محافظان ملکه» نام دارد و به جشنواره تجسمی فجر راه پیدا کرده، میگوید: «روزهای تنهایی دوران کودکیام، به سرگرم شدن با حشرات و حیوانات اهلی میگذشت. با ورود به دوران نوجوانی و جوانی و فاصله گرفتن از دنیای بیهمتای کودکی، نهتنها این موجودات فراموش نشدند؛ بلکه در ناخودآگاهم جایگاه بیشتری برای خودشان پیدا کردند و پروبال گشودند. انباشتگی ذهنم از خاطرات کودکی، مشاهده جهان پر از تشویش و اضطراب انسان امروزی، مطالعه اساطیر، آشنایی با عکاسی و تکنولوژی پردازش تصویر و تأکید بر تکرار و تقارن موجود در فرشهای ایرانی، مجموعه عواملی بودند که زمینه ظهور مجدد حشرات و جانوران را در قالب جانوران اساطیری و خیالی فراهم کردند تا چنین اثری را خلق کنم.»
او بهعنوان یکی از جوانان موفق شهرستانی در مورد رویکرد جشنواره تجسمی میگوید:« جشنواره تجسمی، معرفی آثاری است که با قابلیتهای نوین و تعامل گرا، در قالب بهرهمندی از یک یا چند رشته از ظرفیتهای کلاسیک و جدید هنرهای تجسمی بسامان رسیده و در پی این است که ایدههای اصیل و مفهومی هنرمندانه را به نمایش بگذارد.» فتحی معتقد است که انسان وقتی توانست نیازهای اولیه خودش را برطرف کند، در مراحل بعد به سراغ زیبایی رفت.با این حال بهنظر وی، با وجود شرایطی که برخی از مردم حتی در برآورده کردن نیازهای اولیه خودشان ماندهاند، نمیتوان انتظار داشت نگاه خوبی به هنرمندان داشته باشند و با خرید آثارشان و نصب روی دیوار خانههای خود، تغییری در سبک زندگیشان ایجاد کنند.