• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
سه شنبه 20 فروردین 1398
کد مطلب : 51710
+
-

مدیریت بازار انرژی جهان به تنش‌های خاورمیانه و غرب وابسته است؟

استفاده از برگ اتمی ایران در تنش‌های ساختگی

بازخوانی کتاب محسن رنانی درباره اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران

استفاده از برگ اتمی ایران در تنش‌های ساختگی

عیسی محمدی

طی 2دهه اخیر، انرژی هسته‌ای و حواشی ایجادشده آن، یکی از بحث‌های روز و مهم بوده است؛ ماجرایی که صحبت و گفت‌وگو و نظردهی درباره آن، از داخل تاکسی‌ها تا در مهم‌ترین اندیشکده‌های ایران و جهان جریان دارد. بعضی‌ها معتقدند که هزینه‌اش بیش از فایده آن است و دیگران نظری متفاوت‌تر دارند. بحث‌های دامنه‌دار و دنباله‌داری نیز دراین‌باره در جریان است. دکتر محسن رنانی، اقتصاددان خوش‌فکر و شناخته‌شده ایرانی نیز دراین‌باره نامه‌هایی را نگاشته و به سران نظام ارسال کرده که معروف‌ترین آنها نامه‌اش به مقام معظم رهبری  است. او نظرات کامل خود و این نامه‌ها و دیگر مباحث ریزودرشت را در کتابی به نام «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران؛ درآمدی بر عبور تمدن‌ها» جمع‌آوری کرده که در سایت خود، آن را در دسترس عموم قرار داده است.

مردی که پژوهش و تحلیل می‌داند

رنانی، جزو استادتمام‌های دانشگاهی کشورمان است. کتاب‌هایش چند باری هم به‌عنوان کتاب سال دانشگاهی مطرح شده. پس او کاملا می‌داند که پژوهش واقعی چیست و دارد درباره چه چیزی صحبت می‌کند و راه و چاه تحلیل‌نویسی چگونه باید باشد. در کتاب هسته‌ای این چهره نیز چنین اتفاقی افتاده است؛ هرچند بعد از انتشار، نقدهایی هم به این کتاب وارد شد که غالباً از سوی دانشگاهیان صورت گرفت. نگارش این کتاب در دهه 80 انجام  شد؛ از سال1384 تا 1387. ابتدا نیز چند نسخه معدود از آن را به سران کشور فرستاد. رونمایی رسمی آن ‌هم در سال1394 عملی شد. پس هرگاه می‌خواهید درباره این نکته‌ها فکر کنید، به یاد داشته باشید که دست‌کم یک دهه از نگارش چنین کتابی گذشته است.

فلسفه تنش‌های بی‌پایان خاورمیانه

او در آن هنگام، تحلیل کرده بود که مناقشه اتمی ایران و غرب، خواست پنهانی خود کشورهای غربی است. چون می‌خواهند با برگ اتمی ایران در این ماجرا و دیگر تنش‌های ساختگی، سال‌ها بازی کرده و کنترل بازار انرژی را در دست داشته باشند؛ در واقع آنها تا مدت‌ها سعی داشتند قیمت نفت را بالای 100 دلار نگه دارند تا به‌این‌ترتیب، تقاضای نفت پایین بیاید و در نتیجه، سرمایه‌گذاری در انرژی‌های نو و نفت‌های نامتعارف به‌صرفه تمام شود. وقتی این سرمایه‌گذاری‌ها به سرانجام مورد نظر رسید، قیمت نفت به سقف هزینه تولید، یعنی مابین 30 تا 40 دلار خواهد رسید؛ یعنی این عدد و رقم‌ها، نتیجه استراتژی بلندمدت این جماعت بوده و کشورهای خاورمیانه و خلیج‌فارس، به‌نوعی خواسته و ناخواسته مهره‌های این بازی بزرگ‌تر بوده و شاید هنوز هم هستند.

وقتی همه‌‌چیز تغییرات بنیادین می‌کند

در واقع وقتی نگاهی به این کتاب خواندنی می‌اندازیم، جدا از اینکه تحلیل‌‌هایش را قبول داشته یا نداشته باشیم، به‌شدت درون کتاب اندرو گرو، بنیانگذار و مغز متفکر کمپانی اینتل پرتاب می‌شویم؛ کتابی به نام «تنها بی‌پروایان پایدارند.» اندرو گرو در این کتاب، به نوعی فلسفه مدیریت استراتژیک خودش را توضیح می‌دهد. مهم‌ترین بحث این کتاب، «نقاط چرخش راهبردی یا استراتژیک» است. او این نقاط را جاهایی می‌داند که بعد از آن، روش‌ها و رویه‌ها و نوع تأمین حوزه‌های مختلف برای همیشه تغییر می‌کند و کسانی که قادر نباشند این نقاط را درک کنند و با آن کنار بیایند، برای همیشه از میان خواهند رفت. او اشاره می‌کند که در اینتل، زمانی به تولید قطعات بزرگ‌تر شهره بودند؛ چیزی که بیشتر موفقیت اینتل مرهون آن بود. اما بعدها که او متوجه شد شرکت‌های ژاپنی در حال ورود به تولید ریزپردازنده‌ها هستند، با بصیرت مدیریتی خود، به این نتیجه رسید که باید و به‌سرعت هرچه‌تمام‌تر، وارد عرصه‌ای شود که اینتل تا پیش از آن، تجربه‌ای در آن نداشته است. البته این جابه‌جایی سخت بود ولی وحشت از آنچه در سال‌های پیش‌رو برای شرکت و صنعت او اتفاق می‌افتد، این سختی و مرحله ‌گذار را راحت‌تر می‌کرد.

ماجرای جیب به جیب‌کردن غربی‌ها

در کتاب محسن رنانی نیز مهم‌ترین بحثی که مطرح می‌شود، چیزی شبیه به همین نقاط چرخش راهبردی است. تا پیش‌از این، تأمین انرژی تجارت و صنعت جهانی غالباً از طریق خاورمیانه اتفاق می‌افتاد و دارد اتفاق می‌افتد. همین امر به کشورهای صادرکننده انرژی و اوپک، قدرت خاصی می‌بخشد. غرب هم به‌خوبی می‌دانست که به‌نوعی وابسته به این منطقه است؛ درحالی‌که علاقه‌ای به این وابستگی نداشته و صرفاً برای عدم‌اخلال در تأمین انرژی مورد نیازش با این نقطه از جهان در رفت‌وآمد و چالش بوده و هست. اما با ظهور کشورهای مستقل و همچنین پا گرفتن اسلام سیاسی و قدرت یافتن روسیه در این منطقه، غرب ترجیح داد که برای همیشه از این جغرافیای حاصل‌خیز چشم‌پوشی کند. به روایت رنانی، این چشم‌پوشی از سال‌ها پیش برنامه‌ریزی شده و طی طرحی استراتژیک، مورد توجه متولیان تدبیر در مغرب‌زمین قرار گرفت. آنها کم‌کم اقدام به اجرای گام‌به‌گام این طرح بلندمدت و حیاتی کردند. قرار بود چه اتفاقی بیفتد؟ قرار بود با ایجاد تنش‌های ساختگی و چالش‌هایی چون هسته‌ای و...، به بالا و پایین‌رفتن قیمت نفت کمک کند. در برهه‌ای، باید قیمت نفت بالا می‌ماند؛ بالای 100دلار؛ همان دوره‌ای که به نام دولت نهم و دهم می‌شناسیم. این بالا بودن قیمت نفت، اجازه سرمایه‌گذاری استراتژیک در انرژی‌های نو و استخراج نفت‌های جدید از حوزه‌های جدید غیر از خاورمیانه را فراهم می‌آورد. به‌هرحال این کارها نیاز به پول داشت و پول بالای نفت که به جیب سردمداران کشورهای نفتی واریز می‌شد، مجددا از طریق خرید نظامی و سرمایه‌گذاری اقتصادی و... به غرب بازمی‌گشت. این پول و سرمایه صرف همان کاری می‌شد که غرب برایش نقشه‌ها کشیده بود.

از کنار هم می‌گذریم

اما به مرور که هم هزینه و سرمایه مورد نیاز برای ایجاد چنین انرژی‌های نو و منابع جدید نفتی کمتر شده و هم این سامانه‌ها نیز به بهره‌برداری نزدیک‌تر می‌شدند، غرب کم‌کم قیمت نفت را پایین خواهد آورد تا خاورمیانه را برای همیشه به حال خودش واگذار کند؛ اتفاقی که تا حدودی افتاده و پیش‌بینی این امر آن‌هم یک دهه قبل، نشان از عمق این پژوهش و کتاب می‌دهد. درواقع محسن رنانی در این کتاب، به‌نظریه‌های پایان جهان فوکویاما و هانتینگتون اشارت‌ها دارد و به این پیش‌فرض می‌رسد که غرب نمی‌خواهد وارد برخورد با جهان اسلام که در خاورمیانه نمود یافته، بشود. غرب می‌خواهد برخورد تمدن‌ها را به عبور تمدن‌ها از کنار هم تبدیل کند. و بعد از این، عملا فاصله جهان اول و جهان سوم که غرب در اولی و جهان اسلام در دومی جای می‌گیرند، نجومی خواهد شد؛ درست مثل اتفاقی که میان آفریقا و غرب افتاده است؛ عملا غرب با این قاره کاری ندارد و تنها ربط این دو به هم، کمک‌های گاه‌به‌گاه انسان‌دوستانه و دارویی است و دیگر هیچ. به‌واقع از نگاه این اقتصاددان، ما بعد از این نقطه چرخش راهبردی و استراتژیک، با یک جهان توسعه‌یافته کامل اقتصادی و یک جهان کاملا فقیر که دیگر امکان رسیدن به توسعه را ندارد، روبه‌رو خواهیم شد. این، همان چیزی است که غرب می‌خواهد؛ عبور بدون هزینه از کنار جهان و تمدن اسلامی، قطع وابستگی خود به خاورمیانه برای همیشه و حفظ این فاصله نجومی تا ابد.

دیگر زمانی نمانده است

رنانی درباره اینکه چرا چنین کتاب و نظریه‌ای را در دولت نهم و دهم نشر نداده، می‌گوید که در آن دوره چون همه تخم‌مرغ‌ها در سبد هسته‌ای گذاشته شده بود، درک این نکته سخت به‌نظر می‌رسید و احتمال واکنش‌های غیرمنطقی را ایجاد می‌کند. او انتخابات ریاست‌جمهوری 1392 را بهترین فرصت برای مطرح‌کردن نظریه‌اش می‌دانست؛ چرا که معتقد بود ما دیگر فرصتی نداریم و غرب از 2020 به بعد، عملا نیازی به خاورمیانه نداشته و قیمت نفت از این هم کمتر خواهد شد. ضمن اینکه تنش هسته‌ای با ایران نیز دست‌کم تا این سال ادامه خواهد داشت. البته پیش‌بینی او تا سال 2030میلادی بود ولی سرعت تغییرات او را به چنین نتیجه‌ای رساند که طی مصاحبه‌ای، تاریخ پیش‌بینی شده خودش را 10سال جلوتر بیندازد. این اقتصاددان معتقد است که بعد از آن، دیگر غرب نیازی به نفت خاورمیانه نداشته و عملا این ما هستیم که باید نفت خودمان را مصرف کنیم؛ آن‌ هم با هزینه‌های بالا؛ هزینه‌‌هایی برای استخراج، نگهداری و نوسازی تجهیزات مستعمل نفت و... حتی تکنولوژی هسته‌ای نیز قدیمی و هزینه‌بر تلقی می‌شود؛ درحالی‌که با انرژی خورشیدی و بادی و گرمایش زمین و... دیگر انرژی اتمی جذابیت و مزیت اقتصادی خاصی نداشته و نخواهد داشت. البته به درست و غلط نظریات این چهره کاری نداریم و در این فرصت کوتاه نمی‌توان به بحث درباره‌شان پرداخت. اما به‌نظر می‌رسد که این نگاه استراتژیک، همخوانی عجیبی با واقعیت دارد؛ نگاهی که برخی آن را پیش‌بینی علمی آینده و برخی، یک توهم توطئه از نوع جدیدش می‌دانند. از نگاه او نیز تنها راهکار در این زمان اندک باقیمانده، رفتن به سمت انرژی‌های نو و قطع وابستگی به انرژی نفتی و هسته‌ای و... است؛ چرا که در غیر این صورت، ما بعد از مرحله‌گذار غرب از وابستگی به نفت خاورمیانه، برای همیشه در زمره کشورهای عقب‌مانده زیست خواهیم کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید