خود را بفریب
فرزام شیرزادی/ نویسنده و روزنامهنگار
همه ما اگر زانوی غم بغل نکنیم و خودمان را بدبخت ندانیم، یکقدم به سمت خوشبختی برداشتهایم. اگر قصد انتحار داریم و از زندگی سیر شدهایم بهتر است نگاهمان را عوض کنیم و خودمان به خودمان روحیه بدهیم. مثلاً اگر شپش ته جیبهایتان چهارقاپ بازی میکند و یکباره 17، 18نفر از خویشاوندان سببی سرزده به خانهتان میآیند، سکته ناقص نکنید. جای شکرش باقی است که همین تعداد دوبرابر نیستند. یا مثلاً قرار نیست در این اوضاع مکافات و بیپولی، دوباره و به اجبار هزینه شام عروسی بپردازید. اگر زنت با همشیرهات یا مادرت اختلاف شدید دارد، نگران نباش، چون در مواردی خیلی از این اختلافها به مرگ یکی از طرفین ختم شده. خدا را شکر کن که عجالتا فقط تحمل دیدن ریخت همدیگر را ندارند.
اگر از عصبانیت زیاد روزی چند مرتبه در ناحیه قفسه سینه و اطراف قلب احساس درد داری، دچار هراس نشو؛ از این بدتر هم برای خیلیها پیش آمده و بسیاری از دست همین درد بیپیر به گور یله شده و روانه قبرستان شدهاند. اگر سگ همسایه یا جانوری در قد و قواره گوریل در یک ظهر بهاری در خیابانی خلوت دنبالت دوید به قصد گاز گرفتن، خوشحال باش که شانس آوردهای، چون امکان داشت اگر در جنگلی دورافتاده بودی خرس سیاه پشمالو یا خرس پشمالوی کت و کلفتِ قهوهای یکباره از پشت درخت بپرد جلویت و تا بخواهی دست و پایت را جمع کنی...
اگر فقط چند دندانت درد میکند، خوشحال باش که فک و چانهات نشکسته است. اگر اتومبیلت را در کوچهای پارک کردی و چند ساعت بعد سراغش آمدی و دیدی جای پخش صوت و داشبوردش خالی است، خوشحال باش که لاستیکها سرجایش است. اگر سوار تاکسی شدی و بدصداترین خواننده صدایش از ضبط پخش میشد تو لب نشو؛ خوشحال باش که به جایش، صدای ممتد بزغاله یا عرعر الاغ نمیشنوی. عجالتا در هر اوضاعی سعی کن خوشحال باشی. خودفریبی راهی است برای اینکه هول نکبت، بدبختی و بیپولی کمتر به جان آدم نیش بزند. خود را بفریب.