نیک و بد
بخشایش الهی گمشدهای را در مناهی [کارهای بازداشتهشده] چراغ توفیق فراراه داشت تا به حلقه اهل تحقیق درآمد. به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاقش به حمائد مبدل گشت، دست از هوا و هوس کوتاه کرده و زبان طاعنان [ سرزنشکنندگان ] در حق او همچنان دراز، که بر قاعده اولست و زهد و طاعتش نامعول.
به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای
ولیک مینتوان از زبان مردم رست
طاقت جور زبانها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد. جوابش داد که شکر این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت.
چندگویی که بداندیش و حسود
عیبجویان من مسکینند؟
گه به خون ریختنم برخیزند
گه به بد خواستنم بنشینند
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
لیکن مرا که حسن ظن همگنان در حق من به کمال است و من در عین نقصان روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن
***
در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالمالغیب
دانای نهان و آشکارا