نگاهی به چهرهها و اینفلوئنسرهایی که صفحهشان حال خوبی دارد و با کارهایشان حال مردم را خوب کردهاند
مجازیهای انرژیزا
نرگس قویزری
یک گوشی موبایل و یک حساب کاربری در یکی از شبکههای اجتماعی بهویژه اینستاگرام کافی است تا هر کدام از ما را به یک اینفلوئنسر و صفحه ما را به یک رسانه تبدیل کند، فقط باید بلد باشیم چطور این کار را انجام دهیم. حالا خیلیها از این فضا و فرصت استفاده کردهاند و خودشان رسانهای شدهاند برای خودشان؛ چهرههایی که با تولید کارهای طنز و خلاقانه در این یک سال گذشته تأثیر زیادی روی حال خوب ما داشتند و حتی برای چند لحظه لبخند به لب ما نشاندند. ما چهرههای برتر سال را از نگاه تحریریه کوچک خودمان انتخاب کردهایم؛ چهرههایی که وقتی بیشتر دربارهشان بدانید میبینید که خوشحالکردن مردم و لبخندنشاندن بر لب آنها یکی از مهمترین دغدغهها و اهداف همگیشان است. هرچند از این راه پول خوبی هم دربیاورند اما همینکه پشت این تولیدات آدمهای خلاق و بافکرهای بزرگ است همینکه حاضر نیستند به هر قیمتی از شهرتشان استفاده کنند و همینکه جز این، هدفهای بزرگ هنری برای خودشان دارند نشان میدهد محبوبیتشان بیدلیل نیست. این گزارش ویژه را در آخرین شماره امسال بخوانید و کاندیداهای چهره برتر سال ما
را بهتر بشناسید.
متولد 1371است و دیپلم سینما دارد. از دانشگاه انصراف داده چون فکر میکرده درسخواندن در دانشگاه وقت تلفکردن است. برای همین خودش را سریعتر بهکار مورد علاقهاش یعنی بازیگری رسانده است. دستیار کارگردان بوده، متن نوشته، دورهای با دیرین درین کار کرده و برایشان متن مینوشته، فیلم مستند و تیزر ساخته، در مشهد تئاتر کار کرده و حتی در سربازی هم تلاش کرد جایی باشد که بتواند کاری که دوست دارد انجام دهد. برای همین به واحد هنری ارتش رفت و 100قسمت برنامه تلویزیونی برایشان ساخت. خودش میگوید: «صفحهای داشتم که خصوصی بود و هزار تا فالوئر داشت. نرمافزاری روی گوشیام نصب کردم و در زمانهای بیکاریام کار دوبله میکردم و روی صفحهام میگذاشتم، برای دوستانم. بعد از یکجایی به بعد دوستانم به من میگفتند چرا صفحهات بسته است ما برای دوستان دیگرمان میفرستیم آنها نمیتوانند ببینند. بعد از آن به اصرار چندتا از دوستانم صفحهام را عمومی و یک کانال تلگرام هم درست کردم». جواد خواجوی، جوان مشهور این روزهای فضای مجازی است که هرکدام از ما یکی دو تا از کارهایش را حداقل دیدهایم و طرفدارش شدهایم. با او درباره شهرت و مسئولیت اجتماعیاش گفتوگو کردهایم.
جواد خواجوی
تبلیغ به هر قیمتی ممنوع!
موضوع از چه زمانی اینقدر جدی شد؟
عید امسال من صفحهام را عمومی کردم؛ البته چیز جدیای هم نیست. اما فروردین گذشته من در تالار حافظ سرکار نمایش آمادئوس بودم و ساز میزدم. تصمیم گرفتم صفحهام را عمومی کنم. وقتی به مشهد برگشتم همهچیز تغییر کرده بود. اینطور نیست که بگویم من الان هدف خاصی را دنبال میکنم. نه! همان اول با 2هزار تا بازدیدی که از یکی از پستهایم شد برایم خفنترین اتفاقی بود که افتاد. بعد همینجور هی بالا رفت و من هم با این روند کنار آمدم. اینطوری نبود که خیلی خیلی خوشحال باشم و کیف کنم.
به هر حال دیدهشدن اتفاق جذابی است. وقتی صفحههای کارتان را بازنشر میدادند خوشحال میشدید دیگر ؟
بله واقعا جذاب است. تا یک جا مردم من را نمیشناختند. ویدئوهای من یا بدون اسم یا به اسمی دیگر در جاهای دیگر پخش شد و بعد کمکم مردم آمدند و صفحه خودم را پیدا کردند و کارهایم را از صفحه خودم دیدند.
اگر اینستاگرام به هر دلیلی بسته یا فیلتر شود چه اتفاقی برای شما و فعالیتهایتان میافتد؟
من دنیای دیگری برای خودم دارم که دنیای بازیگری است و الان در آن فعالیت دارم. اتفاق خاصی نمیافتد. من به کارم ادامه میدهم.
در زمینه تولید ویدئوهای خودتان چطور؟ تعطیل میشود؟
نه! بهزودی گیم من بیرون میآید که ماجرایش در جستوجوی ساجده مهلا و ماجراهای همان ویدئوهایم است. مثل قارچخور است. تا خرداد بیرون میآید. بعد از آن هم اپلیکیشنم راه میافتد؛ یک شبکه اجتماعی است که شما آنجا یک حساب کاربری و پروفایل دارید و میتوانید ویدئوهایی که دوست دارید را خودتان دوبله کنید و در صفحهتان بگذارید و لایک و کامنت بگیرید. در چالشها شرکت کنید و با وجود آن اصلا دیگر نیازی نیست از اینستاگرام استفاده کنید تا کارهای من را ببینید.
چه کسانی ویدئوهای شما را به اشتراک گذاشتند که برایتان جالب بود و خوشحال شدید؟
خیلیها. ببینید من در مراحل مختلف با چیزهای متفاوت خوشحال شدم؛ مثلا یادم هست به دوستم گفتم حمید یک روز سهیل میآید یکی از ویدئوهای من را دابسمش میکند؛ یعنی سهیل را خیلی دوست داشتم و فکر میکردم مثل او شوم خیلی باحال است. یا اگر بازیگران یا مجریهای برنامههای تلویزیونی ویدئوهایم را در صفحهشان میگذاشتند واقعا شاد میشدم. با بعضیها هم دعوا میکردم که چرا اسمام را پای پستتان نمیگذارید. برایم مهم بود. بعد استوری میکردم که ببینید چطور هنر ما را بدون اسم کار میکنند!!! ولی الان اگر بخواهم این کار را بکنم تبلیغ میشود. خیلی از هنرمندان هم من را فالو کردهاند که من ابتدا متوجه نشدهام اما بعدا فهمیدهام و واقعا خوشحال شدم. مثلا مهتاب کرامتی، سروش صحت، مهراب قاسمخانی و بعضی از خوانندهها که واقعا باعث افتخار من است.
با کدام ویدئو بیشتر دیده شدید؟
هرکدام از فیلمها مخاطب خودشان را دارد. عدهای میمونها را دوست دارند، عدهای ویدئوهای گربهها را دوست دارند. بعضیها از دایناسورها خوششان میآید بعضیها از ویدئوی ترامپ خیلی استقبال میکنند. به هر حال هر کدام از ویدئوها یک عده علاقهمند و فالوئر برایم اضافه کرد. مثلا آن بچه که در دستشویی هست را مردم میشناسند اگر بزرگ شود صدایش کلفت شود همه میفهمند نیازی نیست من کپشن بنویسم. من هم فیلم کار کردهام، هم تئاتر اما دنیای اینستاگرام خیلی متفاوت است؛ مثل این است که فیلم پخش کنی و مخاطبت مثل تئاتر جلوی صورتات باشد و این خیلی دنیای عجیب و غریبی است. من پارسال 3-2 ماهی تهران بودم و صفحهام در اوجش بود. بهویژه در مشهد همه جا حرف ساجده مهلا و دیش دیری دیدین بود و همه مامان خانم بودند و همه در دستشویی. من در مشهد در اسنپ کار میکردم. ماشینم را پارک کردم آمدم تهران برای بازی در نمایش وقتی برگشتم در همان فرودگاه مردم با من عکس میگرفتند تا دم در خانه. نمیخواهم بگویم برای من عجیب است. نه! در واقع دنیای عجیبی است.
بالاخره کدام ویدئوها محبوبتر شدند؟
در هر مقطعی یک ویدئو خیلی دیده شد. همان اول ویدئویی بود که میگفت «به من نگید جلال من آیدینم» بعد ویدئوی مربوط به مصاحبه بوفون و رونالدو بعد از بازی رئال و یوونتوس. آن را خیلیها به اشتراک گذاشتند. بعد دایناسورها، بعد اسکارلت و.... همینطور ادامه دارد.
از اتفاقات جالب و خوشایندی که برایتان افتاده بگویید؟
برای دیدن نمایش آقای آذرنگ رفته بودم؛ خنکای ختم خاطره که خانم معتمدآریا در آن بازی داشتند. من خیلی ایشان را دوست دارم و همیشه کارهایشان را با عشق دنبال میکنم. بعد از نمایش میخواستم ببینمشان که یکدفعه پریدند جلوی من و با خوشحالی گفتند: همان میمون را بگو. من جا خوردم گفتم میشود کمی بروید عقبتر اول من شما را ببینم. خب این اتفاقات واقعا برایم جذاب است و باعث افتخار. یا مثلا آقای هوشنگ گلمکانی آمدند با من عکس گرفتند و گفتند بیا با هم در مجله مصاحبه کنیم. یکسری مخاطبان خوبند اما یکسری مخاطبان ارزشمندند. این خیلی خوب است.
چقدر حساسیت برای گذاشتن پستهایتان دارید؟
این حساسیت برای من خیلی زیاد است. اول اینکه من فردا بخواهم بروم روی صحنه نمایش در این شهر و منتقدان میخواهند بگویند این آقا از توی اینستاگرام بلند شده آمده در تئاتر. هرچند هم که من اینجا بنشینم و بگویم من با تئاتر شروع کردهام من سینما خواندهام فریاد بزنم باز هم فرقی ندارد. آنجا باید خودم را نشان دهم. اینجا بگویم و روی صحنه خراب کنم فایدهای ندارد.
مسئولیت اجتماعی چطور؟چقدر به آن فکر میکنید؟
به خاطر همین مسئولیت اجتماعی من ماهی 300، 200میلیون تومان را نمیگیرم. تبلیغات را رد میکنم. مدیر برنامههایم تبلیغات پیشنهادی را بررسی میکند. هر چیزی را تبلیغ نمیکنم، تزریق ژل و سایت شرطبندی و کاشت ناخن و اینطور تبلیغات را قبول نمیکنم. سایت شرطبندی برای یک استوری میخواست 50میلیون تومان بدهد من نپذیرفتم. خیلی چیزهای دیگر هم هست. در صفحه من هم مردم هستند هم هنرمندان. همه برای من مهم هستند و من در برابر آنهایی که صفحه من را دنبال میکنند مسئولیت دارم.
فکر میکنید چقدر در تغییر حال مردم تأثیر داشتهاید؟
خیلی بد است که آدم از کار خودش تعریف کند اما نمیتوانم نادیده بگیرم که تکیه کلامهای مردم از ویدئوهای من است. وقتی میبینم مردم در هر کجای دنیا گوشیشان را نگهمیدارند برایم فیلم میگیرند و مشهدی حرف میزنند برایم بسیار باارزش است. این ویدئوهایی که مردم میفرستند اعتبار صفحه من است. تمام تئاترهایی که نتوانستم کار کنم تمام سریالهایی که در مشهد دوست داشتم کار کنم و نشد و حسرتش را خوردم تمام فیلم سینماییهایی که دوست داشتم بازی کنم و نشد در برابر این اتفاق هیچ است. خنده به لب مردمآوردن برایم مهم است. دوست دارم از آدمی که در یک متری من است تا کسانی که در دورترین نقاط دنیا هستند را بتوانم خوشحال کنم. همه به اندازه خودشان ناراحتی و مشکلات دارند من هم دارم اما دوست دارم دیگران را خوشحال ببینم. برای خودم هم خوب است.
پارسال 3-2 ماهی تهران بودم و صفحهام در اوجش بود. ماشینم را پارک کردم آمد تهران برای بازی در نمایش، وقتی برگشتم در همان فرودگاه مردم با من عکس میگرفتند
سهیل مستجابیان
طنازی به شیوه شیرازی
متولد اردیبهشت بودن آن هم در شیراز خودش کلی فاکتور برای جذابیت است. حالا کمی طنازی و مقداری استعداد در بازیگری و مهارت هم به آن اضافه کنید میشود سهیل مستجابیان. از سالهای دور وارد بازیگری شد و بهطور کاملا جدی تئاتر را ادامه داد اما شهرتش با ویدئوهای دابسمشی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، آغاز شد. هرچند در تئاتر چندین جایزه گرفته و سالها در این زمینه فعالیت داشته اما از سال93 به شهرت رسید. خودش انتشار دابسمشهایش در صفحه شاهین صفاری را باعث بیشتر دیده شدن کارهایش و بالا رفتن تعداد فالوئرهایش میداند. او جزو چهرههای قدیمی اینستاگرام است که با ساختن دابسمشهایی از برخی خوانندگان و بهخصوص خوانندگان قبل از انقلاب و همچنین شوخی با علیرضا امیرقاسمی، مجری یکی از شبکههای ماهوارهای، توانست محبوبیت خوبی کسب کند. او که این روزها با نزدیک به 9هزار فالوئر یکی از اینفلوئنسرهای مشهور است، همانند سال گذشته یکی از چهرههای تأثیرگذار و حال خوبکن در فضای مجازی بود.
او تمرکز زیادی روی میمیک صورت و نوع نگاهش دارد و به راحتی با استفاده از همین دو فاکتور با کمترین تلاش بیشترین حس را به بیننده منتقل میکند. هرچند نسبت به اتفاقات اجتماعی و سیاسی و شرایط روز جامعه با دابسمشهایش عکسالعمل نشان میدهد و کارهایش به روز است اما یکی از مهمترین ویژگیهای کار او دستمایه قرار دادن چهرههای فضای مجازی و بهویژه خود اینستاگرام برای ساختن ویدئوهای یک دقیقهای طنز است. البته در یک بازه زمانی نیز با یکی از دابسمش بازهای مشهور دیگر در اینستاگرام به نام «شبنم» به کلکل پرداخت و همین موضوع فالوئرهای او را افزایش داد اما خودش مهمترین دلیل افزایش فالوئرهایش را دیده شدن کارش در صفحه پرمخاطب شاهین صفاری میداند. البته بهدلیل پیشینه هنریاش و کار در تئاتر نیز رابطه خوبی با بازیگران و سلبریتیها دارد و همین موضوع سبب شده تا مرز بین کار خوب و کار تقلیدی را بشناسد. خبر بازی او در فیلم سینمایی «بیحسی موضعی» آبان امسال بازخوردهای مختلفی در پی داشت. خیلیها بدون آگاهی از پیشنیه تئاتری سهیل، ورود یک اینفلوئنسر به دنیای سینما که تنها با ساخت چند دابسمش مشهور شده را تصمیمی نادرست میدانستند. به هر حال حضور او در کنار چهرههایی چون پارسا پیروزفر، حبیب رضایی، حسن معجونی و باران کوثری خبری نبود که بتوان از آن بهراحتی گذشت. هرچند بیشتر دلش میخواست این پیشنهاد به واسطه پیشینه تئاتریاش باشد اما فکر میکند این پیشنهادها بهخاطر دابسمشهایش است. شاید دلیلش هم این باشد که او دابسمشهایش را صرفا کار طنز میداند و نه یک کار هنری و البته این طنازی را به گفته خودش از پدری دارد که هم میخندید و هم میخنداند.
او جزو چهرههای قدیمی اینستاگرام است که با ساختن دابسمشهایی از برخی خوانندگان و بهخصوص خوانندگان قبل از انقلاب و همچنین شوخی با علیرضا امیرقاسمی، مجری یکی از شبکههای ماهوارهای، توانست محبوبیت خوبی کسب کند
محمدرضا ژاله
ولکنش به چشماش اتصالی کرد
متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ است و عاشق بازیگری. هرچند فقط چند تجربه کوتاه در بازیگری دارد اما حرفه اصلیاش را بازیگری میداند. «ولکنم به چشمات اتصالی کرده» بخشی از یکی از ویدئوهایی بود که از ژاله منتشر شد و خیلی سر و صدا کرد و موجی از شوخی در توئیتر به راه انداخت. مدتی بعد از انتشار این ویدئو، ویدئوی دیگری که بهصورت مشترک با امیرمحمد زند که در صفحه زند منتشر شد باعث افزایش فالوئرهایش شد. ژاله یکی از چهرههایی است که امسال سعی کرد حال ما را با کارهایش خوب کند.
صدای ظریف و حرف زدن با ناز و ادایی که کمی هم شبیه به صدای بهاصطلاح آلن دلونی است. نگاهی رمانتیک و چهره ظریف تنها چیزی است که همان اول توجه را جلب میکند. خیلیها میگویند لوس است و کارهایش را نمیپسندند اما خیلیها هم کارهایش را دنبال میکنند. لحنی دارد که نشان میدهد سعی میکند خیلی محترمتر و باسوادتر و باتجربهتر از آنچه هست جلوه کند. همینها کافیاست تا شما بدانید که از طرفدارانش هستید یا از کسانی که شیوه کار او را نمیپسندند. از شوخیهایی که با او شده ناراحت نیست و معتقد است: «همزادپنداری، آسیبشناسی اجتماعی، گفتاردرمانی و رویکرد سایکودرام در این ویدئوها مسبب جهتدار کردن ذهن مخاطب سمت اعتلای جایگاه انسانیت در قالب انسان برتر کرده است.
اقلیمی از عقاید. اقلیمی حاصلخیز، برای شکوفایی احترام به تفاوت ها». جز این جایگاه با ارج و قربی که برای خود نزد مخاطب قائل است و فکر میکند خیلی کار شاخصی انجام میدهد، هیچکس را بین اینفلوئنسرهای اینستاگرام رقیب خودش نمیداند. اگر میخواهید کارهایش را ببینید مراقب باشید ولکنتان به چشمانش اتصالی نکند!
صدای ظریف و حرف زدن با ناز و ادایی که کمی هم شبیه به صدای بهاصطلاح آلن دلونی است. نگاهی رمانتیک و چهره ظریف تنها چیزی است که همان اول توجه را جلب میکند
دانیال خیرخواه
30 سالگی و آغاز یک راه جدید
وقتی کار دابسمش را شروع کرد تنها نزدیک به 300فالوئر داشت. تا اینکه دابسمشهایش در یکی دو صفحه اجتماعی پرمخاطب منتشر و رفتهرفته افزایش فالوئر شروع شد. اما اتفاقی که افتاد این بود که یک نفر این ویدئو را فرستاد برای سهیل مستجابیان. سهیل هم او را در استوری اینستاگرامش تگ کرد و با این کار سهیل، فالوئرهایش از 7، 8هزارتا به 40، 50هزارتا رسید. بعد ویدئوها دست بهدست شد و تا رسید به دست سلبریتیها. امیرمهدی ژوله از او حمایت کرد و باعث شد فالوئرهایش 2برابر شود. محبوبیت ژوله باعث شد کار او دیده شود. شباهت چهره، اسکلت صورت و سبک کارش به لوسیانو روسوی معروف ایتالیایی یکی از دلایل مورد توجه قرار گرفتن کارهای او بود. تا جایی که خیلیها به او روسوی ایران میگویند. هرچند او هرگونه کپیبرداری و تقلید از روسو را انکار میکند اما به هیج وجه نمیتوان این شباهتها را نادیده گرفت. دانیال خیرخواه که حالا 30سال دارد چه شبیه روسو باشد چه نباشد قطعا یکی از برترین چهرههای سال در فضای مجازی است که با کارهای خلاقانهاش بارها حال ما را خوب کرده است.
او هم مانند اغلب چهرههایی که دابسمش کار میکنند، از بازیگری و تئاتر کارش را شروع کرده و بیشتر دوست دارد در این زمینه فعالیت کند. ساختن دابسمش و ویدئوهای طنز برایش فقط یک کار است. کاری که دوست دارد به بهترین شکل انجام دهد اما هدف اصلیاش فعالیت در زمینه نمایش است، چیزی که الان هم در حال تلاش برای رسیدن به آن است. علاقهاش به هنر باعث شده در رشته نقاشی و گرافیک فعالیت کند. خودش میگوید: «الان هم یکسالی است که از آنجا بیرون آمدهام و با کارهای پارهوقت و موقتی در زمینه گرافیک روزگار میگذرانم. هرچند دوست دارم بالاخره روزی بتوانم از راهی که دوستش دارم یعنی راه نمایش، امور خودم را بگذرانم اما نمیدانم کی وقتش میرسد». ویژگی کارهای او بازی با میمیک صورت آن هم به شکلی اغراق شده است که بار طنزش را بیشتر میکند. درباره استفاده از ماهیچههای صورتش و این ویژگی کارهایش میگوید: «از همان دوران دانشجویی مدام تمریناتی جلوی آینه داشتم و همیشه دوست داشتم روی اعضای صورتم تسلط داشته باشم.
یادم است که جملهای شنیده بودم که میگفت این صورت خیلی ماهیچه دارد و میشود از همه آنها استفاده کرد و همه را به حرکت درآورد و با آنها چیزی را تداعی کرد. برای همین تصمیم گرفتم این ویژگی را به شکلی در دابسمش بیاورم و یک موزیکی طراحی و اجرا کنم». او تمام سعیاش را میکند که مردم را بخنداند، آنها را به فکر کردن وادارد و کمی حالشان را خوب کند. ایدههای بزرگی در سر دارد و به همین ویدئوهای دابسمش راضی نیست. میخواهد کارش را تعمیم دهد و با درنظر گرفتن سلیقه مخاطب و بازخورد کارهایش و استفاده از مهارتهای تئاتریاش ویدئوهایی تولید کند که فراتر از لب زدن روی یک آهنگ باشد. به قول خودش؛ هنوز اول راه است.
هومن ایرانمنش
برای همه پدر و مادرها
5آذر 95 تاریخی است که در ذهنش ثبت شده. تاریخ انتشار نخستین ویدئویی که با نیت خنداندن و انتقال حال خوب منتشر کرد. خیلیها خوششان آمد و خندیدند، خیلیها مسخره کردند و عده کمی هم تشویقش کردند. بعضیها هم فحش میدادند کمکم میخواست کرکره صفحه را پایین بکشد و دیگر ویدئو نسازد که خانمی پیام تشکر برایش فرستاد و کلی از کارهایش تعریف کرد و گفت مادرم سرطان دارد و فقط 3 ماه دیگر زنده است و برای نخستین بار بعد از شنیدن این خبر بعد از یک ماه با دیدن کلیپ شما خندید... همین پیام کافی بود که او دوباره شروع کند و هر 2 روز یک کلیپ بسازد تا لبخندی به روی لب مادری مریض بنشاند. هومن ایرانمنش متولد 31 تیرماه 1371 است. در روستایی در نزدیکی آستارا زندگی میکند و به تازگی در رشته آیتی فارغالتحصیل شده است. با او درباره روند کاری و شهرتش در این 2سال گفتوگو کردهایم.
در خانه جنگ و دعوا داشتیم. میگفتند آبروی ما را میبری. مایه ننگ خانواده هستی. اما رفتهرفته که عکسالعملها را دیدند نظرشان عوض شد
سال پرکاری داشتید. برنامهتان برای سال آینده چیست؟ با همین فرمان میخواهید جلو بروید؟
همانطور که میدانید این روزها به فضای مجازی هیچ اعتباری نیست و هر آن ممکن است فیلتر شود و دیگر فضایی برای کار کردن و ارائه کلیپها نباشد. برای همین ما سعی کردیم فضای مجازی را پلهای کنیم برای ورودمان به دنیای تئاتر و سینما. برنامهریزیهایی هم کردهایم. با چندنفر هم صحبت کردهایم مانند رحیم توفان و خانم آبیار. آنها از من طرح میخواهند و پیشنهاد دادهاند خودم وارد کارگردانی شوم. چون اگر فقط بخواهم بازی کنم باید صبر کنم ببینم کی نقشی مانند این شخصیتی که از من معرفی شده در فیلمنامهای باشد تا من بتوانم بازی کنم. بنابراین پیشنهاد دادهاند طرح ببرم و خودم کارگردانی کنم و حمایتم کنند. با این حال من سعی دارم بیشتر روی تئاتر تمرکز کنم و در شهر خودم کار انجام دهم.
فکر میکنی چقدر در حال خوب مردم تأثیر داشتهای؟
جدا از اینکه از دایرکتها و پیامها و ابراز علاقه و لطف مردم متوجه میشوم چقدر توانستهام تأثیرگذار باشم، اثر این خنداندن و حال خوب مردم را هم در زندگی خودم دیدهام. مشکلی داشتم که امیدی نداشتم حل شود ولی شد. مردم خدا را شکر خیلی استقبال کردهاند. به ویژه مادرها. البته این روزها با این شرایطی که همه ما داریم حالمان خوب نیست اما سعی میکنیم به ظاهر خوب باشیم و بخندیم و بخندانیم.
نقش مادر در کارهای شما خیلی پررنگ است. مادر خودتان نظرش چیست و چه عکس العملی دربرابر کلیپهای با حضور مادر دارد؟
خانواده خودم که اصلا راضی نبودند. همان اول در خانه جنگ و دعوا داشتیم. میگفتند آبروی ما را میبری. مایه ننگ خانواده هستی. اما رفتهرفته که عکسالعملها را دیدند نظرشان عوض شد. مثلا زمانی که من مدرسه میرفتم تا کسی اسم و فامیلیام را میشنید فوری میپرسید با آقای پرویز ایرانمنش نسبتی دارید؟ میگفتم بله، پدرم هستند. اما حالا اینطور شده که وقتی کسی با پدرم مواجه میشود و اسمش را متوجه میشود، از او میپرسد با هومن ایرانمنش نسبتی دارید؟ خب این خیلی خوشایند است.
برای نقش پدر و مادر در کلیپهایت، از پدر و مادر خودت ایده گرفتهای؟
نقش مادر دقیقا شبیه مادرم است اما پدرم با نقش پدری که در کارها میبینید کاملا فرق دارد. پدرم بسیار مهربان و با حوصله و همهچیزتمام است اما ما نقش پدرهای دهههای 30، 40 را نشان میدهیم که عمومیتر است.
کدام ویدئو بیشتر مورد استقبال قرار گرفت؟
کلیپ صدا کردن مادرها که وقتی جوابشان را میدهیم آنها نمیشنوند تبدیل به چالش بزرگی شد و حتی به صفحههای خارجی هم رسید. مثل همان که گربه را صدا میکردند و جواب میداد. کلیپی هم اخیرا داشتیم که وقتی ناراحتی و میخواهی همه بفهمند. این کلیپ خیلی خوب پخش شد. هر روز دربارهاش پیام دریافت میکنم. صفحههای عربی و هندی هم بازنشر کردهاند. خب این برای من خیلی خوب است. برای منی که در یک روستا زندگی میکنم و روزی این هم دیده شدن برایم غیرقابل باور بود.
چه کسانی برای ساخت ویدئو کمکت میکنند؟
اول فقط من و دوست صمیمیام علیسوگندپور بودیم. او همان اول خجالت میکشید گفت اگر پسرخالهام باشد من هم هستم. برای همین هم عباس ساسانی به ما اضافه شد. بعدها کسان دیگری هم کمکم کردند. خیلیها مانند علی ساسانی سعید و...
ایدهها را از کجا میآوری؟
اوایل کارها و نمونههای خارجی را میدیدم و ایده میگرفتم. سعی کردم کپی نکنم. دلم نمیخواست همان کار را عینا کپی کنم و فقط به زبان فارسی اجرا کنم. برای همین فقط سعی کردم ایده بگیرم اما رفتهرفته توجهم به اطراف جلب شد. به حرفها و جوک ها و به رفتار آدمها. همه اتفاقات اطرافم برایم جالب شد و منبع ایده. مثلا الان که شب عید است من برای خانهتکانی هیچ کمکی نمیکنم فقط مینشینم و بهکار کردن مادر و پدرم نگاه میکنم تا ایده بگیرم و کلیپ بسازم.
چقدر بالارفتن فالوئر برایت مهم است؟ تعداد لایکها و فالوئرها را زود به زود چک میکنی؟
تا قبل از 100هزارتایی شدن فالوئرها، برایم خیلی مهم بود. یادم است 7هزارتایی بودم خودم رفتم 5هزارتا فالوئر فیک اضافه کردم شدم 13هزارتا. تا اینکه کلیپ مربوط به آهنگ ماکانبند را درست کردیم. شب خوابیدم صبح بیدار شدم دیدم 26هزارتایی شدهام. تا 100هزارتا بشود خیلی مزخرف بود. اصلا بالا نمیرفت. سر کلیپ گرفتن حقوق شوهر با 3، 4هزارتا افزایش فالوئر داشتم. اما وقتی 100هزارتایی شدم از آن به بعدش برایم مهم نبود.
با این همه فالوئر احساس وظیفه یا مسئولیتی هم دربرابر مردم داری؟
بله. هرچه فالوئرها بیشتر شود مسئولیت سختتر میشود. بهویژه سر تبلیغات من بیشتر باید دقت داشته باشم.
سلبریتیها و چهرههای اینستاگرام هم کارهایت را منتشر کردهاند؟
بیشتر صفحههای معروف و عمومی کمکم کردند. ماکانبند هم که لطف کردند و من را بلاک کردند. اما نکته جالب این بود که من بابک جهانبخش را خیلی دوست دارم و همیشه لایوهایم کنسرتهایی است که با بابک جهانبخش و محمد علیزاده شوخی میکنم. یکبار متوجه شدم بابک جهانبخش صفحهام را فالو کرده. انگار به آرزویم رسیده باشم خوشحال شدم. چندبار رفتم در صفحهاش و چک کردم تا مطمئن شوم درست دیدهام. بیژن بنفشهخواه هم صفحهام را فالو کرده و برای من واقعا افتخار است.
سروش رضایی
یک کمپانی تکنفره
اواخر دهه 80 بود که چند انیمیشن طنز با ایدههای جذاب و جدید با شوخیهایی با کارتون پسرشجاع و قصه لاکپشت و مرغابی و گدایی پستمدرن (درباره گدایی لایک و کامنت در فضای مجازی) نام سوریلند را سر زبان انداخت. سروش رضایی که سازنده انیمیشنهای سوریلند است، متولد 1361 است و خودش تنهایی ایدهپردازی میکند. صفر تا صد کارهای انیمیشن را خودش انجام میدهد. محیط و مردم و هر چیزی که در اطراف اوست، جزئی از اتاق فکرش است. یک دفتر ایده دارد که همیشه همراهش است. جز انیمیشنهای متنوعش، کمکم انیمیشنهای سریالی را هم به کارش اضافه کرد. پسرشجاع نخستین انیمیشنهای سریالی او بود اما 2 سالی است که ماجراهای پرویز و پونه، قلی و همطویلهای بهصورت سوریلند و دنبالهدار بسیار معروف شده است.
او یک کمپانی انیمیشنسازی تکنفره دارد که در انیمیشنهایش خیلی صریح و رک معضلات اجتماعی و فرهنگی روز را به روی مخاطب میآورد و مانند یک روانکاو لایههای رویی را کنار میزند و مخاطب را با اصل ماجرا مواجه میکند. چهره عریان حقیقت روز جامعه را چنان با طنز همراه میکند که هم زشتی آن در یادها میماند و هم به آن میخندند. سروش رضایی یکی از قدیمیترین و پرمخاطبترینها در فضای مجازی است که با کارهایش حالمان را خوب میکند. جز اینکه یکی از قدیمیترینها و پیشکسوتانی است که در فضای مجازی ویدئو درست میکند، ویژگی اصلی کارش ارائه ایدههایش در قالب انیمیشن است؛ قالبی که کمتر کسی سراغ آن میرود و کاری سخت است. بیشتر چهرههای اینستاگرام که کارهای طنز یا دابسمش میکنند تنها با استفاده از یک دوربین و چهره خودشان در یک لوکیشن ثابت تولید محتوا میکنند، اما سروش رضایی این کار تخصصی را به تنهایی انجام میدهد. او خودش همه شخصیتها را خلق میکند، ایدهپردازی میکند، متنهایش را مینویسد، انیمیشنها را میسازد و در کانال تلگرام و در صفحه اینستاگرامش منتشر میکند. در واقع صفر تا صد کار با خودش است. هرچند پیشنهادهایی برای ساخت فیلم بلند با همین کاراکترهای مشهورش داشته اما او هنوز این پیشنهاد را قبول نکرده و تصمیم دارد همچنان بر ساختن ویدئوهای کوتاه و اپیزودی تمرکز داشته باشد. در سالهای 93 و 94 تقریبا یکهتاز بود ولی بعدها گروههای دیگر هم شروع به کار کردند و با گسترش اینستاگرام و تلگرام کارهای خود را منتشر کردند اما همچنان اقبال به سوریلند ادامه دارد. به گفته او یکی از موفقیتهای سوریلند این است که او خودش را بدون هیچ کپی در آثار پیاده میکند. میگوید: «بهنظر من در انیمیشن آنچه از تکنیک مهمتر است ایده اصلی است. امروز بعضا کارهای خوبی در حوزه انیمیشن انجام میشود که تکنیک خیلی خوبی دارند اما در مرحله داستان و ایده جذابیت ندارند. برخلاف تصور بعضی افراد آنچه برای مردم جذاب است، ایده و داستان اثر است نه تکنیکی که استفاده میکنی».
زودنیوز
با همه شوخی با ما هم شوخی؟!
شوخی با خبر ایده بسیاری از برنامههای تلویزیونی یا اینترنتی بودهاست که در بسیاری موارد با استقبال مردم هم روبهرو شده و حالا چند وقتی است یک گروه از هنرمندان مشهدی بخش خبری به نام «زودنیوز» راه انداختهاند که در اینستاگرام بسیار بازدید داشتهاست. بخشی که جدیجدی با اخبار شوخی میکند و حتی ژست عصاقورتدادگی گویندگان خبر را دستمایه طنز قرار میدهد. بخش خبری که گوینده آقا و خانم دارد. اخبار باشنوایان! دارد و حتی یکباره موزیکال میشود. اول شاید بهنظر بیاید که شوخی با بخشهای خبری و اخبارگوهاست اما کافیاست چندتا از کارهایشان را ببینید تا متوجه شوید آنها با همه مسائل روز شوخی میکنند. حتی با شما! جواد مهجوری کارگردان آن است و مریم کیانیزاده گوینده خانم و شفیعی گوینده مرد زود نیوز. زودنیوزیها هم از پدیدههای امسال هستند که دقیقا از اول فروردین 97 نخستین ویدئوی خود را در اینستاگرام منتشر کردند و توانستند در مدت زمانی کوتاهی به بیش از 250هزار فالوئر برسند و تبدیل به یکی از صفحههای محبوب این روزهای شبکههای اجتماعی شوند.
یک روز دور هم جمع شده بودند و یک جلسه توفان مغزی راه انداختند که چه کنند و چه نکنند و چون کار اولی که در رادیو انجام داده بودند به اسم خبرفوری بیرون آمد، این پیشنهاد شد که روی خبر کار کنند. پس تصمیم گرفتند خبرها را بهصورت طنز دربیاورند. اسم زودنیوز را هم مهجوری مطرح کرد. همه بداهه طنز خودشان است که در قالب داستانهای زودنیوزی شکل گرفته است. کیانی میگوید: «خانم فقط 2 مورد را به آقای مهجوری پیشنهاد دادم. همه ما دهه شصتیها هرکداممان حداقل یک معلم داشتیم که نوک مقنعهاش تیز باشد. طوری که فکر کنیم انگار عمدا اینطوری باشد. یا اینکه خط چانه مقنعه هنگام درس دادن جابهجا شود و این ایده در حال تکامل است». خیلیها به آنها گفتند ادامه ندهند چون موفق نمیشوند اما ناامید نشدند و وقتی که به قول خودشان برگ برنده رو کردند همهچیز عوض شد. برگ برندهشان موزیکال شدن آیتم بود. نخستین آیتم موزیکال که پخش شده یکشبه فالوئرهایشان زیاد شد. خودشان میگویند؛ همیشه حواسمان هست در طنزمان قبح یک چیزهایی نشکند. اگر چیزی بد است بد است. اینطور نباشد که به صرف خنده گرفتن از مردم بد را خندهدار جلو بدهیم. مشکلات اقتصادی بد است. فقر بد است شاید خوب نباشد خندهدار نشانش بدهیم. اگر چیزی ناراحتکننده است باید ناراحتکننده باشد. شاید برای همین است که خیلی جدی هستیم. اما در بعضی از موضوعات خود موضوع تو را میخنداند.
محمد لقمانیان
عروسکگردانی که کلیشهها را شکست
بعد از سنجد و نگار استخر که همیشه کنار هم برنامه اجرا میکردند و یکی از موفقترین نمونههایی بودند که هم عروسک و هم عروسکگردان را به یک اندازه میدیدیم و میشناختیم و دوست داشتیم، امسال محمد لقمانیان با عروسک لقمه که خیلی شبیه بهخودش ساخته شده است، تجربه جدیدتری را مقابل چشمهای تماشاگران قرار داد. او سالها پیش از خلق این عروسک، فعالیت خود را در تئاتر عروسکی و کودک بهعنوان عروسکگردان، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر آغاز کرده بود. متولد 1363 است و در تئاتر و تلویزیون با پروژههایی مانند «کلاهقرمزی»، «شهر موشها 2»، «شکرستان» و... همکاری داشته است اما در کنار اینها سالهاست بهعنوان مدرس تئاتر و نمایش خلاق و بازیهای وانمودی، در کار آموزش نیز فعالیت دارد. فارغالتحصیل لیسانس نمایش عروسکی و فوقلیسانس کارگردانی تئاتر است. ماجرای او لقمه از یک ویدئو خیلی کوتاهی در فضای مجازی شکل گرفت که با عروسک دیگری منتشر کرده بود و محمد بحرانی او را به شرکتی معرفی کرد و پیشنهاد همکاری داده شد و این همکاری شکل جدی به خود گرفت.
هرچند از ابتدا لقمانیان از عروسکش برای ساخت ویدئوهای تبلیغاتی استفاده کرد اما خودش میگوید که کارش دلی و هنرمندانه بود و از قدیم هم گفتهاند هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. از آنجا که عاشق کار و حرفهاش است به همین دلیل هم کاملاً دلی این کار را آغاز کرده، میخواسته بهعنوان یک هنرمند عروسکگردان شغلش را به همه مردم نشان دهد و همین برایش مهم بود. همیشه عروسکگردانها و صداپیشگان از چشم مخاطب دور هستند و دوست داشت مخاطب را با این حرفه آشنا کند. در واقع قصدش این بود که هنرش را به تنهایی معرفی کند. برنامهای به دور از تمام قوانین موجود به شکل آزاد با رعایت اصول اخلاقی که تاکنون در تلویزیون اجازه پخش آن داده نشده است. میگوید: «مردم تشنه اتفاقات جدید هستند و من در چارچوب قوانین اخلاقی سعی میکنم اتفاقات خوبی را رقم بزنم. ضمن اینکه مخاطب من در لقمهشو کودکان نیستند بلکه مخاطبی که درنظر گرفتم رنج سنی بزرگسال است و با این حرکت خوراک فرهنگی و سرگرمی آنها را فراهم میکنم».
حتما ویدئوهای او درباره موضوعات اجتماعی و سیاسی روز را دیدهاید؛ از استفاده از بریدههای صحبتهای رئیسجمهور گرفته تا موسیقیها و فیلمهای قدیمی و خاطرهساز و سخنان مثلا کارشناسانی که به نوعی در فضای مجازی سوژه شدهاند، همه و همه دستمایه ساخت ویدئوهای طنز، جالب و دیدنی لقمهشو هستند. او با خلق اتفاقات درست تلاش میکند تا حداقل مخاطبی که بیننده این اثر است کمکم دست به خلاقیت بزند و دابسمشهای خلاقانه تولید کند و هر کاری را در فضای مجازی منتشر نکند. معتقد است: «فرهنگسازی برای تلویزیون است چراکه مخاطب بیشتری دارد. من آزادانه یک حس درونی خوب را به دیگران منتقل میکنم و از این نظر بسیار خوشحالم. اگرچه بهدنبال سرگرمی و شادی مردم از راه اخلاق و هنر هستم، اما دوست دارم اگر نقد درستی هم هست با عروسکم این کار را انجام دهم. در تمام دنیا چهرههای سرشناس نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خود واکنش نشان میدهند و من هم در حد خودم با این عروسک انتقادهای اجتماعی را به تصویر میکشم. هدف من تمسخر کسی نیست تنها هدف من نقد اجتماعی درست و آشناییزدایی درست است و مردم را از نگاهی دیگر با موضوعات آشنا میکنم. برای ذهن آدمها و دوری از کلیشهها میتوان با حرکتهای تازه اتفاقات خوبی را رقم زد».