راه برای خلاقیت باز است
اقتباس ادبی از شاهکار مارکز در گفتوگو با کاوه میرعباسی
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
عمده شهرت گابریل گارسیا مارکز بهخاطر رمان «صد سال تنهایی» است؛ اثری که تاکنون به 46 زبان ترجمه شده و نزدیک به 50 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. بسیاری از مخاطبان ایرانی صد سال تنهایی را با ترجمه زندهیاد بهمن فرزانه خواندهاند؛ هرچند در سالهای بعد بهدلیل لغو مجوز ترجمه بهمن فرزانه ترجمههای دیگری از آن به بازار آمد. کاوه میرعباسی یکی از مترجمانی است که تاکنون 5 اثر «برگ باد»، «کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد»، «وقایعنگاری مرگی اعلامشده»، «عشق در روزگار وبا» و «صد سال تنهایی» را به فارسی برگردانده است. ویژگی ترجمههای میرعباسی برگرداندن اثر از زبان اصلی (اسپانیایی) و دقت در ترجمه به زبان فارسی است. با او درباره اقتباس از شاهکار گابریل گارسیا مارکز گفتوگو کردهایم.
مارکز هیچوقت به اقتباس از «صد سال تنهایی» رضایت نداد، اما اکنون ورثه او حق اقتباس از کتاب را به کمپانی نتفلیکس فروختهاند. بهنظرتان این کار اخلاقی است؟
الان دارم خبر ماجرا را از شما میشنوم. همانطور که گفتید مارکز هیچگاه موافق اقتباس نبود اما تا دلایل طرف مقابل را نشنویم نمیتوانیم بگوییم که اخلاقی است یا نه، اما کارشان قطعاً قانونی است. ما نمیتوانیم خودمان را در جایگاه پسر یا همسر مارکز قرار دهیم. پسر مارکز کارگردان خوبی است. قطعاً مصلحتی دیده که اجازه اقتباس از اثر مارکز را داده است.
آیا اساساً با اقتباس از شاهکارهای ادبی موافقید یا فکر میکنید بهتر است شاهکارها در کتاب بمانند و مخاطبان شکل بصری کار را در ذهنشان بسازند؟
همیشه در میان طرفداران یک اثر ادبی بهویژه شاهکارها بحثهایی درمیگیرد که آیا اقتباس از این اثر موفق بوده است یا نه؟ مثلاً وقتی فولکر اشلوندورف نسخه سینمایی «طبل حلبی» گونتر گراس را ساخت یا وقتی که بخشی از رمان «در جستوجوی زمان از دست رفته» را با عنوان «سوان عاشق» ساخت، بسیاری از دوستداران این دو کتاب نسخه سینمایی را دوست نداشتند، اما بهنظرم این دو فیلم اقتباسهای خوبی بهشمار میروند یا اقتباس سینمایی فاس بیندر از «برلین، میدان الکساندر» اثر برونو آلفرد دوبلین که بهنظرم آن هم اقتباس خوبی است. منتها واقعاً اقتباس هر اثر با اثر دیگر فرق میکند و اینکه چه گروهی برای ساخت اثر انتخاب میشوند، بسیار تعیینکننده است.
اقتباسهایی که پیشتر از آثار مارکز مثل «عشق سالهای وبا» صورت گرفته را چطور میدانید؟
من نسخه سینمایی «عشق در روزگار وبا» و «خاطره دلبرکان غمگین من» را دیدهام و بهنظرم مجموعاً آثار قابلقبولی بودند.
پیشبینیتان درباره اقتباس صد سال تنهایی چیست؟
«صد سال تنهایی» قابلیتهای بصری زیادی دارد اما طبیعتاً بخشهایی از رمان را نمیتوان به تصویر برگرداند. سریال تلویزیونی ملزومات خودش را دارد. تعلیقهای سریال در هر قسمت باید بهگونهای باشد که مخاطب سریال را دنبال کند. الان که فکر میکنم میبینم که خیلی از این تعلیقها با ساختار روایی صد سال تنهایی همخوان نیست، اما لابد فیلمنامهنویسان تمهیدی برای ماجرا میاندیشند. البته امتیاز آثار بزرگ ادبی این است که راه را برای خلاقیتهای تازه باز میکنند.