فرهنگ عامیانه سینه به سینه منتقل شده
گپ و گفتی با جواد انصافی به بهانه انتشار کتاب «نمایشهای شگفتانه زنانه ایران»
مهرداد طبرسی /روزنامهنگار
حاجی فیروزها در آستانه نوروز میآیند؛ با لباس قرمز و سر و روی سیاه، آواز میخوانند و شادی میپراکنند. حاجی فیروز از سیاهبازی آمده است؛ یکی از نمایشهای آیینی ایران که در سالهای دور در جشنها و عروسیها اجرا میشد و در سالهای اخیر در آستانه فراموشی است و به جز جشنوارههای نمایش سنتی و آیینی و آنچه در روزهای پایانی سال در سر چهارراهها و خیابانها میبینیم اثر چندانی از آن باقی نمانده است.
حاجیفیروزی که به همشهری آمده است جواد انصافی است؛ یکی از آخرین بازماندههای نسل سیاهبازان تهران. جواد انصافی صبح دیروز به همشهری آمد و با لباس قرمز حاجیفیروزها سکوت تحریریه را شکست و حال و هوایی متفاوت به تحریریه همشهری داد. بسیاری از مخاطبان تلویزیون او را در نقش عبدلی در برنامهها و جنگهای تلویزیونی بهخاطر دارند. انصافی به جز بازیگری و کارگردانی تئاتر و نمایشهای تلویزیونی مؤلف آثاری در حوزه نمایش نیز بوده است. «سیاهبازی از نگاه یک سیاهباز» و «نمایشهای زنانه ایران» ازجمله آثار اوست. کتاب «نمایشهای شگفتانه زنانه ایران» آخرین اثر اوست که بهانه گفتوگوی کوتاه ما با جواد انصافی شد.
شما پیشتر کتاب «نمایشهای زنانه ایران» را منتشر کرده بودید. «نمایشهای شگفتانه زنانه ایران» چه فرقی با کتاب قبلی دارد؟
کتاب «نمایشهای زنانه ایران» شامل همه نمایشهای ایرانی در تاریخ گذشته ایران میشد اما در کتاب نمایشهای شگفتانه وجه شگفتانگیزی نمایشها اهمیت دارد و شامل همه نمایشها نمیشود؛ مثلا در دوره قاجار زنی به اسم منور شیرازی بود که در مجالس شادی زنانه حضور مییافت و در مساحتی به اندازه یک در یک و نیم که با آرد پوشانده شده بود راه میرفت و نقش میزد. مراسم که تمام میشد حاضران میدیدند که با پاهایش بر آرد نوشته است؛ مثلا نوشته است جشنتان مبارک یا نقشهایی مثل گلهای قالی حک کرده است.
روایتها و حکایتهایی که در کتاب آوردهاید، مستند به چه منابعی است؟
همه حکایتها از منابع و مستندات و کتابهای به جا مانده از دوره قاجار و دورههای گذشته انتخاب شدهاند. بعضی از روایتها نیز سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است.
نکتهای که منتقدان درباره آثاری که به فرهنگ عامه میپردازند میگویند این است که بخش عمده این نوشتهها مبتنی بر فرهنگ شفاهی است و شاید قابلیت استنادی چندانی نداشته باشد.
نه، چنانکه گفتم بیشتر آثار مستند به منابع مکتوب است اما بخشی از فرهنگ فولکور به ناگزیر سینه به سینه نقل میشود و چارهای نداریم که برای از بین نرفتنشان آنها را مکتوب کنیم؛ آیینهایی که مطابق با اقلیمها و فرهنگهای مختلف فرق میکند؛ مثلا آیین دیگ به سر در اقلیمهای مختلف فرق میکرده است. در تهران با پارچهای اجرا میشده، در استانهای مرکزی ایران با غربیل و در استانهای شمالی مثل مازندران از دیگ استفاده میشده است. اما اصل آیین وجود داشته و سینه به سینه به ما رسیده است. یا مثلا میدانیم که در دوره ساسانیان شخصی شبیه سزار بود و در نمایشها نقش سزار را بازی میکرد. در منابع مکتوب چیزی به ما درباره او نرسیده است اما چنین شخصیتی در نمایشهای سنتی ایران بوده که نقشی شبیه سزار داشته است.