حضور آرام و بیحاشیه
محسن سلیمانی، مترجم ادبیات درگذشت
مهرداد طبرسی:
ابتدای خبرها را که در گروهها و کانالهای داستانی دیدم گفتم لابد اثر تازهای از محسن سلیمانی ترجمه شده یا اتفاق تازهای قرار است به همت او در بالکان برگزار شود. حضور محسن سلیمانی در ادبیات ایران آنقدر آرام و بیحاشیه بود که شاید گمان میرفت این حضور آرام سالهای سال ادامه داشته باشد. اما همیشه گمانها درست از کار درنمیآید و گاه حقیقت مرگ، بر آنها خط بطلان میکشد.
او از نسلی بود که ادبیات انقلاب را بنیان گذاشتند. شاید او تنها چهره این نسل بود که به جای نوشتن، بیشتر درگیر ترجمه بود و همین نکته او را از همنسلانش متمایز میکرد.
محسن سلیمانی خیلی زود بهعنوان مترجم شناخته شد، اما شهرت زودهنگام او سبب نشد که دست از فعالیت بکشد و در فعالیت حرفهای به قولی جوانمرگ شود. او در همه سالهای فعالیتش چه زمانی که در ایران بود و چه زمانی که در مقام رایزن یا وابسته فرهنگی در آمریکا یا انگلستان یا این اواخر در بالکان حضور داشت، دست از فعالیت بازنکشید و همواره به ترجمه آثار گوناگون ادبیات جهان پرداخت. ترجمههای محسن سلیمانی شاهکارهای ادبی نبودند، اما چند نسل از نویسندگان از طریق کارهایی که او ترجمه کرد با مبانی نظری داستان آشنا شدند، خاصه در سالهایی که توجه به بحثهای نظری داستان در ایران کمرنگ شده بود. در سالهای بعد سلیمانی به ترجمه خلاصه رمانهای بزرگ جهان پرداخت.
کارهایی که وجودشان برای ادبیات ما ضرورتی بود انکارناپذیر. وجه کمتر شناخته شده سلیمانی حضور او در مطبوعات بود. حضور در مطبوعات علیالقاعده باید با سر و صدا و جنجال همراه باشد اما سلیمانی آنقدرآرام و بیحاشیه بود که حضورش در مطبوعات نیز نتوانست تغییری در شخصیت او بدهد. او از نسلی بود که حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری) را بنیان گذاشتند؛ نسلی که بعدها تعدادی از آنها به کیهان فرهنگی رفتند. سلیمانی چند سالی دبیر سرویس ادبی کیهان فرهنگی بود. او همچنین از بنیانگذاران سرویس ادبی روزنامه همشهری بود و بعدها دبیر سرویس ادبیات روزنامه «صبح امروز» شد. در سالهای قبل و بعد از آن نیز ترجمههایش در ادبستان و کیان و بسیاری از نشریات دیگر آن سالها چاپ شد. محسن سلیمانی درگذشت و انبوهی ترجمههای او بهجا مانده؛ ترجمههایی که تا سالها مخاطبان ادبیات آنها را خواهند خواند.