ارجمندی پارههای هستی نزد ایرانیان
میرجلالالدینکزازی ـ نویسنده و استاد دانشگاه
در فرهنگ ایرانی، پدیدههای گیتی ارج و ارزش بسیاری دارند، به گونهای که از نگاهی فراخ میتوان گفت نیاکان ما هستی آدمی را باز بسته به این پدیدهها میدانستهاند.
در جهانبینی باستانی ایرانی، جهان هستی، پیکرهای است که همه پارهها در آن پیوندی انداموار، ناگزیر و بافتاری با یکدیگر دارند. هر یکی از این پارهها حتی خردترین و ناچیزترینشان بخش و بهرهای ویژه در آن پیکره بسیار کلان و بزرگ که جهان آفرینش است، دارد. به سخن دیگر اگر آسیبی به یکی از پارهها برسد، این آسیب در تنگنای پاره خود نمیماند و به پیکره هم زیان میتواند رسانید. از همینروست که فرزانگان کهن، آدمی را برترین نمود و نشان آفرینش میدانستهاند. اگر جهان هستی را آفرینش بزرگ بدانیم، آدمی را آفرینش خرد میتوانیم دانست.
خواست من از این سخن آن است که آن آفرینش نخست، برترین بازتاب را در این آفرینش خرد دارد. در پیکر آدمی که چونان آفرینش خرد نه تنها در چندی (کمیت) که در چونی مانند آفرینش بزرگ است، همچنان با پارههای خرد روبهروییم که از این پارهها که یاخته یا سلول نام دارند، اندامها پدید میآیند و از آنها پیکره آدمی. بر همین پایه بوده است که نیاکان ما به هیچ روی شایسته نمیدانستهاند که آفریدههای جهان را از سر بازی و سرگرمی و هوسناکی، آسیب و زیان برسانند، زیرا باور داشتهاند، آن زیان و آسیب سرانجام به خود آنان بازخواهد گشت.
تنها زمانی که بایستهها و نیازهای ناگزیر زندگانی، آنان را ناچار میگردانیده است، با پروای بسیار از این پدیدهها و آفریدهها بهره میبردهاند، که یکی از آنها درخت است.
درخت به ویژه نزد ایرانیان ارزش بسیار داشته است به گونهای که پارهای از درختان راه به جهان افسانه و باور بردهاند و کارکرد آیینی و نمادین یافتهاند.
شناختهترین آنها سرو است که بازتابها و نشانهای آن را ما به گونهای بسیار در هنر و فرهنگ ایران میتوانیم دید و یافت. ایرانیان با هر انگیزه و بهانهای درخت میکاشتهاند. در جشن سپندار مزگان که چند روز پیش در ایران برگزار شد، مردان ایرانی برخود بایسته میدانستهاند که به نام همسرشان درخت یا گلبنی در باغچه خانه بکارند. یا هنگامی که یکی از وابستگان گرامی در میگذشته است، به یاد او درختی را مینشاندهاند و میپروراندهاند تا ببالد و به بر بنشیند. این کار را موجب خشنودی او میدانستهاند.
کاشتن درخت گونهای روانداد (خیرات) شمرده میشده است. در فرهنگ و تاریخ ایران سخن از سروی رفته است که نشاندن و کاشتن آن را به وخشور باستانی این سرزمین؛ زرتشت بازمیخواندهاند؛ سرو کاشمر. از همینروست که شاید در هیچ فرهنگی گرامیداشت گیتی با هم پدیدههای رنگارنگ و گوناگون و پرشمار آن تا بدان پایه که در فرهنگ ایران ارج و روایی دارد، دیده نمیشود. این سخن را به فراخی پی میتوانم گرفت به همین بسنده میکنم تا شاید گفتاری دیگر.