گفتوگو با محمد نادری که پس از درخشش در سریالهای تلویزیونی فینالیست مسابقه ادابازی است
شاد بودن دهانکجی به مشکلات است
نیلوفر ذوالفقاری
خندوانه از همان روزهای شروع توانست توجه بینندگان را جلب کند؛ یکبار با جنابخان محبوب، بار دیگر با خندانندهشو و بعد هم با ادابازی. رامبد جوان هربار تلاش کرده با خلاقیت، برنامهای شاد و مفرح برای بینندگان تلویزیونی بسازد. اینکه چقدر موفق شده بماند برای زمانی دیگر اما ادابازی بهعنوان آخرین ژانگولری که رامبد جوان به برنامهاش اضافه کرده، در 3دوره برگزاری توانسته حسابی بیننده جلب کند. بخشی که ابتدا بیشتر زمانی برای بازی بود، کمکم شکل رقابتی جدیتر بهخود گرفت و به همان اندازه هم میزان هیجان برنامه بیشتر شد. محمد نادری و امیر کاظمی، با گروهی که نام آن را بصلالنخاع گذاشتهاند توانستهاند امتیازهای مراحل مختلف را درو کنند و راهی فینال شوند. محمد نادری که برای علاقهمندان به تئاتر چهره شناختهشدهای است، با سریال شمعدونی سروش صحت به چهرهای تلویزیونی تبدیل شد و حالا دیگر با شرکت در ادابازی، تصویر آشنایی از خود در ذهن بینندگان ساخته است. با نادری در روزهایی که همگروهیاش برای بازی در یک نمایش راهی سفر شده، درباره بازی، شوخی و شادی حرف زدهایم و او برایمان از ضرورت شاد زیستن دراین روزگار سخت گفته است.
شما جزو بازیگرانی هستید که بازیگری را از تئاتر شروع کردید. قرار است در سینما و تلویزیون پرکارتر شوید؟
سال گذشته در سینما با فیلم هزارپا فعالیت کردم، امسال هم با پاستاریونی در سینما حضور داشتم. هماکنون هم مشغول ضبط سریالی با نام دنگوفنگ روزگار هستیم که یک مجموعه 30 قسمتی کمدی است و در سال جدید از شبکه اول سیما پخش خواهد شد. بنابراین کارنامه فعالیت من نشان میدهد الزامی برای کار کردن در یک قاب و حیطه برای خود تعیین نکردهام. همهچیز به پیشنهادهایی که دریافت میکنم بستگی دارد. وقتی از پیشنهادهای سینمایی راضی نباشم تئاتر بازی میکنم، گاهی پیشنهاد تلویزیونی خوبی مطرح میشود و چون فیلمنامه را دوست دارم، برای بازی در آن پیشنهادهای تئاتری را رد میکنم. انتخابهای من به کیفیت پیشنهادها ربط پیدا میکند. هرچند که من درس تئاتر خواندهام و شروع کارم با این هنر بوده است. اگر نخواهم بگویم عرق و دلبستگی ویژهای به تئاتر دارم اما مشخص است که همیشه تئاتر را دوست داشتهام.
چطور شد که از برنامه خندوانه و مسابقه ادابازی سردرآوردید؟
بهعنوان یک بازیگر وقتی تعدادی از بازیگران برای شرکت در دور اول بازیها دعوت شدند، دوست داشتم این فضا را تجربه کنم. بعد متوجه شدم بازیهای بامزه و شادی طراحی شده که در عین حال به برنامهریزی، تفکر و تمرکز هم احتیاج دارد. از طرف دیگر مردم هم ارتباط خوبی با این برنامه برقرار کردند. همین موضوع باعث شد رامبد جوان این برنامه را ادامه دهد، من هم وقتی با بازخوردهای مثبت مواجه شدم تصمیم گرفتم در قسمتهای بعدی هم حاضر شوم. البته بهخود ما شرکتکنندگان هم در زمان برگزاری برنامه خیلی خوش میگذشت.
انتخاب همگروهی به اختیار خود شرکتکنندگان بود؟
در مرحله آخر انتخاب همگروهی برعهده خودمان بود و من امیر کاظمی را انتخاب کردم.
چرا امیر کاظمی را انتخاب کردید؟
ما در سریال شمعدونی با هم همبازی بودیم و حدود 9ماه با هم زندگی کردیم. همین همراهی باعث شد یکدیگر را خوب بشناسیم و با خلق و خوی هم آشنا باشیم. ضمن اینکه این جنس بازیها به نسل جدید هم تعلق دارد و با این همراهی راحتتر میتوانستیم توجه آنها را جلب کنیم.
چطور برای مسابقه آماده میشدید؟
ما قرار تمرین میگذاشتیم تا بتوانیم هماهنگتر ظاهر شویم. گاهی امیر به خانه من میآمد تا درباره نشانهها با هم تصمیم بگیریم و بتوانیم روی واژهها به گزینه مشخص برسیم.
ادابازی برایتان یک برنامه سرگرمکننده بود یا رقابت برایتان جدی شد؟
موقع شروع بازیها بهنظر نمیرسید رقابت جدی وجود داشته باشد اما وقتی برنامه ادامه پیدا کرد کمکم همهچیز جدی شد. وقتی وارد رقابتی میشوی بهطور طبیعی دوست داری موفق باشی و برنده آن مسابقه شوی. البته که بخش شاد و سرگرمکننده کار همچنان وجود داشت اما نام مسابقه نشان میدهد که همه شرکتکنندگان دوست دارند پیروز از میدان بیرون بیایند. فضای کار هم تا حدی با آنچه از صفحه تلویزیون دیده میشود متفاوت است. در استودیو حضور تماشاگران با واکنشها و حدسهایشان باعث ایجاد هیجان میشود، گروه رقیب هم همه تلاش خود را میکند که موفق باشد بنابراین فضای رقابت هیجانانگیزی شکل میگیرد.
بهنظر شما کدام گروهها از بین شرکتکنندگان قویتر بودند؟
خیلی از دوستان شرکتکننده گروههای قوی تشکیل داده بودند، مثلا گروه حسین رفیعی و نیما کرمی که با هم به نیمهنهایی رفتیم واقعا گروه خوب و قویای بودند. حسابی تمرین کرده بودند و با گذاشتن کدهایی بین خودشان، خوب از پس کار برمیآمدند. ضمن اینکه هر 2مجریگری میکنند و لازمه اجرا، داشتن حدی از اطلاعات عمومی درباره موضوعات مختلف است. این اطلاعات در مراحل مسابقه خیلی به کارشان آمد.
چرا عبارتها را کدگذاری میکردید؟
حدس زدن همه عبارتها و واژهها کار سادهای نبود. گاهی باید عبارت واقعا سختی را بازی میکردیم که اگر کدگذاری نبود همگروهی نمیتوانست پاسخ درست را حدس بزند. البته کدگذاریها به شکل قرارهای خاص بود نه اینکه برای هر حرف و کلمه یک کد مشخص درنظر گرفته شود.
در گروه خودتان چهکسی بیشتر گروه را پیش میبرد؟
وقتی نامش را میگذاریم گروه یعنی هر دونفر با هم در موفقیت و شکست سهم دارند. اما من بهدلیل حضور در 2سری قبلی برنامه، بیشتر با زیر و بم مسابقه آشنا بودم و تجربیاتم را با امیر هم در میان میگذاشتم تا بتوانیم بازیها را بهتر به نفع خودمان مدیریت کنیم.
عبارتهایی بود که حدس نزده باشید و بعد ببینید چقدر ساده بودهاند؟
این اتفاقات در مسیر مسابقه زیاد میافتاد. مثلا یکبار امیر عبارت «خرمن گیسو» را بازی میکرد اما جواب من خر گیسو بود! امیر یادش نبود که 2بخشی بودن کلمه را به من نشان دهد و هیجان زیاد باعث شده بود من هم حضور ذهن نداشته باشم. موسیقی با صدای بلند در گوشم پخش میشد و احساس میکردم در حال از دست دادن زمان هستم به همین دلیل نتوانستم به خوبی جواب دهم. بعد که زمان تمام شد تازه فهمیدیم چقدر ساده میتوانستیم از آن مرحله امتیاز بگیریم. یکی دیگر از واژههایی که من با راههای مختلف سعی کردم آن را نمایش دهم پشمک بود اما هر چه ادا درآوردم این بار امیر نتوانست جواب را حدس بزند.
پس حتما عبارتهای سختی هم بوده که توانستهاید درست حدس بزنید.
بعضی وقتها به مرحله واقعا سختی میرسیدیم. مثلا باید مارگارت تاچر را بازی میکردم! اگر از قبل با هم درباره مشاهیر هر کشور قرار نمیگذاشتیم و قاعده تعیین نمیکردیم، هیچ توقعی نبود که امیر بتواند این نام را حدس بزند. با سن کمی که امیر دارد طبیعی بود که نتواند حدس بزند اما جواب داد و ما از این مرحله سخت امتیاز گرفتیم.
وقتی روحیه مردم چندان خوب نیست کمدی ساختن نوعی بیمحلی به حال آنها نیست؟
اتفاقا یکی از دوستانم که به تازگی از خارج از کشور آمده از من همین سؤال را پرسید. قطعا مشکلات جدی وجود دارد که همه ما درگیر آن هستیم. دوست دارم این را بگویم که هیچ خط و مرزی بین آن کسی که دارد جلوی دوربین بازی میکند با مردمی که آن طرف دوربین تماشاگر هستند وجود ندارد. بازیگران هم جزو همین مردم هستند. ممکن است بعضی از آنها اوضاع مالی خوبی داشته باشند اما بسیاری از بازیگران هم مثل بقیه مشکلات مادی دارند، بیمه و حقوق ثابت ندارند و اصلا با این مشکلات غریبه نیستند.
پس ساختن برنامههای شاد در این برهه چه توجیهی دارد؟
هرچیزی باید در جای خود قرار بگیرد. اتفاقا در این مواقع سخت است که به حال خوب احتیاج داریم. باید سعی کنیم حال خودمان و بقیه را خوب کنیم. البته که باید خواستههایمان را هم پیگیری کنیم اما هر چیز به جای خود. ما همه محکوم به زندگی هستیم و در این بازه زمانی، باید با تلاش برای شاد زیستن، دوران محکومیت را به سر برسانیم. بزرگترین دهانکجی به این زندگی که سختیها و مشکلات بزرگی مانند جنگ و قتلعام در آن وجود دارد، شاد بودن است. اگر بخواهیم فقط به این سختیها فکر کنیم، طبیعی است که حالمان بد میشود و باید در افسردگی گوشهای بنشینیم. تنها راه مبارزه با غمها و نگرانیها، شاد زندگی کردن است.
فکر میکنید کمدیهایی از این دست میتواند بهانه شادی هرچند کوتاهمدت و کوچک باشد؟
مهم این است که سختیها برای تکتک ما وجود دارد و هیچکدام تنها نیستیم. همه ما موقع ناهار و شام همین اخبار را تماشا میکنیم که خبرهای تلخ جنگ و درگیری در نقاط مختلف دنیا را نشان میدهد. خبرهای بد آنقدر زیادشده که گاهی فکر میکنم نسبت به آنها بیحس شدهایم. کشته شدن یک نفر در دنیا فاجعه است اما جنگ و درگیری ناتمام باعث شده حتی خبر کشته شدن چند هزار نفر هم دیگر آنقدرها دور از باور نباشد. وجود برنامههایی از جنس دورهمی و خندوانه در این موقعیت واقعا لازم است چون در میانه تلخیها، همه ما احتیاج به فضایی مانند یک پاساژ داریم که بتوانیم دقایقی در آن چرخ بزنیم و از این حجم اندوه، نگرانی، استرس و عصبانیت فاصله بگیریم و بعد دوباره توان گام برداشتن در این مسیر سخت را داشته باشیم.
کمدینهای محبوب شما چه کسانی هستند؟
از بین خارجیها، چاپلین نابغهایاست که آثارش را خیلی دوست دارم. از بین کمدینهای ایرانی هم، کار افرادی مثل رضا عطاران و مهران مدیری را دوست دارم. از اکبر عبدی هم خاطرات زیادی از همان دوران بچگی که «بازم مدرسهم دیر شد» تماشا میکردیم تا همین اواخر در ذهنم باقی مانده است.
بهنظر شما کمدیهایی که در سالهای اخیر در سینما ساخته شده خندهدار است یا مبتذل؟
بحثی درباره کمدی وجود دارد که معمولا به آن توجه نمیشود. تلویزیون که محدودیتهای خاص خود را دارد و بهطور طبیعی محتوای کمدی و شوخیهای آن معمولا از فیلترهای سفت و سختی میگذرد. در سینما اوضاع به این شکل نیست و محدودیتها کمتر از تلویزیون است. شوخیهایی که بعضی افراد نام مبتذل را روی آن میگذارند، تنها وقتی واقعا مبتذل هستند که در راستای شخصیتها و خط قصه داستان نباشند بلکه فقط برای خنداندن در کار گنجانده شده باشند. فیلمهای سینمایی کمدی مبتذل اینجاست که شکل میگیرند. اما در تمام کمدیهای دنیا بعد از کمدیهای کلاسیک و صامت، بیشتر شوخیها راه رفتن روی خطوط قرمز بوده است.
اما مرز این شوخیها با ابتذال خیلی باریک است.
البته که خطوط قرمز هر جامعه با دیگری متفاوت است اما به هر حال همه جا خط قرمزها وجود دارند. کمدینها برای خنداندن مردم دست روی همین خط قرمزها میگذارند و با آنها شوخی میکنند. بیشتر موقعیتهای کمدی به همین ترتیب ساخته میشوند، سریال موفقی مثل «دوستان» که 10سال پربینندهترین سریال کمدی دنیا بود با همین شوخیها ساخته شده است. البته که فیلمساز در هر جامعهای فرهنگ و هنجارها را درنظر میگیرد اما به هر حال کمدی ایجاب میکند که شوخیهای نزدیک به خطوط قرمز در آن وجود داشته باشد. حتی در سیاهبازیهای زمان قدیم در کشور خودمان هم، سیاه فرد بامزهای بوده که گاهی به مردان حکومت و قدرت طعنه میزده و گاهی موضوعاتی مثل ازدواج را دستمایه شوخی میکرده است. خود ما هم در فضاهای شخصی و خانوادگی وقتی برای همدیگر جوک تعریف میکنیم، با رعایت حد و حدودی سراغ جوکهایی میرویم که خندهدارتر هستند. دیگر کسی در خانواده لطیفه «طرف از تیر میرود بالا از مرداد میآید پایین» برای دیگری تعریف نمیکند.
از سال 97 چه ویژگیهای پررنگی در ذهن شما باقی خواهد ماند؟
از سالی که رو به اتمام است، تعجب زیادی در ذهنم باقی میماند؛ اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شدیم و تعجب کردیم که چرا قیمتها اینقدر بالا رفته است؟ از سال 97 مشکلات مردم، وضعیت اقتصادی بد، جامعه عصبانی، صبوری بیاندازه مردم ایران، بیتدبیری مسئولین و تلخیهایی در ذهنم باقی میماند که خوشیهای ریز و درشت را به حاشیه میبرند.
برای سال 98که پیش روست چه آرزوهایی دارید؟
همیشه ابتدای سال آرزوهای قشنگ را لیست میکنیم و دوست داریم که اتفاقات خوبی در آن سال بیفتد اما 12ماه بعد بهخودمان میگوییم ای بابا! به همین دلیل دوست ندارم آرزوهای دستنیافتنی داشته باشم، فقط امیدوارم سالی که در راه است لااقل بدتر از سالی که گذشت نباشد.
با تلویزیون دیده میشویم
قبل از بازی در تلویزیون به من گفته بودند که خودم را آماده مواجهه با رسانهها و توجه مردم کنم. بازیگران با بازی در تلویزیون دیده میشوند و مورد توجه قرار میگیرند. اما تا وقتی خودم در موقعیت قرار نگرفته بودم حرفشان را درک نمیکردم. قرار گرفتن در معرض توجه زیاد برای کسی که بیشتر زمان خود را با نویسندگی یا در فضای تئاتر گذرانده سخت است. البته که مورد توجه بودن جذاب است و نمیتوان سختیهای آن را ناراحتکننده دانست. اما کمی طول کشید تا با این فضا آشنا شوم و به آن عادت کنم.
مغرور بودم، خواننده نشدم
خیلیها میگویند صاحب صدای خاصی هستم و زیاد با این پرسش مواجه میشوم که تا حالا کجا بودی؟ من تجربه صداپیشگی دارم اما وارد کار خوانندگی نشدهام. هرچند تعریفهایی که از صدایم میشنوم خوشحالم میکند اما فکر میکنم نباید زیاد هم تعریفها را جدی بگیرم. اما از جنبهای دیگر بهنظرم اگر کمتر تنبلی میکردم میتوانستم زودتر از اینها سراغ بعضی تجربهها مثل خوانندگی بروم. وقتی خیلی جوان بودم یکبار برای تست دادن به یکی از دفاتر خوانندگی رفتم و برخورد از بالا به پایین تستگیرندگان واقعا ناراحتم کرد. شاید غرورم باعث شد از خواننده شدن منصرف شوم.
نادری بعد از اجرای چند استندآپ کمدی در برنامه خندوانه، برای 3دوره در مسابقه ادابازی شرکت کرد. بار اول با نصرالله رادش همگروه شد، بار دوم با ارژنگ امیرفضلی به مقام دوم مسابقات رسید و بار سوم هم با همراهی امیر کاظمی به فینال رفت.
نام: محمد نادری
حرفه: بازیگر، فیلمنامهنویس، صداپیشه و کارگردان هنری
تولد: 10تیر 1357
تحصیلات: کارشناسی نمایش و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
اولین سریال تلویزیونی: شمعدونی
سینماییها: هزارپا و پاستاریونی