باورهایی درباره این گیاه مقدس
اسفند و اسفنددونه...
به اسفند، اسپند و سپند هم گفته میشود؛ گیاهی خودرو، پایدار و همیشه سبز که در کوه و بیابان و زمینهای کویری میروید. نام این گیاه از کلمه «سپنته» در اوستا گرفته شده و در زبان پهلوی بهمعنای «افزونیک»، یعنی برکتدهنده و مقدس آمده است. همچنین سوزاندن اسپند را که در آن زمان لابد با خواندن ورد و اعمال آیینی خاصی همراه بوده است، در دفع چشمزخم مؤثر میدانستند. اسپند دودکردن در باورهای اساطیری ایران باستان ریشه دارد. براساس این باورها، بوی خوش از آفریدههای اهورامزداست و باعث گریز اهریمن و نیروهای اهریمنی میشود. حافظ میگوید:
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
ایرانیان اسفند را گیاهی مقدس میپنداشتند و برای آن نیرویی آسمانی، شفابخش و جادویی تصور میکردند. پیش از ظهور زرتشت در ایران، اسفند در کیش «دیوپرستی» مقدس شمرده میشده است. هنوز هم دانه اسفند را عوام، بهویژه برای دفع چشمزخم بهکار میبرند. در برخی نقاط وقتی نوزاد تازه به دنیا آمده را میآورند، هرکدام از حضار یک نخ از لباسشان میدهند تا با اسفند دود کنند و بچه نظر نخورد. هنوز هم گاهی دانههای اسفند به رشته کشیدهشده زینتبخش خانه روستاییان است. این سنتها به شهادت شعر فارسی از قدیم وجود داشته است:
یارم سپند اگر چه در آتش همی فکند
از بهر چشم تا نرسد مرو را گزند
حنظله بادغیسی
نیام پروانه تا برگرد شمع دیگران گردم
سپند شوخ من از سنگ میرویاند آتش را
صائب
ای سپندی، منشین، خیز سپند آر سپند
تا تو را سازم از این چشم گرامی مجمر
فرخی
در مراسم اسفندگردانی و ریختن دانه اسفند در آتش و سوزاندن آن، وردها یا دعاهایی که در هر جامعه یا فرهنگی متفاوت است، خوانده میشود و عامه مردم بر این باور هستند که همزمان با خواندن هر یک از کلمههای اوراد مخصوص اسفند و سوختن و ترکیدن هریک از دانهها در آتش، یکی از نیروهای شریر و زیانکار چشمان بد و حسود و بخیل میسوزند و نابود میشوند. وردها اغلب با نام گیاه اسفند و شماره «سیوسه» و «صدوسی» دانه اسفند، اینطور آغاز میشود: «اسفند و اسفنددونه، اسفند صدوسیدونه...». در دعاهای مخصوص اسفند به همه افراد و گروهها، از نزدیکترین کسان و آشنایان تا دورترین کسان و بیگانگان و دوست و دشمن و پاک و ناپاک اشاره میشود. آدمهای کبودچشم، ارزقچشم، شورچشم و سیاه چشم؛ آدمهای سرسیاه، سقسیاه؛ همسایگان راست دست و چپ دست؛ اهل کوچه و محله و حمام؛ زادگان روزهای هفته مانند شنبهزا و یکشنبهزا و... جمعهزا؛ زادگان اوقات مختلف شبانه روز مانند صبحزا و ظهرزا و شبزا؛ بیرون روندگان از شهر و دروازه و واردشوندگان از دروازه به شهر و چرندگان و پرندگان و انس و جن و پری و پریزاد، یکایک در دعاهای مخصوص اسفند میآیند. یزدیها هم وقتی اسفند دود میکنند این را میخوانند: «بترکه چشم حسود و حسرتخور و شنبه زاییده و یکشنبهزاییده و... آنهایی که میشناسیم و آنهایی که نمیشناسیم و دور و نزدیک و همه و همه». معمولترین چیزهایی که با اسفند دود میکنند کندر و زاج یا زاگ است. گاهی هم دانههای اسفند را با چیزهایی وابسته به انسان یا حیوان میسوزانند.