• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
پنج شنبه 9 اسفند 1397
کد مطلب : 49310
+
-

درباره اسفند؛ یکی از زیباترین ماه‌های سال با کلی آداب و رسوم و حضور پر رنگ در عامیانه‌های ایرانی

مثل یک اسطوره

مثل یک اسطوره

لیلا باقری

اسفند، ‌ماه زیبایی است که برای برخی در دوندگی‌های قبل از نوروز گم می‌شود. اما اگر کمی اهل ذوق باشی، این ‌ماه زیبا را میان هیاهوی پایان سال گم نمی‌کنی؛ هوای زیبای اسفندماه حس زندگی را بیدار می‌کند، مثل زمین که بیدار می‌شود و نوید تمام‌شدن روزهای سخت را می‌دهد. اینجا به این ‌ماه زیبا می‌پردازیم و اینکه ریشه کلمه اسفند چیست و اسطوره‌ای که به نام این‌ ماه است قرار بوده چه کاری برای مردم انجام دهد و... . در اسفند رسم و رسومی هم بوده است برای پاسداشت خرمی و زایش.


   تمام کاربردهای اسفند



اسفند ماه قبل از فروردین است؛ وقتی که کم‌کم زمین از خواب بیدار می‌شود و بارور، برای همین در قلمرو اسطوره‌ها و افسانه‌ها، آفرینش انسان و موجودات را به یاد می‌آورد. هوا رو به مطبوعی می‌رود و هرچه گرم‌تر شود، گیاهان جاندارتر می‌شوند و یکباره شکوفه‌ها و سبزه‌ها باهم روییده می‌شوند و حس خوب زندگی را زنده می‌کنند. اسفند،‌ ماه زندگی و تکاپو است؛ چه برای زمین که کم‌کم از خواب بیدار می‌شود و خمیازه‌های آخر را می‌کشد و تنش را کش و قوس می‌دهد تا جوانه‌های منتظر بیرون بزنند و چه برای آدم‌هایی که در بیرون مشغول آماده شدن برای نوروز هستند.
 آدم هایی که در درون مشغول حساب و کتاب برای سال رفته هستند که چه کردند و چه نکردند. با این همه، اسفند نوید این است که بعد از هر مرگ و سختی‌ای، روزهای راحتی و زیبایی هم خواهد آمد؛ اسفند صبور و زیبا که ما را آماده می‌کند برای خرمی.
اما معنای کلمه اسفند که آن را در ترکیبات دیگری مانند اسفندیار هم می‌بینیم. به اسفند، اسپنت، اسپند، سفند، سپند، سپنج و اسپنج هم می‌گویند. در اصل در متون پهلوی، «افزونیک» گفته شده که به‌معنای برکت بخشنده است. در اصطلاح هم اسفند به مفاهیم و معانی مختلفی اشاره دارد؛ مانند دوازدهمین‌ماه سال که نگهبان آن سفندارمذ است؛ همچنین پنجمین روز از‌ ماه شمسی. به نوعی از گیاه هم گفته می‌شود که دانه‌هایش سیاه است و برای چشم‌زخم استفاده می‌شود. آن را می‌سوزانند و بخور می‌دهند. گویا نام دارویی گیاهی هم هست که به نام سداب کوهی یا هزاراسفند هم شناخته می‌شود. نام کوهی در سیستان هم هست. اما معروف‌ترین استفاده از این کلمه برای ‌ماه اسفند است؛ ماهی که همیشه برای ایرانیان از ماه‌های عزیز و بزرگ به‌شمار می‌رود و مملو از نشانه‌های سنتی است.

اسفند و شش روزه‌هایش...

برخی باورها و فرهنگ‌ها در ایران، ماه‌های سال را نامگذاری می‌کنند؛ براساس اتفاقات طبیعی یا ویژگی‌هایی که آن ‌ماه دارد و در روزهای مختلف، متفاوت است. مثلا دماوندی‌ها معتقدند سی‌روزه اسفند به 5 تا  شش روزه تقسیم می‌شود. سردترین 6روزه هم «کلوکه جنبان» است؛ یعنی سرما و باد چنان شدید می‌شود که کلون‌های در، از شدت باد می‌لرزند. اما در شهر کیلان دماوند به این ترتیب تقسیم می‌شود: 7روز اول، خاله پیرزن، چله پیرزن یا بردالعجوز است. 7روز دوم باد عاد، 7روز سوم افتوبه هود  و 7 روز چهارم غازروز است. در گرمسار به 3 قسمت تقسیم می‌شود و هر 10 روز به یک نام اختصاص دارد. 10 روز اول برای خاله پیرزن است، 10روز دوم برای لک‌لک است و 10روز آخر برای چلچله  ترکمن‌چای‌ها هم چهارشنبه اسفندماه را به نام‌های مختلف نامگذاری کرده‌اند و در هر‌یک از چهارشنبه‌ها اتفاق ویژه‌ای می‌افتد. این نامگذاری‌ها نشان از دقت مردمان قدیم روی تغییرات حتی جزئی در طبیعت دارد و برای این تغییرات صفات و اسم‌های مختلفی هم انتخاب می‌کردند تا نشان این تغییرات بهتر در ذهن‌شان بماند. چون زندگی مدرن و پیشرفته نبود و بیشتر از هر وقتی بند طبیعت و احوالش بود. سرما، گرما، سبزی، خشکی، باران، برف، باد و...، تمام عناصر طبیعی به‌صورت مستقیم روی کیفیت زندگی‌شان تأثیر می‌گذاشتند.

فرشته‌ای به نام اسفند

اسفند نام یکی از فرشتگان معروف و البته مورد محبت اهورامزد است؛ فرشته‌ای زیبا و مهربان که در آیین زرتشت مقام و اعتباری مهم دارد؛ به فرشته اسفند، «اسفندارمذ» هم می‌‌گویند که در آیین زرتشت و در اساطیر ایران باستان، نماد و مظهر محبت، بردباری و تواضع اهورامزد‌است. به اسفندارمذ در اوستا «سپنت آرمئیتی» گفته می‌شود. مرکب است از 2جزء «سپنت» یعنی مقدس و «آرمئی» یعنی فروتنی و فداکاری که در اوستا به معنی زمین و در پهلوی به خرد کامل ترجمه شده است. این فرشته موکل بود که نزد آرش کمانگیر آمد و به او امر کرد برای تعیین مرز ایران و توران، تیر و کمانی بسازد. داستان آرش را که خاطرتان هست؛ در جنگ ایران و توران وقتی کار بر 2سپاه تنگ آمد، بالاخره تصمیم گرفتند که کمانداری از ایران بیاید و روی کوه دماوند بایستد و تیری بیندازد تا مرز ایران مشخص شود. تورانی‌ها که گمان می‌کردند تیر در همان نزدیکی خواهد افتاد از این راهکار استقبال کردند. اما آرش تیری انداخت که از یک صبح تا غروب به پرواز درآمد و تا نزدیکی‌های هرات امروزی فرود آمد. انداختن تیر هم البته به قیمت جان این کماندار پیر و ماهر تمام شد. در روایات آمده است که این پیام را اسفندارمذ به آرش داده است و فرمان ساخت تیر را ابلاغ کرده.
این فرشته پاسبان زمین و حامی زنان، درستکار و پارسا و شوهردوست است. اسفندارمذ به یمن بردباری و صبوری‌اش و خاصیت باردهی و باروری‌اش دخترخوانده اهورامزدا به شمار می‌رود. او موکل بر زمین است و وظیفه دارد همواره زمین را خرم، آباد، پاک و بارور نگه دارد. به این جهت هر کسی به کشت و کار و آبادانی بپردازد خشنودی سپندارمذ را فراهم کرده است. ایزد آبان و ایزد دین و ایزد آردروز همکاران سفندارمذ و دیو ناخشنودی و خیره‌سری، رقیب او هستند. در گذشته ‌ماه دوازدهم سال و روز پنجم هر‌ماه هم به نام این فرشته خوانده می‌شد و به این دلیل پنجمین روز اسفند هرسال جشنی برگزار می‌کردند. در سال‌های اخیر این جشن با نام «سپندارمذگان» مشهور شد و خیلی‌ها معتقد بودند باید این روز ترویج شود تا جای ولنتاین غربی را بگیرد؛ روزی برای پاسداشت عشق و زمین و زن که هردو مظهر خرمی و باروری هستند. تا روزگار ابوریحان، در اصفهان و ری، هنوز این جشن که به «روز زنان» هم معروف بود، برگزار می‌شد. این روز در شعر فارسی هم شناخته بوده است:
سپندارمذروز خیز ‌ای نگار
سپند آر ما را و جام می ‌آر
مسعود سعد
یکی شهر بد پشت اسپندکوه
بسی رهزنان گشته آنجا گروه
حنظله بادغیسی


نوروزخوانی در اسفند

مازندرانی‌ها در اسفند و وقتی که دیگر حال و هوای نوروز کم‌‌کم پاگیر می‌شود مراسم نوروزخوانی دارند؛ زمانی که سبزه‌ها می‌رویند و شکوفه‌ها آماده می‌شوند برای سربرآوردن، پرنده‌ها یخ‌شان باز می‌شود و شروع به خواندن می‌کنند و...، برای همین در اواسط اسفند‌ماه، افرادی با عنوان نوروزخان در روستاها آمدن بهار را با خواندن اشعار در مدح امامان و ترانه‌های محلی، به مردم مژده می‌دهند که بهار آمد و فصل سرما و مردن زمین تمام شد: مثلا مازندرانی‌ها با آهنگی خوش می‌خوانند:
باد بِهارون بِیمو‌نِئروز سِلطون بِیمو
 مژده هادین دوستان رِ 
گل بیمو گلستون رِ
 بهار آمد بهار آمد خِش آمد
علی با ذوالفقار آمد، خوش آمد
 نِئروزتان نِئروز دیگر 
 شِه ما رِ سال نِئ بووئه مِوارِک
نوروزخوان‌ها اغلب شب‌ها به‌صورت گروهی حرکت می‌کردند و فانوس و چراغ و چوبدستی هم به همراه داشتند. از روستایی به روستای دیگر و از محله‌ای به محله دیگر می‌رفتند  و جلوی دَرِ هرخانه‌ای می‌ایستادند و اشعاری می‌خواندند برای خوش‌آمد صاحب خانه. بعد هم دعا می‌کردند که مثلا فرزندان صاحب خانه عروسی کنند، سال پررونقی باشد، باغشان آباد باشد و... . نمونه‌های نوروزخوانی به‌جا مانده اغلب به 3زبان گیلکی، تالشی و فارسی است. پیشینه نوروزخوانی هم به قبل از اسلام برمی‌گردد و معمولا در مدح طبیعت و زیبایی فصل بهار بوده است. بعد از اسلام مدح اسلام و مذهب شیعه و امامان هم به آن اضافه شد.
بخوانم من امام نخستین را
شه کشور امیرالمؤمنین را
(و تا ستایش امام دوازدهم می‌رفتند...)
امام دوازدهم مهدیش نام است
تمامی کل عالم را امام است
در ادامه مژده عید و بهار را می‌دادند که «دهید مژده که آمد عید نوروز» و برای صاحب خانه بداهه دعاهایی می‌کردند و در انتها می‌گفتند: 
هوا سرد است و بگرفته صدایم 
که چند تا تخم‌مرغ باشد دوایم
ایا همشیره فرخ لقایم
بکش زحمت بیار عیدی برایم...
برخی در نوروزخوانی با خود ساز‌های محلی آن منطقه را هم می‌نواختند. این رسم امروزه با مدرن شدن زندگی تقریبا از میان رفته و افراد کمی هستند که در روستاها و محلات به نوروزخوانی می‌پردازند. 




 

این خبر را به اشتراک بگذارید