نگاهی به 10فیلم مشهور تاریخ سینمای جهان
همنشینی همشهری کین با سگهای انباری
سمیرا مصطفینژاد
نامزد شدن برای ریاستجمهوری، بزرگ کردن یک کودک، برنده شدن در لاتاری؛ کارهای زیادی در جهان وجود ندارند که دشوارتر یا دلهرهآورتر از ساخت نخستین فیلم داستانی سینمایی باشد. در فیلم «بخشگویی، نیویورک» چارلی کافمن که خود یک فیلم مهم است، صحنهای وجود دارد که درآن توصیف شخصیت فیلم از زندگی زمینی به توصیفی فوقالعاده از این مصیبت دشوار (اشاره به ساخت نخستین فیلم) تبدیل میشود: «همهچیز پیچیدهتر از آنی است که تصورش را میکنی. تو تنها یکدهم حقیقت را میبینی. میلیونها رشته کوچک به هر تصمیمی که میگیری متصل است، میتوانی با هر بار انتخاب زندگیات را نابود کنی. اما شاید تا بیست سال متوجهش نشوی و شاید هرگز نفهمی منشأ آن کجاست و تنها یکبار فرصت بازی بهدست میآوری.» به بیانی دیگر، ساخت نخستین فیلم، وضعیتی پرخطر است که احتمال وقوع خطا در آن بیانتهاست. فیلمهای اول سینما میتوانند فجایعی باشند که رویاها را ویران میکنند اما میتوانند به شگفتانگیزترین کشفهای سینما هم تبدیل شوند که در تاریخ ماندگار خواهند شد، مانند تمامی نخستین فیلمهایی که تاکنون در تاریخ سینما جاودان شدهاند و کارگردانان خود را به ستارگان درخشان هنر سینما تبدیل کردهاند. در متن زیر مروری داریم بر 10فیلم از خیل فیلمهای اول مشهور تاریخ سینما. طبعا این فهرست را میتوان بهمراتب بیشتر هم کرد.
منبع: تایم اوت، ایندی وایر
همشهری کین
نخستین اثر اورسن ولز است که علاوه بر کارگردانی بهعنوان تهیهکننده، دستیار فیلمنامهنویس و بازیگر نیز در این فیلم حضور داشته است. برترین فیلم تاریخ سینمای جهان از نگاه بسیاری از منتقدان سینماست، در 9بخش نامزد دریافت جایزه اسکار شد و توانست در بخش بهترین فیلمنامه غیراقتباسی اسکار را از آن خود سازد. این اثر به کتاب مرجع اورسنولز مشهور است و با گذشت 78سال از ساخت آن، همچنان اثری فوقالعاده به شمار میرود. از نظر معنایی، شاید بتوان گفت «همشهری کین» نسبت به آثار بعدی ولز در زمینه مفاهیمی مانند ذات قدرت از غنای کمتری برخوردار است، اما بهعنوان روایت تحقیقی درباره یک شهروند- ثروتمندی روزنامهدار به نام ویلیام رندولف هرست (منبع الهامبخش شخصیت چارلز فاستر کین در فیلم)- که رؤیای آمریکایی را خدشهدار کرده، از جذابیت بالایی برخوردار است.
شب شکارچی
نخستین اثر سینمایی چارلز لوتون- هنرپیشه بریتانیایی- در مقام کارگردان است که در سال 1955 ساخته شد، فیلمی الهامگرفته از اکسپرسیونیسم آلمانی که تصویربرداری آن بهعهده استنلی کورتز، دستیار اورسنولز افسانهای بوده است. «شب شکارچی» درباره کودک درون انسان و مسیرهای فراری است که این کودک در زمان خطر به جستوجوی آنها میپردازد؛ و درعینحال درباره وجه شرور، خونسرد، حیلهگر و بدبینی است که درون هر انسانی حی و حاضر است. اکران اولیه این فیلم توجه چندانی بهخود جلب نکرد، اما بعدها کتابخانه کنگره آمریکا آن را از نظر فرهنگی، تاریخی و هنری اثری برجسته معرفی کرد و نامش را در فهرست ملی ثبت فیلم آمریکا ثبت کرد. همچنین نشریه معتبر فرانسوی Cahiers du cinema این فیلم را در سال 2008بهعنوان دومین فیلم برتر تاریخ سینما، پس از فیلم همشهری کین معرفی کرد.
چاقو در آب
نخستین فیلم سینمایی بلند رومن پولانسکی که در سال1962 ساخته شد. فیلم داستانی ساده دارد: زوجی برای آخر هفته به قایقسواری میروند و یک جهانگرد را با خود همراه میکنند و طی این دوران آرامشبخش استراحت و ورزش، درگیر بازیهای احساسی و اخلاقی میشوند. این فیلم نیز مانند فیلمهای بعدی پولانسکی مفاهیمی مانند تحقیر و پوچگرایی را دستمایه قرار دادهاست اما آنچه در فیلم رضایت تماشاگر را جلب میکند، رویکرد حساس و بیپرده پولانسکی نسبت به خط روایت داستان است. «چاقو در آب» توانست در سال1963 در بخش بهترین فیلم خارجیزبان نامزد دریافت اسکار شود و این نخستین باری بود که یک فیلم لهستانی موفق به کسب چنین اعتباری میشد. نخستین فیلم پولانسکی همچنین در سال2010 بهعنوان یکی از 100 فیلم برتر تاریخ سینما انتخاب شد.
زمینهای لمیزرع
ترنس مالیک نخستین اثر سینمایی خود را در سال 1973خلق کرد؛ مالیک متفاوت از تمامی کارگردانانی است که فیلمهای اول درخشانی داشتند، نه مانند جان هیوستن و پرستون استرجیس کارمند استودیوی فیلمسازی بود و نه مانند ژان ویگو کارگردان فیلمهای کوتاه. او زندگیاش را مانند کلینت ایستوود سر صحنههای فیلمسازی به یادگیری و مشاهده سپری نکرده بود و مانند اورسن ولز، نابغهای مولف نبود که یک استودیوی بزرگ فیلمسازی تمام و کمال پشتیبانیاش کند. او تنها یک دانشجوی متعهد و عشق فیلم بود که به دیدگاهش باور داشت و به اندازهای کلهشق بود که رویایش را دنبال کند. «زمینهای لمیزرع»، اثری مستقل، کامل و بهشدت پیچیده است که بسیاری از کارگردانان در دوران اوج کاری خود میتوانند چنین اثری خلق کنند. موفقیت زمینهای لمیزرع در فستیوال فیلم نیویورک سال 1973بسیاری از آثار مطرح، ازجمله «خیابانهای پایین شهر» اثر مارتین اسکورسیزی را تحتالشعاع خود قرار داد و وینست کنبی، منتقد مطرح آمریکایی آن را فیلم جذاب، گاهی درخشان و کاملا بیرحمانه آمریکایی توصیف کرد.
آتلانت
ژان ویگو کارگردان فرانسوی، پیش از «آتلانت» در سال 1934 چندین فیلم کوتاه ساخته بود ازجمله فیلم 30دقیقهای «نمره اخلاق صفر»- که به اندازه یک فیلم بلند سینمایی مملو از ایدهها و صحنههای نمادین بود- و آتلانت نخستین و آخرین فیلم بلندش بود، پیش از آنکه بیماری سل او را از پا درآورد. درخشان بودن این فیلم جای هیچ تردیدی ندارد؛ آتلانت در نگاه اول فیلمی ساده و حتی عاشقانهای کهنه و فرسوده است، داستان دختری پرشور که با ناخدای یک کرجی ازدواج میکند تا زندگی را در میان آبهای فرانسه چالشانگیزتر از آنچه تصور میکرد، تجربه کند. به بیانی ساده، این فیلم شبیه هیچ فیلم دیگری در سینما نیست، آرام اما به شکل غریبی دشوار، کند و پراحساس، درعین حال به شکل دردناکی سرزنده؛ و این، سینمای لمسی است که مرزهای میان احساسات و سطوح فیزیکی را محو میکند. تماشای این فیلم شبیه به غرق شدن در پهنای تیره و گرم آب است: آرامبخش، وسوسهکننده و کمی خطرناک.
تشنه خون
نخستین اثر سینمایی اتان و جوئل کوئن که در سال 1984ساخته شده است را به جواهری غبارآلود تشبیه میکنند که با هربار تماشا، درخشانتر میشود. این فیلم که در سبک نئونوآر ساخته شده است، نخستین فیلم «بری سوننفیلد» فیلمبردار به شمار میرود که بعدها خود به کارگردانی مطرح تبدیل شد. فیلم روایتی از ذهنیت فاسد و ترسناک افرادی است که برای مدتی طولانی در معرض خشونت قرار گرفتهاند. فروش فیلم چندان بد نبود -در حدود 3 میلیون دلار- اما موفقیت اصلی «تشنه خون»، جلب توجه اکثریت منتقدان بود. این فیلم نخستین مدرک از حساسیتهای پیچیده و نبوغ فیلمسازی برادران کوئن به شمار میرود که توانست در جشنواره فیلم ساندنس جایزه برتر داوران را بهدست آورد.
400 ضربه
فرانسوا تروفو، فرزندی رها شده، کتابخوانی مشتاق، دانشجویی شرور و عشق سینمایی تمامعیار، در سال 1959یکی از نخستین قطرات درخشان موج نو فرانسه را نوشت و ساخت: فیلمی به نام 400ضربه؛ روایت نوجوانی درک نشده در پاریس که بهخاطر سرکشیهایش با پدر و مادر و معلمانش درگیر است. این فیلم بهخاطر کارگردانی قدرتمندش جوایز بسیاری را از آن خود ساخت، ازجمله جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم کن، جایزه منتقدان جشنواره سیرکل و جایزه بهترین فیلم اروپایی در جشنواره فیلم بودیل؛ و همچنین در سال1960در بخش فیلمنامه نامزد اسکار شد. «400 ضربه» بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای فرانسوی تاریخ سینمای جهان شناخته میشود.
شاهین مالت
نخستین فیلم جان هیوستن که فیلمی در سبک نوآر آمریکایی است، نشانههایی در خود دارد که آن را از کارهای بعدی او متمایز میکند: رویکرد تمسخرآمیز نسبت به طمع انسان؛ برخوردی یکجانبه با گستاخی طاقتفرسایی که در فیلمنامه تشریح شده است، و شخصیتپردازی عجیب و غریب لذتبخش، از سم اسپید محترم گرفته تا جوئل کایروی زودرنج. این فیلم که بهطور کامل در فضای داخلی تصویربرداری شده است، جهانی تنگ و هراسناک را به تصویر کشیده که با خیانت، انحراف و درد جانبخشی شده است. نشریه ورایتی در سپتامبر 1941، سالی که نخستین اثر جان هیوستن ساخته شد، این فیلم را بهترین نمونه از داستانپردازی سینمایی تعلیقی و پویا معرفی کرد. «شاهین مالت» در سه بخش بهترین فیلم، بهترین نقش مکمل مرد و بهترین کارگردانی نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
سگهای انباری
نسخهای محترم و ارتقا یافته از تریلر سرقت شکستخورده، با ایدههایی برگرفته از کشتار استنلی کوبریک و خیابانهای پایین شهر مارتین اسکورسیزی، نخستین فیلمی است که کوئینتین تارانتینو در سال 1992خلق کرد. مشتی خلافکار با نامهایی رنگی (آقای سفید، آقای صورتی) که پیشتر یکدیگر را نمیشناختند، برای سرقت جواهرات توسط 2 نفر استخدام میشوند. سرقت انجام میشود، عملیات فرار به افتضاح کشیده میشود و همگی آنها در انباری کمین میکنند و در انتظار سرنوشتشان میمانند. تارانتینو سقوط آنها را براساس تعاملات میان شخصیتهای ناقصشان، با منطق بیرحمانه یک استاد شطرنج مهندسی کرده است. بیشتر صحنههای فیلم محدود به انبار است. «سگهای انباری» تکاندهندهاست، فیلمی خشن، هوشمندانه با فیلمنامهای عالی و بازیهایی درخشان. سگهای انباری در سال 1992در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد و به پرمخاطبترین فیلم جشنواره تبدیل شد. همچنین منتقدان این فیلم را یکی از دستاوردهای مهم و تأثیرگذار فیلمسازی مستقل میدانند.
سایهها
تحسینکنندگان فیلم خیابانهای پایین شهر اسکورسیزی شاید ندانند که دیدگاه سرگیجهآور او از آدمهای عصبانی نیویورک از کجا آمده است: نخستین فیلم جان کاساوتس« سایهها»، تأثیر زیادی بر اسکورسیزی گذاشت. فیلم روایت 2 برادر و یک خواهر است که درگیر تنشهای میان خود و دوستانشان هستند و جدا از روایت فیلم، فضا و بازیهای قدرتمند هنرمندان فیلم نیز بیننده را مجذوب میکند. یوناس مکاس در دسامبر سال 1959 اعلام کرد فیلم سایهها آغاز جنبشی نو است که الهام بخش فیلمسازان مستقل خواهد بود. سایهها توانست در فستیوال فیلم ونیز جایزه ویژه منتقدان را از آن خود سازد.