• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
سه شنبه 30 بهمن 1397
کد مطلب : 48366
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/LVMA
+
-

موبایل چگونه به سینمای ایران راه یافت و چه شد که کارکردش در فیلم‌ها تغییر کرد؟

مشترک مورد نظر در دسترس نیست

مشترک مورد نظر در دسترس نیست

سعید مروتی

موبایل سال‌هاست به عنوان وسیله‌ای عادی در دست همه اقشار جامعه به چشم می‌خورد و به همین نسبت حضورش در فیلم‌ها هم به عنوان شیء، بار ارزشی خاصی را به همراه ندارد. دست‌کم از میانه‌های دهه80 داستان موبایل و سینمای ایران همین بوده و تنها مدل و برند تلفن همراه می‌تواند تا اندازه‌ای نشان‌دهنده خاستگاه طبقاتی و جایگاه اقتصادی آدم‌ها باشد. اواسط دهه70 اما ماجرا شکل دیگری داشت. سال73 که موبایل وارد بازار ایران شد تنها افرادی که مسئولیت دولتی داشتند و گروه‌هایی چون پزشکان و وکلا برای دریافت تلفن همراه ثبت‌نام کرده بودند. در روزگاری که با بهای یک سیم‌کارت در بازار آزاد می‌شد منزلی کوچک در پایتخت خرید، طبیعی بود که تنها مدیران دولتی (که از سهمیه استفاده می‌کردند) و گروه‌هایی که از تمکن مالی برخوردار بودند مثل تاجران و متخصصان در حوزه‌های پزشکی و حقوق، تلفن همراه به دست بگیرند. به این ترتیب حضور موبایل در دست کاراکترهای فیلم‌ها یا نشانه شغلی حساس بود یا جیبی پر از پول. 

اولین فیلم سینمای ایران هم که در آن از تلفن همراه به شکلی به‌یاد ماندنی بهره گرفت و بر آن به همان معانی در بالا آمده، استفاده موکد کرد، «ضیافت» ساخته مسعود کیمیایی بود.

کیمیایی ضیافت را در پاییز و زمستان74 کارگردانی کرد و در این سال تلفن همراه پدیده‌ای کاملا لوکس بود.  ضیافت فیلمی نوستالژیک است که در ستایش رفاقت ساخته شده. علی (فریبرز عرب‌نیا)، رامین (بهزاد خداویسی)، جواد (رامین پرچمی)، عبد (پارسا پیروزفر)، شهباز (مهدی خیامی)، رضا (حسن جوهرچی) و اسی (محمد رجبی)، بچه‌های دبیرستان بدر در دهه50 و پس از پایان دوره متوسطه در کافه ماطاووس قرار می‌گذارند تا سال‌ها بعد دوباره در همانجا دور هم جمع شوند. روز موعود که می‌رسد جواد که معلمی ساده است و هنوز در همان محله زندگی می‌کند اولین فردی است که به کافه ماطاووس که حالا و در سال‌های پس از انقلاب به ساندویچی تبدیل شده، می‌آید. کیمیایی در نمای معارفه رفقایی که یک‌یک بر سر قرار قدیمی‌شان می‌آیند از نشانه‌هایی آشنا و مکرر استفاده کرده است. علی، عبد، شهباز و اسی جملگی با اتومبیل گرانقیمت (اغلب بنز) از راه می‌رسند و همه آنها پس از خروج از اتومبیل با موبایل حرف می‌زنند. تلفن همراه در فیلم ضیافت همان معنایی را دارد که سال74 برای عموم مردم داشت. اینکه شخصیت‌ها به لحاظ مالی وضعیت مناسبی دارند (عبد، اسی و شهباز، تاجر یا واسطه‌اند) یا به موقعیت شغلی خاص و حساسی رسیده‌اند (علی مأمور امنیتی بلند‌بالایی شده). جواد که معلمی ساده است طبیعتا فاقد تلفن همراه است و رضا هم که جانباز شده با ویلچر سرقرار می‌آید و او هم موبایل ندارد. رامین تنها عضو غایب گروه است که با قطب منفی فیلم (مهیا‌ران‌ها) همکاری می‌کند و او هم به واسطه ماهیت شغلی (وکالت) تلفن همراه دارد. تماشاگری که امروز فیلم ضیافت را می‌بیند شاید از میزان تاکید بر مردان خوش‌پوش موبایل به دست تعجب کند ولی 23سال پیش داشتن تلفن همراه بار معنایی متفاوتی داشت. پس از ضیافت، تا اواخر دهه70، حضور موبایل در فیلم‌های ایرانی اغلب همان کارکردی را داشت که در فیلم کیمیایی مشاهده می‌شد. خیلی وقت‌ها در پوستر فیلم‌ها از تصویر بازیگر موبایل به‌دست به عنوان عاملی برای جذب تماشاگر استفاده می‌شد و گاهی کل پوستر فیلم تصویر درشت آقا یا خانم بازیگری بود که عینک دودی بر چشم و موبایلی در دست داشت. در «مرسدس» (مسعود کیمیایی 1376)، اسی (محمدرضا فروتن) هم سوار بنز است و هم موبایلی در دست دارد ولی هم اتومبیل گرانقیمت و هم تلفن همراه عاریه‌ای هستند و فاصله‌ای معنادار با خاستگاه طبقاتی قهرمان کیمیایی دارند.

این موبایل لعنتی!

در دهه70 فیلمسازان آن‌قدر شیفته خود پدیده موبایل بودند که کمتر به استفاده دراماتیک از آن فکر می‌کردند. در عوض می‌توان از فیلمی شاخص در اواخر دهه70 نام برد که در استفاده غیردراماتیک از تلفن همراه نمونه‌ای مثال‌زدنی محسوب می‌شود. در «باد ما را خواهد برد» (عباس کیارستمی1378) یکی از موتیف‌های فیلم، صدای زنگ تلفن همراه بهزاد (بهزاد دورانی) است.  در روستایی که مرد جوان در آن حضور دارد موبایل آنتن نمی‌دهد و هر بار او مجبور است مسیری طولانی را طی کند و به ارتفاع برود تا بتواند با تلفنش صحبت کند. تماشاگرانی که در بهمن78 و هجدهمین جشنواره فیلم فجر، فیلم کیارستمی را می‌دیدند، احتمالا هنوز ماجرای این موبایل لعنتی را به خاطر دارند. تمهیدی غیردراماتیک، تکراری و ملال‌آور اما به شدت کیارستمی‌وار که مشابه آن را در آمار تعداد کشته‌شدگان زلزله رودبار در «زیر درختان زیتون» (کیارستمی1373) دیده‌ایم؛ جایی که حسین (حسین رضایی) مقابل دوربین فیلمساز (محمدعلی کشاورز) و در انتهای سکانسی طولانی آمار کشته‌شدگان زلزله رودبار را بیشتر از رقمی که کارگردان مدنظرش است اعلام می‌کند. کارگردان کات می‌دهد و کل صحنه تکرار می‌شود. این نوع تکرار و اطناب بخشی از مولفه‌های آثار کیارستمی به‌خصوص در دهه70 بود و موبایلی که آنتن نمی‌دهد و مسیری که باید هر بار طی شود از همین سلیقه و دیدگاه می‌آید. در مورد باد ما را خواهد برد این شیوه استفاده از موبایل آن‌قدر حرص درآور بود که هوشنگ گلمکانی هم در نقد ستایش‌آمیزی که بر فیلم نوشت با اشاره به شیطنت‌ها و شوخی‌های کیارستمی اینگونه از آن یاد کرد: «شوخی و شیطنت دیگر، تکرار نمایشی حرکت مرد جوان از اقامتگاهش تا رسیدن به پاترول، بعد هم سوارشدن و راندن به سوی تپه مشرف به روستا (گورستان) برای صحبت کردن با موبایل است. این حرکت حداقل 3بار در فیلم تکرار می‌شود و در دفعات دوم و سوم حاوی هیچ نکته تازه‌ای نیست. حتی احساس‌های متفاوتی که زمانی کیارستمی معتقد بود تکرار بالا و پایین‌رفتن حسین از پله‌ها در زیر درختان زیتون در تماشاگر ایجاد می‌کند، اینجا به وجود نمی‌آید و اتفاقا برعکس، به نظر می‌رسد که در دفعات بعدی، زنگ خوردن موبایل و شنیده نشدن صدا، اگر قطع شود به صحبت‌کردن روی تپه، قطع طنزآمیزی هم از کار درمی‌آید. با این حساب، فیلم حدود 10دقیقه اضافه دارد...» (ماهنامه فیلم شماره248، 12بهمن1378).

تلفن همراه رئیس‌جمهور

از نمونه‌های متاخر که موبایل در آن نقشی کلیدی در شکل‌گیری روایت دارد می‌توان از «تلفن همراه رئیس جمهور» (علی عطشانی1392) نام برد. ماجرای قربان‌علی (مهدی هاشمی) که پس از سال‌ها صاحب موبایل می‌شود و سیم‌کارتی را می‌خرد که قبلا متعلق به رئیس‌جمهور بوده و همین موضوع و تماس‌های متعددی که با او گرفته می‌شود تنه اصلی داستان را تشکیل می‌دهد. در ابتدای دهه90 باور اینکه مردی پس از سال‌ها کار کردن توانسته موبایل بخرد باورپذیر نبود و نکته اینجا بود که جابر قاسمعلی فیلمنامه تلفن همراه... را اوایل دهه80 نوشته بود. فیلمنامه‌ای که سال‌ها میان فیلمسازان مختلف دست به دست شد و ظاهرا بارها بازنویسی شد، درنهایت از کمال تبریزی و محمدرضا هنرمند به علی عطشانی رسید. تلفن همراه رئیس‌جمهور فیلم کهنه‌ای است که بسیار دیر ساخته شده و شوخی‌هایش با محمود احمدی‌نژاد هم در زمان اکران فیلم و در فاصله چند ماه مانده به پایان دوران ریاست جمهوری‌اش چنگی به دل نمی‌زد. 

وسیله‌ای برای کشف خیانت

بیشترین بهره‌ای که از تلفن همراه در فیلم‌های سال‌های اخیر صورت گرفته، استفاده از موبایل به عنوان وسیله‌ای برای کشف خیانت، توطئه و خباثت یا رازی ناگفته است. در دورانی که راز بسیاری از جنایت‌ها با ردیابی موبایل توسط ماموران آگاهی کشف می‌شود و خانواده‌های زیادی به خاطر سرک کشیدن زن یا شوهر به موبایل همسر، دچار فروپاشی شده، طبیعی است که این اتفاق‌ها از جهان واقعیت به دنیای درام نیز راه یابد. یکی از جالب‌ترین نمونه‌ها در این شیوه استفاده از موبایل، در فیلمی رخ داده که اتفاقا خیلی وامدار واقعیت نیست، به عناصر فانتزی بیشتر از رخدادهای رئال علاقه نشان می‌دهد ولی در عین حال جهان ویژه و قابل باوری دارد. در «آرایش غلیظ» (حمید نعمت‌الله 1392)، مسعود ترابی (حامداد بهداد) بخشی از پروژه کلاهبرداری‌اش را با عوض‌کردن سیم‌کارت موبایلش پیش می‌برد. در نیمه دوم فیلم هم مسعود از طریق موبایل هومن جودکی (حبیب رضایی) پی می‌برد که او با فتاحی (هومن برق‌نورد) که قبلا دیده‌ایم مسعود تلکه‌اش کرده، ارتباط دارد. در شبکه پیچیده روابط آدم‌های کلاش و کلاهبردار فیلم آرایش غلیظ، موبایل نقشی مهم و کلیدی در پیشبرد قصه دارد. در فیلم «قصر شیرین» (رضا میرکریمی1397) هم باز این تلفن همراه است که دست حامد بهداد را پیش همسر دومش رو می‌کند؛ اتفاقی که به قهر و انصراف از همراهی زن با شوهرش می‌انجامد. داستان موبایل و سینمای ایران با توجه به گستردگی استفاده از تلفن همراه در فیلم‌ها را همچنان می‌شود ادامه داد و مثال‌های بسیاری از فیلم‌های این سال‌ها زد.  در روزگاری که به‌نظر می‌رسد دیگر نمی‌شود موبایل را از زندگی آدم‌ها حذف کرد، کمتر فیلمی می‌توان دید که قصه امروز را بگوید  و در آن گوشی تلفن همراه حضور نداشته باشد. 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید