موسیقی 93
سحر سخایی
سال۱۳۹۳ سالی بدیاست. اردیبهشت خبری جامعه موسیقی و غیرموسیقی را در بهت فرو میبرد. یک سرو رعنا میافتد و خاک میشود. از او بارها در این مرور چهل ساله حرف زدیم. اصلاً شروع این پیش رفتن در دل تاریخ با او بود؛ با شبنورد؛ با او ادامه یافت؛ با کاروان. محمدرضا لطفی در اردیبهشت ۱۳۹۳ چشمهایش را برای همیشه به روی زندگی بست.
دنبال اخبار و وقایع سالهای گذشته که میگردی گاهی باور نمیکنی سالها را پیش آمدهای. گاهی فکر میکنی تو داری عقبعقب در زمان حرکت میکنی. برای تو زمان معنایی نزدیک به پیشرفت دارد. تو گمان میکنی حال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران ۱۳۹۳ باید به اندازه 10 سال و بیش، بهتر از ۱۳۸۳ باشد اما چنین نیست. اخبار به ما چیزهای دیگری میگوید. ۱۳۹۳ پر از تجمع معترضان به برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف است؛ پر از همان بازی قدیمی شما مطربید و این ولنگاری است؛ پر از نازیباییهایی که قرار نیست تمام شود. ۱۳۹۳ انگار که ۱۲۹۳ باشد، ۱۲۹۳ همان سالی نیست که جنگجهانی اول آغاز میشود؟ این همان جنگی نیست که در پایانش چشمآبیهایی سرنوشت خاورمیانه ما را با گونیا و پرگار روی سرزمینهای بکری رقم میزنند؟ نخستین سنگ جهان از دستان فلسطین در همین سالها نیست که به سمت نامرادیها پرتاب میشود؟ ۱۳۹۳ برای من چنین سالی بود.
همایون شجریان بعد از آلبوم موفق «نه فرشتهام نه شیطان»، کنسرتهای بسیاری اجرا و همزمان آلبوم «آرایش غلیظ» را به آهنگسازی سهراب پورناظری منتشر میکند. آرایش غلیظ دوقطعه جنجال برانگیز دارد؛ یکی تصنیفی با شعر «با من صنما» و دیگری «رو سر بنه به بالین». سهراب پورناظری بعد از این آلبوم تبدیل به یار و همراه اصلی همایون میشود و این همکاری تا امروز هم ادامه داشته است. سال۱۳۹۳ همانقدر که در حق محمدرضا لطفی و علیرضا قربانی و محمدرضا شجریان جفا میکند اما برای امیرحسین مقصودلو سال مجوز و قطعه من و مسیر رستگاری پیمودن است. این همان سازوکار مبهم و نامعلوم است که میگویم؛ همان که تتلو را با آن مضامین غریب در اشعارش به خواندن ترانهای در مدح امامرضا(ع) دعوت میکند و شجریان ربنا را ممنوعالکار. تتلو در فرازی از ترانه «من» میگوید: «من از اون دست افراد رُکم، که رد داده مخم».
آن سوی آب هم آلبوم موفقی به بازار ارائه میشود. «جان جوانی»، نشانی از یک فرود باشکوه است برای مردی که چهل سال و بیش خوانده و خاطره ساخته و حالا در پیچهای آخر مسیر خوانندگی خود ایستاده است.
آبانماه ۱۳۹۳ اما حادثهای رخ میدهد که انعکاسش به تمام برنامههای تحلیلی فرهنگ و سیاست و هنر و به جامعهشناسان و قومموسیقیشناسان و تاریخدانان و روانشناسان هم میرسد. مرتضی پاشایی تا پیش از مرگ یکی از چندین و چند خواننده موسیقی مردمپسند داخل ایران است؛ پسری جوان و لاغر که در نیمی از عکسهایی که از او به یادگار مانده است کلاهی سرش را پوشانده و عینکی چشمهایش را. این چهره پوشیده با مرگش هزاران هزار نفر را به خیابان میکشاند. با مرگش؛ نه با موسیقیاش.
سال ۱۳۹۳ سال مرگ زنی شاعر است که پیوندی عمیق با موسیقی نیز دارد؛ زنی که برخلاف آن تصویر روشنفکرانه از یک زن شاعر، همیشه لبانش سرخ است، گلی به پشت موهای طلاییشدهاش متصل است، خندان است و پر از شور و شعف زندگی. سیمین بهبهانی نیز مسافر ۱۳۹۳ میشود و نهتنها او بلکه مردی قدیمی و مهربان، خود ذات خالص زندگی نیز همراه سیمین بانو در سال ۱۳۹۳ از میان ما میرود؛ مردی با صدای پیچ و تابدار محزون که همراه تمبک علی رحیمی در آلبوم صدای تهرون میخواند: گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم؟ میخوای بکن.. میخوای نکن. مرتضی احمدی، صاحب این صدا، پرسپولیسی دو آتشه، در سال ۱۳۹۳ میمیرد و هزاران هزار نفر به خاطرش به خیابانها نخواهند آمد.
اما روح ۱۳۹۳، میان این نابسامانیها کجاست؟ نمیدانم چرا ۱۳۹۳ با صدای سالار عقیلی و ترانهاش در رثای وطن عجین شده است. نمیدانم چرا مخاطبان بسیاری روح زمانه را در این اثر یافتند. میدانم که افشین یداللهی ترانهسرای توانایی بود که میتوانست و بلد بود احساسات را از دل آدمها بیرون بکشد و شعر کند. بلد بود حماسه بسازد اما زمانه ۱۳۹۳ چقدر و چرا باید دوران حماسههای وطن باشد؟ کدام حماسه است که میخواند:
وطنم ای شکوه پابرجا... در دل التهاب دوران ها...
اسلاید 93
مشاور
عبدالرضا نعمتاللهی
فیلم تبلیغاتی محمود احمدینژاد در سال 84 را جواد شمقدری ساخت. بهروز افخمی آن سال برای مهدی کروبی فیلم ساخت. کمال تبریزی برای هاشمی رفسنجانی، رسول ملاقلیپور برای محسن رضایی، رخشان بنیاعتماد برای مصطفی معین، احمدرضا درویش برای محمدباقر قالیباف، مهدی فخیمزاده برای علی لاریجانی و محرم زینالزاده برای محسن مهرعلیزاده. این آخرین حضور مؤثر این نسل از فیلمسازان در رقابتهای انتخاباتی بود. فیلم شمقدری برخلاف نمونههای دیگر بهجای تکیه بر سوابق اجرایی، بر نمایش زندگی ساده احمدینژاد تکیه داشت و همین موفقیتش را بیشتر کرد. شمقدری بعد از انتخابات مشاور هنری رئیسجمهور شد و بعد هم معاونت سینمایی دولت دهم را در دست گرفت. نزدیکی او به احمدینژاد پس از ریاستجمهوری هم ادامه داشت. اینجا ترکیه است، اسفند 1393، یک سال بعد از پایان ریاست محمود احمدینژاد بر قوه مجریه. جواد شمقدری دوربین بهدستگرفته و حضور احمدینژاد در سالگرد درگذشت نجمالدین اربکان -نخستوزیر اسبق ترکیه- را ثبت میکند.
پیر ترانه
در همینه زمینه :