
ما به پلاسکو مدیونیم

جواد رسولی | روزنامهنگار:
روز نهم بهمنماه سال پیش، درست وقتی که عملیات آواربرداری در محل حادثه پلاسکو به پایان رسید، رئیسجمهور هیأتی را مأمور کرد تا با بهکارگیری دانش فنی و تخصصی لازم، گزارشی از این رخداد تهیه کنند و به این ترتیب ابعاد مختلف حادثه بررسی شود و اطلاعات ما از آنچه در روز سیام دیماه رخ داده دقیقتر شود. این هیأت با نام «هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو» گزارشاش را تا پایان تعطیلات نوروزی آماده کرد و روز شانزدهم فروردینماه امسال، گزارش، هم به صورت خلاصه و هم بهتفصیل در اختیار رسانهها قرار گرفت. رسانهها با این گزارش چه کردند؟ خلاصهاش این است: هیچ.
آنچه از پوشش خبری و رسانهای حادثه پلاسکو دیدیم، موج شایعات و تکذیبها و جنجالها بود؛ خبرهای نصفهنیمه و تأییدنشدهای که کسی هم زحمت پیگیری آنها را به خود نمیداد. تا 48ساعت اول، بهدلیل نگرانی عمومی نسبت به نجات جان آتشنشانان گرفتارشده زیر آوار، این التهاب میتوانست قابل درک باشد اما بعد از آن، جهتگیری رسانهای به سمت دیگری رفت؛ ابتدا سوگواری و اندوه و تیترهای احساسی و یادداشتهای فاجعهمحور و سپس موجهای سیاسی و استفاده از حادثه برای محکومکردن دیگران. این موج بزرگ رسانهای پس از پایان تشییع پیکر آتشنشانان و گلایهها از مراسمی که میتوانست خیلی بیشتر از اینها ملی باشد، به پایان رسید. رسانهای به خودش زحمت پیگیری این ماجرای دردناک را نداد. کمتر روزنامهنگاری لازم دانست سر فرصت سراغ مسئولان و مدیران صحنه برود و پازلی را کامل کند که فقط قطعههای بههمریختهای از آن را در روزهای داغ حادثه، گوشهکنار دیده بودیم.
هیچ تردیدی در این نیست که لازم است رسانهها در کنار مردم، به سوگ عزیزان ازدسترفته و شهدای آتشنشان بنشینند؛ در کارکرد سیاسی رسانهها هم قرار نیست ابهامی داشته باشیم؛ اما مشکل اینجاست که هدف روزنامهنگاری، فقط همینها نیست. روضهخواندن و ذکر مصیبت، مشکلی را از جامعه پرمسئله ما حل نمیکند. فرایند روزنامهنگاری حرفهای، وقتی کیفیت و عمق مییابد که پرسشهای مهم مطرح شوند و روزنامهنگاران به دنبال پاسخ آنها بگردند؛ آنجا که قرار است زندگی شهروندان بهتر شود؛ آنجا که بتوانیم جلوی تکرار حوادثی از این دست را بگیریم تا دیگر نیروهای توانمند و متخصص کشورمان را به خاطر تکرار مکررات از دست ندهیم. اما این اتفاق نیفتاد و کسی بهدنبال پرسشهای ضروری و در مرحله دشوارتر، یافتن پاسخها نرفت.
کافیاست یک جستوجوی کوتاه در فضای رسانهای بکنید تا ببینید که واکنشها نسبت به گزارش مهم هیأت ویژه چه بوده است. ظاهرا برای کسی مهم نبوده که این گزارش چه جزئیاتی دارد. فضای کشور از بعد از تعطیلات نوروزی وارد فاز انتخاباتی شد و کسی فرصت نکرد بپرسد بعد از گذشت چند ماه، بعد از حدس و گمانهای اولیه، بالاخره این ساختمان چرا آتش گرفته بود؟ چرا فروریخته بود؟ چرا نتوانسته بودیم جان آتشنشانهایمان را نجات بدهیم؟ کجای مدیریت صحنه اشتباه بود؟ کجا را غلط فهمیده بودیم؟ آیا باز هم ساختمانهایی در معرض این خطر هستند؟ اگر هستند چند تا؟ در چه مناطقی؟ باید برای پیشگیری از خطرهای بعدی چه کار کرد؟ آیا شبیهسازیای که جزئیات حادثه را بازسازی کرده باشد در دست داریم؟ اگر داریم چرا آن را به شکل قابل استفاده و همهفهم در رسانهها ارائه نمیکنیم تا شهروندان را متوجه خطرهای احتمالی پیش رو و آموزشهای لازم برای مواجهه با آنها کرده باشیم؟ آیا تقریب درستی از هزینههای مالی این حادثه داریم؟ از هزینههای روانی و انسانیاش چطور؟ آیا در ساختارهای ایمنی و مدیریتی ایرادها را شناسایی کردهایم؟ آیا تلاش کردهایم این ایرادها را رفع کنیم؟ آیا نقص یا فقدان مواد قانونی را که در این حادثه باعث این همه هزینه شد، یافتهایم؟ آیا پیگیری کردهایم که چه نهادهایی باید این اصلاحات قانونی را انجام دهند؟ آیا...
گزارش هیأت ویژه درباره بسیاری از این سؤالات، دادهها و اطلاعات ارزشمندی دارد؛ اطلاعاتی که هرکدام میتوانند سرنخ گزارشهای تحقیقی برای روزنامهنگاران باشند. اما حالا اینجاییم؛ در سالگرد آن حادثه تلخ و با دستهای خالی. جامعه رسانهای و روزنامهنگاری ما از این بابت به ازدسترفتگان حادثه پلاسکو بسیار مدیون است.