هر که رفت، پارهای از دل ما را با خود برد
چهره 87
فهیمه پناهآذر
هنوز هم شنیدن صدایش لذتبخش است، وقتی میگوید «به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد» با آن صدای رگهدار که در این وانفسا و هیاهوی روزمرگی نشان میدهد شاید زندگی هنوز هم سبز باشد و ما فراموشاش کردهایم.
کاش خسرو شکیبایی هنوز هم بود. هنوز هم در هامونها بازی میکرد... هنوز هم به عشقش به سینما میرفتیم.... عادل مشرقی را میدیدیم و چقدر خوب عاشق میشد... اگر بود باز هم در فیلمهایش زندگی را تفسیر میکرد، عشق را روایت میکرد. باز هم مثل رضا صباحی، خانه سبز از ته دل میخندید...؛ هنوز هم زمزمه میکرد:«سلام حال همه ما خوب است، ملالی نیست جز گمشدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بیسبب میگویند. با این همه عمری اگر باقی مانده بود، طوری از کنار زندگی میگذرم، نه زانوی آهو بیجفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بیدرمان...»
خسرو شکیبایی
(تولد: ۷ /1/ ۱۳۲۳ درگذشت: ۲۸/4/ ۱۳۸۷)
تئاتر 87
هرج و مرج غولتشنها
مهرداد رهسپار
حمید پورآذری در سال1387 کمدی بزن و بکوب «غولتشنها» را در تئاتر شهر به صحنه برد؛ نمایشی پرهرج و مرج که کارگردان آن دست همه بازیگران را برای هر کاری برای خنداندن تماشاگران باز گذاشته بود. بسیاری از این نمایش انتقاد کردند اما این باعث نشد که پورآذری دست از این شیوه بردارد. او کارهای رها و پرهیاهوی خود را باز هم ادامه داد تا اینکه سرانجام در سالهای بعد به سبک و سیاق خاص خود رسید. آن اجرا بر اساس متن غولتشنها از کارلو گلدونی بود اما بازیگران آن از هیچ بداههای دریغ نمیکردند؛ از جمله هدایت هاشمی و علی سرابی که حدود یک دهه بعد در فیلمها و سریالهای کمدی دیگری ایفای نقش کردند و مورد توجه قرار گرفتند؛ پس باید گفت که چنین نمایشهایی برای آنها یک تمرین برای موفقیتهای کمیک آینده بود. پورآذری که سابقه درخشان تئاتری او بیرون از مجموعه تئاتر شهر و سالنهای حرفهای و در حاشیه فضای تئاتر بود، با اجرای غولتشنها متوجه شده بود که با این شیوه کارکردن باید باز از فضای تئاتر حرفهای و سالنهای مشهور آن فاصله بگیرد. پورآذری در سالهای بعد مدتها نمایشی در تئاتر شهر به صحنه نبرد بلکه بیشتر در حاشیه تئاتر کار کرد. او در همان سال نمایش «حسینقلی مردی که لب نداشت» را با بازیگران نوجوان افغان در سالن کوچک مولوی برای تماشاگران اندکی به صحنه برد و برخی از بازیگران آن، کار خود در تئاتر را ادامه دادند. آنها که همگی مهاجر و از هنرجویان پورآذری بودند، بعدها راه خود را در تئاتر بازکردند اما بیشک حمید پورآذری برای بسیاری از تئاتریها نقطه آغاز بود.
تجسمی 87
دیوار میلیون دلاری
علی بختیاری
حراج خانه کریستیز لندن که فعالیت خود را روی هنر ایران و بعدتر خاورمیانه با همکاری موزه هنرهای معاصر تهران آغاز کرده بود، در سال 87 رکورد جدیدی را در تاریخ اقتصاد هنر در خاورمیانه ثبت کرد. پرویز تناولی بهعنوان یکی از هنرمندان پیشرو تاریخ هنر ایران همواره از طرف جوامع آکادمیک هنر و همچنین بازار هنر مورداستقبال بوده است. در این سال اثری از پرویز تناولی به نام دیوار (آه، پرسپولیس) در حراج کریستیز دبی با پیشنهاد اولیه 600هزار دلار به قیمت 2میلیون و 841هزار دلار به فروش رسید و رکورد بالاترین قیمت یک اثر هنری هنرمند زنده را در حراج آن سال به نام خود ثبت کرد. این مجسمه تکنسخه از جنس برنز بود که در سال 1354 ساخته شده بود. رکورد دومین فروش نیز توسط حسین زندهرودی زده شد که اثری بهعنوان «چهارباغ» از او در این حراج ارائه شده بود و به قیمت 1میلیون و 609هزار دلار به فروش رسید.