در عمق صحنه
میلاد حسینی
ورود کاملتر زنان در داستاننویسی، یکی از اتفاقات مهم دهههای اخیر است که میشود تحلیلهای گوناگونی دربارهاش نوشت و بررسی کرد. چرا تعداد زنان داستاننویس تا این حد زیادشده و با وجود محدودیتها از دلش روایتهایی خواندنی و ناب بیرون آمده. فریبا وفی یکی از نویسندگان مورد توجه خوانندگان است که نیمهدهه70 نخستین مجموعه داستانش را منتشر کرد و اوایل دهه 80 با چاپ نخستین رمانش، نامش سر زبانها افتاد. «پرنده من» برای او انبوه جوایز را به همراه داشت و مهمترینش جایزه بنیاد گلشیری بود؛ جایزهای که چندسال بعد هم برای او تکرار شد. فریبا وفی رمانی نوشت که تا مدتها او را بهعنوان نویسنده «رویای تبت» میشناختند و البته پرنده من. حتی سالها بعد هم خواندنشان پیشنهاد میشد؛ نویسندهای که در تمام این سالها فعال بوده و هم داستان کوتاه نوشته و هم رمان و برای هر دو جایزههای مهم و معتبر گرفته. در رویای تبت، روایتی تکنیکی را با فضایی در نگاه اول ساده در هم میآمیزد و یک رمان «خوب» خلق میکند.
اما رویای تبت از چه روایت میکند و کدام تکهاش در ذهن ماندگار شده؟ «شیوا بلندشو که گند زدی» رمان با چنین جملهای آغاز میشود و قصهای زنانه از رویاهای نصفه و نیمه و عشقهایی ناتمام است. آدمهایی که با حسرتهایشان در دل داستان باقی میمانند و میخواهند چهرهای دیگر داشته باشند، نه آن رویی که آرزوهای از دسترفته را آشکار میکند. شیوا، آدم معقول رمان است و روابطش را با منطق پیش برده و همین از در سطح چهرهای موجه ساخته و طرفدیگر فروغ، نامادری جاوید- همسر شیواست- که بابت نازاییاش، همسر اولش را از دست داده و جهانی متفاوت داشته با همسر دومش. اما زندگی شیوا هم عقلانی پیش نمیرود و عشق میان او و جاوید کمرنگ و روابطی عادی جایگزین میشود و همین عادیشدن، ریتم زندگی عاطفی شیوا را مختل میکند. البته راوی همه اینها خواهر شیواست و شعله زندگی دیگران را روایت میکند و خودش هم زندگی ناکامی داشته و عشقی را تجربه کرده که سرانجامش پسر با دختری دیگر ازدواج کرده.
رمان رویای تبت، رمانی است تکنیکی که در پایان خواننده را غافلگیر میکند، اما همهچیز در پایان نیست بلکه لایهلایه با پیشرفتن فصلهای داستانی، وقایع به وقوع میپیوندند. از آدمهای رویای تبت فرصت اشتباهکردن گرفته شده و مدام میشنویم فلانی که اشتباه نمیکند! علاوه بر وجه روزمره و چالش آدمی با معنای دوستداشتن و زندگی روزمزه، بخشی از رؤیای تبت به نگاه عاقلانه و فعالیتهای سیاسی آدمهایش- خاصه زوج جاوید و شیوا- برمیگردد.
رفتهرفته در داستان، تبت بدل میشود به یک نماد؛ نمادی برای رهابودن در اوج و خیلی ظریف در دل داستان گنجانده و تکرار میشود و رؤیایی به نام تبت را میسازد. 13سال از انتشار رویای تبت میگذرد و با وجود چاپ رمانها و داستانهای کوتاه دیگری از فریبا وفی، باز هم این کتابش خوانده میشود و اساسا او نویسندهای پرخواننده است. سال گذشته نشر مرکز چاپ چهاردهم رویای تبت را منتشر کرد.