دنیای بیمرزی بهنام هنر
گیتی نوروزیان/ نقاش
امروز در عالم هنر شاهد بیرنگ یا دستکم کمرنگ شدن بسیاری از مرزبندیها هستیم. مرز میان رشتههای هنری در روزگار ما چندان ظریف است که هر روز شاهد رونق و قدرت هنرهای میانمتنی و آثار بینامتنی هستیم؛ گرافیکهایی که پهلو به نقاشی میزنند و نقاشیهایی که در مسیر تصویرسازی پا در عرصه عکاسی میگذارند. چنین حالتی بیش از همه حکایت از بالیدن رشتههای هنری دارد و اینکه نهال دیروزی، امروز درخت برومندی است که سر به خانه همسایه میبرد و تأثیر شگرف و ثمره شیرین آن یکی این است که مخاطب با یک اثر از 2 رشته لذت میبرد و الهام میگیرد. در همه رشتههای هنری هم کمابیش چنین وضعی دیده میشود؛ چنانکه گفتم در نقاشی و گرافیک و عکاسی و چنانکه میبینید در تئاتر و سینما (که از بدو تولد، چندوجهی و متکثر بوده است) و...
روح آزاد هنر چندان تمایلی به قید و بند ندارد و خوش دارد آزاد و رها پیچکی باشد که در پیوند با بلندیها دلاویز و زیبا، قد بکشد و پیچ و تاب بخورد. نکته جالب اما، در اینباره تفاوت دنیای هنر با دنیای سیاست است. در اولی اگر کسی ارادتی به خطکشیها و مرزبندیها ندارد، در دومی هنوز حد و مرز و دیوار و جدار خریدار دارد و یکی از نمونههای آن عشق جنونآمیز رئیسجمهور فعلی آمریکا به ساخت دیوارهای جدید است. اما گذشته از همه اینها رنگ باختن مرزها در دنیای هنر نشانهای روشن است از اینکه انسانها با هنر و آثار مربوط به آن چقدر میتوانند به هم نزدیکتر باشند. موسیقی یک نوازنده ایرانی میتواند در آفریقا و اقیانوسیه شنونده داشته باشد و نقاشی یک نقاش اروپایی در آسیا و آمریکا بیننده. این نزدیکی و قرابت، فراوان به کار انسان میآید؛ بهویژه در دورانی که بشر در تلاش برای نجات از تنهایی و فراموشی است. به این ترتیب هنر و هنرمند حلقه پیوند این و آنند تا جهان ما همواره پذیرای کسانی باشد که در اندیشه هم و ارتباط با هماند.