• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 30 دی 1397
کد مطلب : 45298
+
-

دلم گرفته ‌ای دوست

دلم گرفته ‌ای دوست


سحر سخایی

نوشتن از برخی سال‌ها دشوار است. از این دست‌ سال‌ها در دهه 80 باز هم هست اما سختی نوشتن از موسیقی در سال۱۳۸۲ به گردن طبیعت است. پنجم دی ماهی بود سرد و خالی مثل همین حالا. برف از دور روی کوه‌ها دلبری می‌کرد. بیدار شدم و پدرم را دیدم که در خانه راه می‌رفت. هربار خبر بدی به او می‌رسید اینطور می‌شد. وقتی گفت 12ثانیه شهر بم لرزیده و چیزی باقی نمانده. با آنکه برف نباریده بود اما ما همه زیر بهمنش ماندیم. چه روز تلخی بود. عصر بود که کم‌کم خبر درگذشت ایرج بسطامی هم دهان به دهان شد و آن امید دردانه‌ای که زندگی تا پیش از زلزله هم چندان او را به آنچه شایسته‌اش بود نرسانده بود، حالا دیگر زیر تکه‌ای سقف، دری چوبی و سنگین یا اتاقی از گل و سیمان خوابیده بود. درست است که هنرمند در اثرش زنده می‌ماند اما این تسلای ماندگان است. کو ایرج بسطامی و کو عباس کیارستمی که با پوزخند به ما گفت کاش خودم بمانم و آثارم نه. زنده ماندن، آخر آخرش تنها وظیفه ماست.

سال ۱۳۸۲ و زلزله مهیب بم باعث شد یاران موسیقی ایرانی یعنی علیزاده و شجریان‌ها و کلهر در تهران بعد از مدت‌ها کنسرتی برگزار کنند. شجریان به صحنه بازمی‌گشت تا بم را بسازد. آلبوم و کنسرت هم‌نوا با بم دستاورد این سال است. سالی که در سیزدهم فروردینش یگانه دیگری هم از هنر ایران دریغ شد و روی یک مینِ بدجا، جا ماند. مرگ کاوه گلستان هم سهم سال ۱۳۸۲ است.

سالن وزارت کشور تهران احتمالا آن حجم جمعیت را سال‌ها به‌خود ندیده بود. بلیت‌ها در بازار سیاره با ارقام نجومی دست به‌دست می‌شدند. مردم بی‌تاب بودند تا شجریان را ببینند. بی‌تاب بودند تا مرغ سحر را بشنوند و بی‌تاب بودند تا بعد از مدت‌های طولانی یک کنسرت موسیقی ایرانی با کیفیت تماشا کنند. شجریان در این کنسرت با خواندن تصنیف فریاد با شعر اخوان ثالث و وصف آن آتشی که به خانه‌ افتاده بود داغی گذاشت بر دل ۱۳۸۲. «خانه‌ام آتش گرفته‌است آتشی جانسوز». به این اجرا باز خواهم گشت.

در اردیبهشت سال ۱۳۸۲ پیش از آنکه اخبار بد زمستان همه‌‌چیز را به نام خود کند، همایون شجریان نخستین آلبوم رسمی خود را در مقام خواننده روانه بازار کرد. امروز، تصورش دشوار است که در توانایی و ماندگاری همایون شک کنیم اما 15سال قبل، در ۳۱ اردیبهشت‌ماه خبر انتشار آلبوم «نسیم وصل» را بسیاری با تردید و شک به هم می‌گفتند. باور اینکه پسری به اندازه پدری مثل محمدرضا شجریان توانا و خوش‌صدا باشد دشوار بود. همایون تصنیفی در این آلبوم خواند که هنوز به زعم بسیاری ماندگارترین کار اوست؛ «هوای گریه». سیمین بهبهانی در کارنامه همایون شجریان شاید یکی از مهم‌ترین نام‌ها باشد. نه‌تنها در هوای گریه و شعر زیبای آن کار که سال‌ها بعد هم در مراحل مختلفی از کار همایون، سیمین بانو نقش پررنگی ایفا کرد. شعر تصنیف اینگونه آغاز می‌شد: «نبسته‌ام به کس دل، نبسته کس به من دل، چون تخته پاره بر موج، رها رها رها من».

حال و هوای این تصنیف، برخلاف انتظار انگار توصیف احوالات یک انسانِ مجرد بود. انسانی که با‌تجربه عشق یا بدون آن حالا داشت از تنهایی‌اش حرف می‌زد. از دل نبستن به کسی یا دلبند کسی نبودن. محمدجواد ضرابیان آهنگساز این آلبوم بود و همایون حالا که دوباره باز به آن تصنیف گوش می‌کنم چه خوب اجرایش کرده است. آنجا که اوج می‌گیرد و می‌خواند: «دلم گرفته ‌ای دوست. هوای گریه با من. هوای گریه با من...».

سالن وزارت کشور تاریک است. جلوی دکور صحنه، 4مرد نشسته‌اند. سازهایشان گریه می‌کنند و حنجره‌هایشان گریه می‌کنند و مردم گریه می‌کنند و شعرها گریه می‌کنند. شجریان در سکوتی بهت آور می‌‌خواند:
«مرغ سحر، ناله سر کن. داغ مرا، تازه کن».




بیدار شو آرزو

عبدالرضا نعمت‌اللهی


یک هفته بعد از زلزله بم در دی  1382 کیانوش عیاری فیلمبرداری سریال «روزگار قریب» را متوقف کرد و همراه تیم کوچکی به بم رفت تا فیلمی درباره زلزله بسازد. بنیاد فارابی سرمایه‌گذاری فیلم را پذیرفت و تصویربرداری، بدون پیش تولید شروع شد. نتیجه شد «بیدار شو آرزو». عیاری فیلمش را بدون فیلمنامه و تنها با خاطره‌ای که از زمین لرزه طبس در شهریور 1357 داشت شروع کرد. 

بازیگران فیلم، جز مهران رجبی و بهناز جعفری همه از اهالی بومی منطقه بودند. بیدار شو آرزو 13سال بعد از تولیدش در چند سانس محدود اکران شد. خود عیاری هم به نمایش فیلمش تمایلی نداشت و می‌گفت فیلم را برای مسئولان ساخته، نه برای اکران عمومی.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید